سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

اعضای آنلاین

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

سه شنبه 27 آبان 1404
    28 جمادى الأولى 1447
      Tuesday 18 Nov 2025

        حمایت از شعرناب

        شعرناب

        با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

        زیباتر از این نیست در عالم(بسم الله الرحمن الرحیم)به سایت خودتان شعرناب خوش آمدید.فکری احمدی زاده(ملحق)مدیر موسس سایت ادبی شعرناب

        سه شنبه ۲۷ آبان

        پست های وبلاگ

        شعرناب
        نصرالله نیکفر
        ارسال شده توسط

        سعید فلاحی

        در تاریخ : پنجشنبه ۱۷ مهر ۱۴۰۴ ۰۱:۰۷
        موضوع: آزاد | تعداد بازدید : ۲۶ | نظرات : ۰

        نصرالله نیکفر

        آقای "نصرالله نیکفر"، شاعر افغانستانی، زاده‌ی روز چهارشنبه ۶ آذر ماه ۱۳۶۴ خورشیدی، در استان بدخشان است.

        ─━⊰═•••❃❀❃•••═⊱━─

        ◇ نمونه‌ی شعر:
        (۱)
        پروانه‌ای از لبت برخواست
        چین‌های زمین‌گیر‌ شده از پیشانی سال‌ها
        هیچ‌گاهی به‌ بهاری نه
        به رهایی نه
        به باز دمی نرسیدند
        چه‌گویم از آن آواز
        از آشنایی‌ که رفته‌ است و 
        دست زمین به‌ پای پروازی نرسیده‌ است
        آب‌های تشنه را
        تا باغ‌های بلور کی می‌رساند؟!
        من چوبی در خیال همه گورستان‌های شهر
        درفش‌های خونین را
        در همه ابعاد بادها
        می‌چرخانم و در بوی جنگ‌ها می‌وزم زندگی را
        مرده‌ها زنده بادم می‌گویند
        و از پله‌های افتخار به تنهایی می‌گذرم.

        (۲)
        [پارینه‌ها]
        حس گندم‌زارهای روستا
        و مورچه‌های پر کارش
        اندک اندکی
        پارینه‌ها را
        سبز می‌کند در زمینِ پندارم
        تو، تا چشم‌های آفتاب
        سر می‌کشیدی
        و سرچشمه‌های مهر را می‌خندیدی
        نمک نبود
        نکمستان بود
        گریبانت.
        ساده بود همه چیز
        تنها پیچیده‌ترین چیز
        پیچیدگی‌های زلفان تو بود
        و مهتابی که زیر آن پنهان می‌ماند
        آری
        گندم‌زارها
        و گنجشک‌های پر چشم که
        گاهی شیر رویت را
        هاشور می‌زدند
        و تو سراسر تبسم ساده و سبز خدا بودی
        تو خود مهر بودی
        و آیین یک شهر- زندگی
        یک گیتی تبسم و ترور دل‌ها
        و دریاها
        برگشت‌گاه می‌خواهم
        برگشت به نخستین روزهای
        که زندگی در آن، زنده بود
        و تو تبسم بودی و ترانه
        و من وامانده‌
        میان خنده‌های تو.

        (۳)
        آیتی از شب قرائت کرد و
        خورشید را به ما آویخته داشت
        دیگر ستاره نچید
        مه را بی‌خِشاوه سرود
        و پایان هر روز را نقطه‌ی سیاه گذاشت
        ماندیم که
        آخرین پرنده بپرد و
        شاخه دست بلندکند.

        (۴)
        چشمان ترا برگردان می‌کنم
        کمی جاری باش
        تا دفتر زندگی‌ام در خط سبز لبانت
        منتشر شود
        تو که آغاز آفتابی،
        بر گام‌هایت لختی درنگ کن
        و سرخ‌تر بکش خط تبسم را
        روی برگ لبانت
        این‌جا کسی نمی‌بیند که
        ترانه‌های نیمه جانِ این پرنده را
        بر منقار سوخته‌اند.

        (۵)
        با زخم‌های دلت بی‌گانه‌ست
        آهسته دامنِ شب را برچین
        ستاره‌ها عاشق نمی‌شوند.
         
        گردآوری و نگارش:
        #زانا_کوردستانی

        ارسال پیام خصوصی اشتراک گذاری : | | | | |
        این پست با شماره ۱۶۰۱۰ در تاریخ پنجشنبه ۱۷ مهر ۱۴۰۴ ۰۱:۰۷ در سایت شعر ناب ثبت گردید
        ۱ شاعر این مطلب را خوانده اند

        لیلا برادران

        نقدها و نظرات
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.



        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        کاربران اشتراک دار

        محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        1