به نام خدا
درود بر استاد ملحق نازنین ، مدیر مدبر سایت ناب و ناب اندیشان همیشه گلاب
💐💦🌺💦🌺
با استعانت از درگاه ایزد منان
" مسابقه ی موسیقی ناب"
جهت ایجاد شور و نشاط بیشتر شاعران ، کاربران و مخاطبان خوش صدا
برگزار می شود💐🌺💦💐🌺
جوایز :
نفر اول دو میلیون تومان با شش ماه اشتراک ناب💧💧🌷💧💧
نفر دوم یک میلیون و پانصد هزارتومان با شش ماه اشتراک ناب💧💧🌹💧💧
نفر سوم یک میلیون تومان با شش ماه اشتراک ناب💧💧💦💧💧
لطفاً از سروده های زیر یکی را انتخاب و با صدای مخملین خود همراه با آهنگی دلنشین و تاثیر گذار اجرا نمایید
💐🌺🌷🌹💐🌺
شرایط:
سن مهم نیست
همه می توانند شرکت کنند حتی اقوام و دوستان
استفاده از ابزار هوش مصنوعی بلا مانع است
پس از اجرا در صفحه ی شخصی خود همراه با شعر انتخابی بارگذاری شود
تا پس از مدت نه چندان مدیدی
توسط داوران برجسته ی ناب و نابیان گرامی مورد ارزیابی جهت برگزیده شدن قرار گیرند
کم و کاستها را به بزرگواری خود ببخشید
💐🌺🌷🌺💐
در پایان از استاد ملحق نازنین بخاطر سعه ی صدر بی بدیلشان و نابیان نیک مرام صمیمانه تشکر و قدردانی می شود
امیدوارم خوش صداهای سایت ناب بدرخشند
🌾🌾🌾🌾🌾
مهلت مسابقه تا آخر آذر ماه
...لطفا مرا ببخش...
من صفرم و تو صد لطفا مرا ببخش
«هشتم گرو نود»لطفا مرا ببخش
در حق تو بدی بسیار کرده ام
بد بوده ام چه بد! لطفا مرا ببخش
2در 2ضربدر تک پنج قلبمی
ای بهترین عدد لطفا مرا ببخش
از منفی دلم تا مثبت دلت
هستی بدون حد لطفا مرا ببخش
قلبم نمی زند عقلم نمی کشد
عشقم نمی رسد لطفا مرا ببخش
در حد عشقتان اصلاً نبوده ام
ای روح این جسد لطفا مرا ببخش
ای عشق محترم ای حرمت حرم!
تابنده تا ابد لطفا مرا ببخش
با عینک خودم دَور و بَر تو را
کردم اگر رصد لطفا مرا ببخش
اشک تو را اگر جاری نموده ام
در پشت پلک سد لطفا مرا ببخش
ای آنکه می زدی بر سینه ی ستم
همواره دست رد لطفا مرا ببخش
ذوبت شدم مگر مجذوبتان شوم
ای ماه جزر و مد لطفا مرا ببخش
تا اوج عزّتت پرواز آرزوست
بالم نمی پرد لطفا مرا ببخش
شرمنده ام اگر شأنت ادا نشد
معشوقه ی مدد لطفا مرا ببخش
در حق من فقط خوبی نموده ای
یادم نمی رود لطفا مرا ببخش
علی نظری سرمازه
...به احترام نام عشق...
ماه منیر من تویی ماه تمام و کاملم
نور تو می درخشد از پنجره های غافلم
واژه ی لاله گون من لاله ی واژگون من
به جز طراوت دلت هیچ نبوده حاصلم
تا تو پر از رسیدنم از تو که دل نمی کَنم
بی تو چقدر فاصله نهفته در مفاصلم
علّت دل سپردنم به سر سپردگی رسید
ستاره ی سهیل من چه می کنی تو با دلم !؟
بی تو چقدر فاصله بی تو چقدرها گله
فاصله بین فاصله ، فسیل این فواصلم
بی تو شهاب ریزی ام که در فضا رها شدم
میل سقوط می کنم یا به هبوط مایلم
مشکلم از نبودنت بودن بی تو بودن است
بودن با تو می رسد به داد حل مشکلم
به مرگ خویش راضی ام به جرم بی تو گشتنم
چه خوب اگر که می کند به دیدن تو نائلم
خیره به گُل که می شوم فقط پر از تو می شوم
می گذری چه با شکوه خاصی از مقابلم
به ایست قلب منقلب به احترام نام عشق
که تا به آسمان رسد روح من از تن گِلم
علی نظری سرمازه
به نام خدا
...ترانه ی صلح...
صلح و صفا قشنگه رنگین کمانه رنگه
با همه آشتی آشتی ، آشتی ضد فشنگه
با بذر مهربونی به آسمون بباریم
بجای تیر و ترکش رو سینه گل بکاریم
نشان صلح و سازِش علیه جنگ باشیم
علیه جنگ باطل علیه ننگ باشیم
جدال بی جنبه است فقط جنازه داره
هزار و یک شبیخون خدعه ی تازه داره
کاشکی سیاره ی ما پر بشه از ستاره
از آبی رو سرش طعم طرب بباره
چه خوبه که نفرت از عمق زمین کنده شِه
فضای احساسمون مملو از خنده شِه
توو عالم سیاست مردونگی جفنگه
لذّت جنگ قدرت برای ما شرنگه
سکوت با شکوهیم به ریشه مبتلاییم
به عشق صلح و سازَش رها تر از رهاییم
دل به دل همدیگه به صلحمون حال بِدیم
با حاااکمیّت عشق به پیله مون بال بِدیم
اینجوری شاهین بخت می شینه رو بند رخت
از بابت آرزو خیالمون میشه تخت
بنده ی یک خداییم خدایی که محبوبه
خدایی که فرموده «والصّلح الخیراٌ»خوبه
علی نظری سرمازه
به نام خدا
...فاتح افتادگی...
ترانه ی طراوتم !
منبع مهر من تویی
تا تو پر از سرودنم
مقصد شعر من تویی
بهشت سرنوشتِتو
مبادا عاصی بکنی
یهویی دیوونه بشی
عشقو سیاسی بکنی
با هر که روبرو میشی
دمنوش شادی دم نما
فوت و فنش را بِدَم و...
روی ریا رو کم نما
تو عالم مردونگی
مهربونی صفا داره
نبض لطیف دله که
بهونه ی خدا داره
خدا رو بندگی کنی
بنده ی بنده ش نمی شی
به گریه فرصت که بِدی
مانع خنده ش نمی شی
بخند تا به روی تو
درهای خنده وا بشه
حاوی لبخند خدا
خالق خنده ها بشه
روشن و سبز و بی ریا
ریشه ای از سادگی شو
رو قله های معرفت
فاتح افتادگی شو
علی نظری سرمازه
بنام خدا
...رویش سبر...
بمب بر روی هدف را دیدیم
سقف افتاده به کف را دیدیم
باز در بازی آتش با خون
تب بی تابی تَف را دیدیم
بین سنگ و ستمی پولادین
ضجه ی طفل تلف را دیدیم
در سکوت نفسی جا مانده
شِکوه ی شور و شرف را دیدیم
بی صفا گشتن دریاها با...
سعی بی جان صدف را دیدیم
در بُن صخره ی سرسختی ها
رویش سبز علف را دیدیم
با دمکراسی سر ریز از تن
غرق فواره ی خون باریدیم
شعر از شدت غم ها دق کرد
درد را کاش نمی فهمیدیم!
علی نظری سرمازه