سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

اعضای آنلاین

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

پنجشنبه 22 آبان 1404
  • شهادت سيد علي اندرزگو به دست مأموران ستم‌شاهي پهلوي، 1357 هـ ش
23 جمادى الأولى 1447
    Thursday 13 Nov 2025

      حمایت از شعرناب

      شعرناب

      با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

      زیباتر از این نیست در عالم(بسم الله الرحمن الرحیم)به سایت خودتان شعرناب خوش آمدید.فکری احمدی زاده(ملحق)مدیر موسس سایت ادبی شعرناب

      پنجشنبه ۲۲ آبان

      پست های وبلاگ

      شعرناب
      بچه‌گربه‌ی غزه
      ارسال شده توسط

      فرید کیومرثیان، فریدران

      در تاریخ : دوشنبه ۱۷ شهريور ۱۴۰۴ ۰۹:۲۴
      موضوع: آزاد | تعداد بازدید : ۹۶ | نظرات : ۱

      در دل شب‌های سیاه‌تر از همیشه غزه
      بوی دود‌ باروت و خشم آدمی را داشت
      و هیچ صدایی جز ناله‌ی مادر‌های ترک‌خورده و ضجه‌ی کودکان شنیده نمی‌شد
      در ویرانه‌ها صدای مهیب بمب، مثل طبل مرگ می‌کوبید.
      میان این همه مرگ، گوشه‌ی خرابه‌ای
      گربه‌ای لاغر،چرکیده، گرسنه، بی‌مادر
      نه سیاست می‌دانست ‌و نه مرزها
      در چشمان کوچکش تصویر تشنگی پر از وحشت می‌دوید
      در بی‌برقی میان خرابه‌ها به خیال خسته در خویشتن خویش گریخت.
      کودکی یتیم لرزان از گشنگی به سویش دستش را دراز کرد
      و خم شد تا گودی دستان زخمی کوچکش
      لمس مهربانی پناه‌گاه بچه گربه شود.
      در ان هرج‌مرج سکوت نه نان بود، نه آب
      فقط گرمایی کوچک در دل آن تاریکی.
      مردی که اواراگی از هر تیری بدتر پهلویش را دریده بود
      و با دستان خالیش از جستجوی خوراک برگشته بود
      با دیدن این صحنه، با قدم‌های خسته گفت:
      «بگذارید امید از پا نیفتد، حتی اگر سهم ما فقط نوازش باشد.»
      آن مرد خاک آلود دست در جیب برد و تکه‌ای نان خشک بیرون آورد
      نانی که برای خودش هم شاید تنها قوت روز بود.
      ولی آن تکه را آرام جلوی دهان گربه گرفت
      جانور کوچک، با تردید، لقمه‌ای کند
      کودک یتیم نگاه به آسمان انداخت
      هنوز ستاره‌ای در میان دود و غبار پنهان بود.
      و او دانست:
      حتی در جهنم، امید خاموش نمی‌شود
      صدای ضعیف میو بچه‌گربه به گوشش رسید
      زمان ایستاد. و خدا گوش داد.
      در میان این همه فریاد، آن صدا شبیه آوای دیگری بود
      صدایی که انگار نه برای کمک خواستن، بلکه برای یادآوری انسانیت آمده بود.
      باد خاکستر را به آسمان برد، و زمان کند شد
      لحظه‌ای که مرگ می‌خواست همه‌چیز را خاموش کند
      زندگی آرام از پنجه‌های یک گربه آویزان مانده بود
      ای فَریدارن!
      از خودت بپرس:
      اگر جای او بودی
      آیا باز
      در دل جنگ
      چراغِ مهربانی می‌افروختی؟
      یا همین‌جا
      در شهرِ امنِ خود
      شیراز، فارس، ایران
      به گربه‌ای تشنه
      یک ظرف آب می‌دهی؟
      چرا که زندگی
      یعنی مراقبت از بی‌دفاع‌ها
      یعنی قهرمان شدن
      در جنگی که امید نمی‌میرد
      حتی برای
      کوچک‌ترین جان.
      در آن خرابه‌ی فلسطین چراغی روشن شد، نه از برق، نه از آتش، که از مهر و معرفت.

      …........
      بچه‌گربه‌ی غزه
      به قلم : فرید کیومرثیان
      پنج‌شنبه 13 شهریور

      ارسال پیام خصوصی اشتراک گذاری : | | | | |
      این پست با شماره ۱۵۹۲۱ در تاریخ دوشنبه ۱۷ شهريور ۱۴۰۴ ۰۹:۲۴ در سایت شعر ناب ثبت گردید

      نقدها و نظرات
      شاهزاده خانوم
      سه شنبه ۱۸ شهريور ۱۴۰۴ ۰۷:۲۹
      تاثیرگذار و زیبا نوشتید خندانک
      هر چند غمگین...

      درود بر شما خندانک
      تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.



      ارسال پیام خصوصی

      نقد و آموزش

      نظرات

      مشاعره

      کاربران اشتراک دار

      محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
      کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
      استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
      1