سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

اعضای آنلاین

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

شنبه 1 ارديبهشت 1403
  • روز بزرگداشت سعدي
12 شوال 1445
    Saturday 20 Apr 2024
      به سکوی پرتاب شهرت و افتخار ،نجابت و اقتدار ... سایت ادبی شعرناب خوش آمدید مقدمتان گلباران🌹🌹

      شنبه ۱ ارديبهشت

      پست های وبلاگ

      شعرناب
      وروجک 8
      ارسال شده توسط

      منوچهر مجاهدنیا

      در تاریخ : سه شنبه ۲۷ آبان ۱۳۹۳ ۱۳:۰۷
      موضوع: آزاد | تعداد بازدید : ۱۷۲۸ | نظرات : ۲۳

      طنز دنباله دار!
      قسمت هشتم
      • بنده اصلا پول ندارم که ماشین خارجی بخرم ، اگر هم خواستم ماشین بخرم خودم بلدم کجا برم . ببین اصلا من چند تا سئوال ازت می پرسم ، ببینم میتونی جواب درست بدی ، اگه درست جواب دادی یه فکری برات می کنم ولی با اسم حقیقی خودت و عکس خودت نمیشه ثبت نام کنی ، مثلا یه عکس اسبی ، گلی ، یه تیر و کمونی ، گوزنی ، چیزی بجای عکس خودت میزاری و تاریخ تولدت را هم می نویسی مثلا 1200 شغل ات را هم مثلا مهندس کامپیوتر و متعلقات ، علاقه مندی هات را هم می نویسی اسب سواری – موتورسواری – اسکی – فوتبال – والیبال – بسکتبال – کوه نوردی – صخره نوردی – بیسبال – زدن ساز دهنی – گیتار – ویلون – تار- تنبک و خلاصه هرچی دوست داشتی ، محل تولدت را هم میگی مثلا ، همین دور و اطراف  توی ایران .
      • آقا اینا که شوما گفتید که ما نیستیم ، ولی من از گورخر بیشتر خوشم میاد ، بدنش راه راهه ، میشه عکس گورخر بزارم به جای عکس خودم ؟
      • بعله ، عکس هر پرنده و چرنده  و خزنده و گل و گیاهی را میتونی بزاری ، فقط عکس میمون نمیتونی بزاری که زیاد خوش آیند نیست ! تازه چیکار داری که اینایی که من گفتم تو نیستی ، اونجا یه دنیای مجازیه ، کسی که تو را نمیشناسه که بیاد شناسنامه ات را ببینه و گیر بده !
      • پس بگو الکیه !
      • نه بابا ، چرا حرف توی دهن من میزاری ، چی چی الکیه ، آدما واقعی هستند ، بعضی ها اونایی که توی پروفایلشون نوشتند خودشون میدونند و خودشون !
      • پس اسمم را ثبت نام میکنی ؟
      • - خیر اول باید یه شعر از خودت گفته باشی و بعد هم جواب سئوال ها را که من می پرسم بدی تا بعد ببینیم چی پیش میاد !
      • شعر همونایی بود که گفتم ، مال خودمه ، اگه کسی دیگه اینا را بگه از من سرقت ادبی کرده !
      • عجب پر رویی هستی بچه ! اونایی که این شعرها را گفتن تا حالا استخوناشون هم پودر شده ، فکر کنم توهم زدی ؟
      • خب حالا سئوال هات را بپرس ، بعدا شعر هم از خودم در می کنم .
      • در می کنم یعنی چی ؟ شعر را می سرایند ، این چه جور حرف زدنیه !
      • ما که از خودمون نگفتیم ، از اون  آقا شاعر که توی سریال روزهای برره بود یاد گرفتیم ، هونجا که یک مجسمه بز هم توی میدونش بود ، چرابه ماگیر میدی ؟
      • خب ولش کن ، شغلت چیه و آیا کارت را دوس داری ؟
      • مهندس راه و ساختمان هستم و ای بدک نیست !
      • به چه هنری علاقمندی ؟
      • زدن ساز دهنی !
      • چندتا خواهر برادر داری ؟
      • برادر که نداریم ، یه خواهر داریم که کلاس سوم دبستانه و هیچم ازش خوشم نمیاد ، ده سالش نشده هی منم منم می کنه ! یکی نیست بهش بگه وقتی که بزرگ شدی فوقش باید بری شوور کنی و غذا بپزی و لباس بشوری و بچه داری کنی !
      • پسر فقط جواب سئوال ها را بده ، حاشیه نرو ! خب توی خانواده شما کس دیگری هم شعر میگه ؟
      • یه خاله دارم اسمش سپیده است ، شب های جمعه هر هفته با دختر همسایه مون میره سقاخونه ، همیشه هم شعر " پارسال با هم دسته جمعی رفته بودیم زیارت " را می خونه !
      • توی محل شما سقاخونه هم هست ؟
      • یه سقاخونه هست که یه آب سردکن گذاشتن توش و مردم که تشنه شدن  میرن آب می خورن ، اولش یه کاسه با زنجیر بسته بودن اونجا ، این بچه های محل خفن ، هم کاسه را بردن و هم زنجیر را، حالا هر کی میخاد آب بخوره باید بریزه کف دستش و هورت بکشه !
      • شب های جمعه شمع هم توش روشن می کنن ؟
      • نه بابا ، شده مثل سقاخونه های مشهد ، هنوز شمع را روشن نکردی یه وروجک میاد فوتش می کنه و قاپ میزنه و در میره !
      • تعطیلات که میری لواسون از اون روزی که اسب اون خانم را کر و لال کردی دیگه اونا دیدی ؟
      • واله دروغ چرا ، ندیدم ، اصلا مثل این که آب شده رفته وسط کره زمین ، فقط خبر دارم اسبش همون گوشه طویله افتاده و ناله می کنه !
      • تا حالا مشهد رفتی زیارت ؟
      • رفتم ، بابام که برای کار میره خارجه ، من و مامانم میریم مشهد !
      • تا حالا رفتی گناباد ؟
      • نرفتم ولی شنیدم یه خانمی اهل اونجاست که شعر و معر هم میگه ، و میگن یه مزرعه زعفران هم داره ، گناهش به گردن اون آقا احساس که اینو گفته ، ولی من تا حالا اون خانمه را ندیدمش !
      • تا حالا رفتی طرفای اصفهان و یزد و بافق ؟
      • رفتم ، بافق هم رفتم ، شنیدم یه آقایی اهل اونجاست ولی میگن مهاجرت کرده به مشهد ، میگن استاد دانشگاهه ، شنیدم اون صندلی داغ مال اونه ، هم دانشجوهاش را داغ می کنه و هم اونایی را که میاره میشونه روی اون صندلی !
      • دوباره که زدی جاده خاکی وروجک ! قرار شد فقط  کوتاه و مختصر جواب بدی !
      • بابا خودت پرسیدی کجاها رفتم ! مگه عیبی داره آدم کسایی را که میشناسه تعریفشون را بکنه ؟
      • واله از تو بعیده که تعریف کسی را بکنی ، خب بگو رفتی اصفهان و بافق با چی رفتی ؟
      • با طیاره رفتیم اصفهان از اونجا یه درشکه از توی میدون مسگرها ، نه میدون نقش دنیا کرایه کردیم و رفتیم بافق ، اما اسب درشکه فکر کنم اسب نبود و بیشتر شبیه قاطر بود ،  فکر کنم همشکل همونی بود که توی لواسون ترقه زیر پاش ترکوندیم !
      ادامه دارد...

      ارسال پیام خصوصی اشتراک گذاری : | | | | |
      این پست با شماره ۴۷۰۰ در تاریخ سه شنبه ۲۷ آبان ۱۳۹۳ ۱۳:۰۷ در سایت شعر ناب ثبت گردید

      نقدها و نظرات
      تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.



      ارسال پیام خصوصی

      نقد و آموزش

      نظرات

      مشاعره

      کاربران اشتراک دار

      محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
      کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
      استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
      0