پنجشنبه ۲۲ آبان
به بهانه روز حافظ
ارسال شده توسط فریباایازی روزبهانی در تاریخ : ۲ هفته پیش
موضوع: آزاد | تعداد بازدید : ۴۹ | نظرات : ۰
|
|
شعر حافظ آیینه تمام نمای فرهنگ و ادب ایران زمین است - ایسنا https://share.google/4hgT8TDwlja7AAlyq
شعر حافظ آیینة تمام نمای فرهنگ و ادب ایران زمین است چنانکه هم احوال عوالم عشق و عرفان را دربردارد و هم دارویی تلخ برای درمان مفاسد اجتماعی روزگارش به شمار میرود. مفاسدی که در فضای ریاپرور شیراز مانند قارچ سمی رشد کرده بود و زرین کوب در کتاب «از کوچه رندان» به توصیف و تحلیل ابعاد گوناگون آن پرداخته است. شیوة حافظ در بازنمایی و نقد این مفاسد اجتماعی هنرمندانه است و در بطن هنرنمایی رندانة او در توصیف وقایع سیاسی و رفتار اجتماعی طبقات گوناگون رخ می نماید. وقایع تلخی که متأثر از ناپایداریهای سیاسی روزگار او بود و رفتار اجتماعی ناخوشایندی را میان مردم گسترش می داد که باید با اندیشههای دینی اصلاح میشد. دینی که حافظ خود را آشنا به معارف آن معرفی میکند و به قول خودش قرآنش را در چهارده روایت از بَر می خوانده است؛ اما آنچه او را رنجور می دارد «آتش ریا» است که سودای سوزاندن خرمن دین دارد؛ و از همین روست که حافظ فریاد برمیآورد: «آتش زرق و ریا خرمن دین خواهد سوخت/ حافظ این خرقة پشمینه بینداز و برو». ریایی که بزرگان دین را طعمه خود ساخته است؛ چنانکه به بهانة ادای وظایف شرعی خود به خوردن مال اوقاف آلوده شدهاند و اگر به لطف الهی مست از می معرفت گردند می توانند به رتبت آن فقیه شهر دست یابند که حافظ در توصیف او میگوید: «فقیه مدرسه دی مست بود و فتوی داده/ که می حرام، ولی بِه ز مالِ اوقاف است» و خود را مفتخر بدان بداند که بگوید: «بیا که خرقة من گرچه رهن میکدههاست/ ز مال وقف نبینی به نام من درمی». او با اطلاع از رموز آیات قرآن می داند که از والاترین مقامات دینی و عرفانی نوشیدن از شرابی است که حق، تعالی، در قرآن کریم به ابرار خود وعده داده است و فرموده: «و سقاهم ربهم شرابا طهورا»(انسان:21). این شراب نه از آن گونه است که خواجه در وصفش سرود: «مستی عشق نیست در سر تو/ رو که تو مست از انگوری»؛ بلکه شرابی است که حاصل کمال ادراک و تهذیب نفس است و به همین خاطر حافظ را در سرنوشتی ازلی از مسجد به میخانه کشانده است تا بگوید:«من ز مسجد به خرابات نه خود افتادم/ اینم از عهد ازل حاصل فرجام افتاد». او به دنبال کسب معارف حقّة الهی و نوشیدن از همان شرابی است که در قرآن توصیف شده است که «ان الابرار یشربون من کأس کان مزاجها کافورا»(انسان:5)، به همین خاطر مسجد را برای ظاهربینان رها می کند و به سوی میخانة وحدت قدم مینهد. جایی فراتر از مکان و زمان موهومی که انسانهای خام را به خود مشغول داشته است و دینداری آنان نه تنها راه رسیدن به حق را به آنان نشان نداده است بلکه با خوردن مال شبهه مبدل به حیوانی شدهاند که در وصفش میگوید:«صوفی شهر بین که چون لقمة شبهه میخورد/ پاردمش دراز باد آن حیوان خوش علف». آری، حافظ از بیاعتقادی این مدعیان دینداری به این دلیل نگران است که مردم را بر سر منبر وعظ میکنند اما عجب آنکه به قول او: «واعظان کین جلوه در محراب و منبر میکنند/ چون به خلوت می روند آن کار دیگر میکنند». و چه بسیار از مبارزه با این ریاکاران ضربهها خورده و در گوشهای نالیده است: «حافظا در کنج فقر و خلوت شبهای تار/ تا بوَد وردت دعا و درس قرآن غم مخور». اما همان سرنوشت ازلی او را بر آن داشته است تا شعر خود را مبدّل به معجونی مفرح از اندیشههای اصیل معرفت شناختی برای طالبان حق گرداند که از نظرگاهی دیگر دارویی تلخ برای ریاکاران و کژفهمان است و اینگونه جایگاهی بی نظیر در ادب فارسی یابد که عارف و عامی را مجذوب خود مینماید.
غلامرضا شمسی. بروجرد
بیستم مهر1404
C᭄❁࿇༅══════┅─
┄┅✿░⃟☘️🌹🌱🌻🌸❃─═༅࿇࿇༅═─🦋🎶═
|
ارسال پیام خصوصی اشتراک گذاری :

|

|

|

|

|
این پست با شماره ۱۶۰۲۱ در تاریخ ۲ هفته پیش در سایت شعر ناب ثبت گردید