سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

اعضای آنلاین

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

يکشنبه 18 آبان 1404
  • روز ملي كيفيت
19 جمادى الأولى 1447
    Sunday 9 Nov 2025

      حمایت از شعرناب

      شعرناب

      با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

      زیباتر از این نیست در عالم(بسم الله الرحمن الرحیم)به سایت خودتان شعرناب خوش آمدید.فکری احمدی زاده(ملحق)مدیر موسس سایت ادبی شعرناب

      يکشنبه ۱۸ آبان

      پست های وبلاگ

      شعرناب
      خانه ی مادر بزرگ
      ارسال شده توسط

      بهروز چارقدچی (مجنون)

      در تاریخ : دوشنبه ۱۷ شهريور ۱۴۰۴ ۰۹:۲۴
      موضوع: آزاد | تعداد بازدید : ۵۱۴ | نظرات : ۲۸

      خانه ی خانم جان یک خانه ی بزرگ ویلایی دارای دو حیاط و چندین اطاق بود. یک حیاط در ورودی شمالی با سنگ فرش، دو حوض و چند درخت انجیر. وسط ملک چهار اطاق با طاق ضربی و پشت اطاقها یک حیاط بزرگ با چندین درخت گردو و گلابی که زیر درخت ها باغچه ی جعفری ، تره و ریحان بود. از درب ورودی شمالی، اطاقها و حیاط پشتی مجهز به دوربین مدار بسته با کیفیت فور کی بود. ( چهل سال پیش اصلا در ایران دوربین مدار بسته نبود) منظورم چشمان تیز بین عمه خانم است. عمه خانم آنموقع دوشیزه ای چهل ساله بود و از نعمت ناشنوایی برخوردار بود. عمه خانم بدلایل شخصی هرگز ازدواج نکرده بود و تنها رسالتش حراست و حفاظت از کیان مقدس خانواده بود. کوچکترین تحرکات از دید عمه خانم مخفی نمی ماند و پیوسته در حال رصد و آنالیز امور بود. من و هم تایم قادر به خواندن درس، حل مسئله یا حتی مذاکره نبودیم. هنگام درس یا مذاکره علمی سر می‌رسید و انگشت اشاره اش را به نشانه تذکر جدی نشانمان میداد. و مجبور می‌شدیم با حضور میانجی مذاکره کنیم. مذاکره با حضور میانجی هرگز به سرانجام نمیرسد. ولی ما هرگز تا امید نمیشدیم و از کوچکترین فرصت برای کسب علم و دانش استفاده میکردیم. 
      پایان قسمت اول
       

      ارسال پیام خصوصی اشتراک گذاری : | | | | |
      این پست با شماره ۱۵۹۱۹ در تاریخ دوشنبه ۱۷ شهريور ۱۴۰۴ ۰۹:۲۴ در سایت شعر ناب ثبت گردید
      ۲ شاعر این مطلب را خوانده اند

      علی نظری سرمازه

      ،

      بهروز چارقدچی (مجنون)

      نقدها و نظرات
      شاهزاده خانوم
      دوشنبه ۱۷ شهريور ۱۴۰۴ ۱۴:۳۶
      این پستو فقط و فقط باید با لهجه‌ی شیرین گَزوینی بخونیمش... خندانک
      تا از طنز نرمش بیشتر لذت ببریم... خندانک

      باید جالب باشعع...و قسمت‌های بعدی‌رو هم حتمن می‌خونم... خندانک
      ولی یه چیزی...
      فک نمی‌کنید واژه‌ی مذاکره خیلی تکرار شده...🤔
      و بنظرم اگعع با کمک گرفتن از متن به مخاطب نشون می‌دادید که دوربین مداربسته در واقع چشمای تیزبین عمه‌خانومهه بهتر از توضیح بود ...🫠

      درود بر شما رند بزرگوار خندانک
      شاد باشید خندانک
      محمدرضا آزادبخت
      دوشنبه ۱۷ شهريور ۱۴۰۴ ۱۴:۵۰
      درود برادر بانظر استاد بانوشاهزاده موافقم
      در کل زیبا بود
      بهروز چارقدچی (مجنون)
      بهروز چارقدچی (مجنون)
      دوشنبه ۱۷ شهريور ۱۴۰۴ ۱۵:۰۰
      استاد آزادبخت
      ممنونم بابت توجهتون
      اگر انگشتهام برای تایپ یاری کنند ادامه ی داستان مخاطب رو احتمالا جذب کنه
      با سپاس
      ارسال پاسخ
      بهروز چارقدچی (مجنون)
      سه شنبه ۱۸ شهريور ۱۴۰۴ ۰۵:۱۲
      درود بر دوستان ادیب و فرهیخته سایت معظم شعر ناب
      غرضم از نقد چند خطی که در خصوص خانه ی مادر بزرگ گذاشتم توضیح و نظرخواهی از سایر بزرگواران است.
      برای اولین بار نثری را که نوشتم منتشر کردم و تعدادی از دوستان بر بنده منت گذاشتند و آنرا خوانده و یا کامنت و نقد کردند
      در چند خط ارسالی اشاره به تعدادی شخصیت و محدودیت هایشان میشود که توقعم بود دوستان با بنده هم عقیده باشند چون همگی علاوه بر اینکه طنزآلود نیستند که بسیار غمگین و دارای محدودیت هستند
      دوستان نوع نگارش را با دیدی نافذ و کلاسیک نقد کردند لیکن موضوعی که بسیار برجسته بود را توجه نکردند حتی شاید به پای غلط املائی نویسنده گذاشتند.( نعمت ناشنوائی)
      غرضم از نوشتن این مطلب این است که در قرن حاضر دیگر شعر گفتن در مورد طاق ابرو و یا قد معشوق شاید خیلی پیش پا افتاده و منسوخ باشد. چون افراد مرفه بالای جامعه هم درگیر معاش هستند.
      وقتی به آثار و یا مصاحبه ی شعرا و یا نویسندگان همین ۴۰ سال اخیر مراجعه میکنیم میبینیم که صاحب تفکر و خط فکری هستند و هدفشان از خلق یک اثر روشن تر کردن افراد جامعه برای ارتقا فرهنگ هستش. نمونه اش فروغ که به بانوان پیام داد که دیگر بس است مردانه شعر گفتن و بانوان با توجه به احساس زنانه شأن شعر بگویند و ...
      سخنم به درازا کشید ببخشید .
      دکتر سیدمحمدرضا لاهیجی
      دکتر سیدمحمدرضا لاهیجی
      سه شنبه ۱۸ شهريور ۱۴۰۴ ۰۷:۰۴
      سلام

      راست‌و حسینی اگر بخواهم بگویم: دیگر دوست ندارم پایم را در صفحه‌‌ی شما بگذارم، نقد زدید گفتم ببینم شعر کدام بنده‌ی خدا را نقد کردید و چه گفتید: که دیدم در صفحه خودتان...

      می‌‌دانید اساساً مشکل شما چیست؟

      با یک دست ده‌ها هندوانه که چه عرض کنم ده‌ها اقیانوس و می‌خواهید بردارید

      نمی‌شود آقا جان

      یک‌روز می‌روید سراغ ترانه و دکتر مدهوش
      یک‌روز سراغ شعر
      یک‌سراغ خاطره‌نویسی و نویسندگی

      مگر ادبیات در گوناگونی مختلف و متفاوت‌، انقد الکی الکی‌ و کشکی‌ و دم‌دستی‌ست که هردم از این باغ بری برسد!

      استخوان خُرد کردن و زحمت و دود چراغ خوردن دارد

      از درخت انار، انار می‌شود چید نه پرتقال، و از تاک می‌شود انگور چید نه گیلاس، و هرگز نمی‌شود ازش شیر گرفت، مگر کسی قرص روانگردان مصرف کرده باشد، شاید فردی خیلی مهارت داشته باشد بتواند شیره هم از انگور بگیرد، نه گیلاس و کمپوت گیلاس!

      در مثل مناقشه نیست

      استادی داشتیم می‌فرمود: هیچ‌وقت اردک نباشید
      اردک می‌دود امّا از آهو عقب میفتد
      پرواز می‌کند امّا از عقاب عقب می‌ماند
      و شنا می‌کند امٌا به ماهی نمی‌رسد

      با یک‌دست یک هندوانه بر دار آقا تا حداقل ثمر یکی را ببینی

      اگر حرف صادقانه و رک می‌خواهی بدون هیچ غرض و مرضی شما فقط و فقط یک قریحه اونم قریحه‌ی مهندسی کلمه‌ها را داری‌ که آنهم هنوز در وزن و عروض ماندی، بعد سراغ چهره‌های دیگر ادبیاتید جالبه واقعاً!!!!!

      خود شما زبان نوشتارت تقلیدی و واسه قرن هفتم است بعد قلم نصیحت برداشتی که اینطور و آنطور و فروغ و فلان و بهمان...

      عجب واقعاً عجب، واقعاً واقعاً واقعاً واقعاً عجب


      ره‌رو آن‌ست که آهسته و پیوسته رود

      ارسال پاسخ
      مهدی محمدی
      مهدی محمدی
      سه شنبه ۱۸ شهريور ۱۴۰۴ ۱۱:۲۹
      درود و عرض ادب دوست گرامی، یک اثر هنری تا به پایان نرسد و به دقت توسط منتقد مورد مطالعه و ارزیابی قرار نگیرد، اظهارنظرهایی که می شود بر اساس پیشینه هنری هنرمند می باشد. آنچه در یک اثر هنری برای بنده حقیر اهمیت دارد، پنجره تازه ای است که به روی مخاطب گشوده است و در این پرده از داستان خانه مادر بزرگ هنوز به پنجره نرسیده ایم اما آن چه مخاطب را آزار می دهد همین بی توجهی به دستور زبان فارسی است که باعث می شود مخاطب عطای یک اثر را به لقایش ببخشد و حیف است اگر این اتفاق بیفتد. لذا توصیه بنده حقیر این است که پیش از انتشار قسمت دوم، متن داستان مورد بازبینی و ویرایش قرار گیرد. با کمال تشکر و احترام خندانک
      محمد گلی ایوری
      محمد گلی ایوری
      سه شنبه ۱۸ شهريور ۱۴۰۴ ۱۴:۲۹
      سلام و عرض احترام جناب چارقدچی (مجنون)

      فرمایش شما به جای خودش به عنوان یک نظر محترم
      ولی تا زوج انسانی بر روی کره زمین قدم بزند،
      اشعار طاق ابرو نیز دلربا خواهد بود.

      سلامت باشید




      ارسال پاسخ
      بهروز چارقدچی (مجنون)
      بهروز چارقدچی (مجنون)
      سه شنبه ۱۸ شهريور ۱۴۰۴ ۱۴:۵۵
      درود استاد ایوری
      اتفاقا شعر آخرم در خصوص طاق ابرویت
      لیکن بیت آخرش توجهتون رو جلب خواهد کرد
      ممنون بابت توجهتون
      بهروز چارقدچی (مجنون)
      بهروز چارقدچی (مجنون)
      چهارشنبه ۱۹ شهريور ۱۴۰۴ ۱۶:۳۰
      سلام
      اینجا محیطی فرهنگی است و علاوه بر من و شما کسان دیگری تشریف دارند که شاید با ادبیات شما بیگانه باشند. من به احترام دوستان از ادبیات شما استفاده نمیکنم که البته من دکترای ادبیات شما را از کوچه و بازار گرفته ام
      و اما بعد
      در خصوص تحجرم و درجا زدنم در قرن هفت هم جای بحث هست لیکن با اهلش
      خوشحال میشوم پایتان را در صفحه ام نگذارید
      مسعود مدهوش( یامور)
      سه شنبه ۱۸ شهريور ۱۴۰۴ ۱۲:۴۱
      درودتان جناب مجنون ارجمند🌹🕊️☄️🌸🌿🖐️🌳👏
      با نظر استادان و بزرگواران به ویژه جناب دکتر لاهیجی و محمدی از بزرگواران دانشگاه ناب بسیار موافقم.

      اینکه شما شعر از عشق و عاشقی و ابرو و چشم را پیش پا افتاده بدانید نشان از عدم شناخت مکفی شما از ادبیات و شعر و تاریخچه آن در این سرزمین میباشد اساسا شعر از عشق سرچشمه میگیرد و تنها زبان واحد عشقاق است و تا زمانیکه عشق،عاشقی ،دوست داشتن،معشوق و.....وجود دارد اشعار هم وجود دارد ازگذشته به ما رسیده و به اینده نیز خواهد رسید عشق و عاشقی قطعه ای از وجود خدا و افرینش هست که خداوند درون انسان جا گذاشته ...

      عشق زبان عشاق است که با آن احساس ،عواطف،خشم،نفرت،جدایی و...به تصویر کشیده میشود و تا انسان هست عشق نیز پایدار است ،شعرای بزرگ گفتند و ما ادامه میدهیم و در اینده نیز ادامه خواهند داد.هیچ سخنی و پیامی به اندازه شعر دلنشین و زیبا نیست.

      شعر از سیاست و اقتصاد و دولت و حکومت گفتن هرگز ماندگار نخواهد بود چون هیچکدام از موارد ذکر شده ،ماندگار نیست ،پس اگر هم مردم علاقه مند باشند نیز موقتی ست و حتی سالهای بعد ممکن است نا مفهوم به نظر اید چون دیگر ان شعر در دوره و حوزه ی خود نمی گنجد.

      بهتر است برای پیوستن به جمع شعرا، ژانر خود را انتخاب و در همان راستا تلاش،مطالعه ،ممارست و از استادان بهره مند گردیدکه کمال این ست و بس🌟🌼🙏☄️🕊️
      بهروز چارقدچی (مجنون)
      بهروز چارقدچی (مجنون)
      سه شنبه ۱۸ شهريور ۱۴۰۴ ۱۴:۱۰
      درود بر شما استاد مدهوش
      ممنون بابت نقد عرایضم
      من کلا گزافه گفتم؟ یعنی حتی یک جمله ام قابل تائید نبود؟
      ارسال پاسخ
      محمد گلی ایوری
      محمد گلی ایوری
      سه شنبه ۱۸ شهريور ۱۴۰۴ ۱۴:۳۴
      درود بر شما جناب استاد مدهوش معزز
      خداقوت

      به نظرم تا زوج انسانی بر روی کره زمین قدم بزند،
      اشعار طاق ابرو نیز دلربا خواهد بود.

      سلامت باشید
      خندانک خندانک
      ارسال پاسخ
      ,ملیحه ایزد (محزون)
      دوشنبه ۱۷ شهريور ۱۴۰۴ ۰۹:۳۹
      درود و عرض ادب . چقدر کنجکاوی مان را برانگیخت خندانک . آقا نگید که مثل سریال های دهه شصت باید برای قسمت بعد تا هفته بعد صبر کنیم . منتظر قسمت بعد هستیم مشتاقانه. و سپاس خندانک
      بهروز چارقدچی (مجنون)
      بهروز چارقدچی (مجنون)
      دوشنبه ۱۷ شهريور ۱۴۰۴ ۱۳:۵۷
      اگه کامنت مثبت بگیرم هر روز ادامه خواهم داد
      ممنون بابت توجهتون
      ارسال پاسخ
      ابراهیم کریمی (ایبو)
      دوشنبه ۱۷ شهريور ۱۴۰۴ ۲۲:۴۳
      درود بر شما
      چنان گفتی که کامنت مثبت الان من موندم گوشت تلخ این مجلس باشم یام نه
      ولی در هر صورت اگر از دید داستانی به آن نگاه کنیم این متن مشکلاتی دارد
      من هم از همان جا شروع می کنم که شاهزاده خانوم گفتن یک پرانتز باز کردی توضیح دادی جریان داستان شکسته شده فقط برای یک فورکی که می تونستی راحت بگی چشمانش از فورکی هم شفاف تر می دید مثلا می گم
      مورد بعدی و در واقع یک نکته ی کلیدی که هست تعیین روای شخصیته چه کسی داره داستان و روایت می کنه ؟در ابتدا روایت حالت سوم شخص دارد خانه‌ی خانم جان یک خانه‌ی بزرگ ویلایی بود... اما بعد به شکل اول شخص تغییر می‌کند من و هم تایم قادر به خواندن درس نبودیم... این نکته ی مهمی است که باید در نظر داشته باشی در داستان کلاسیک زاویه دید ثابت است ولی در پست مدرن و فرا داستان و در موارد خاص دیگر می توان برای پیشبرد داستان از تغییر زاویه دید استفاده کرد ولی در این سبک جایز نیست. مسئله ی دیگر باور پذیری شخصیت است خواننده ی امروز بسیار کنجکاو و دقیق است یعنی چه یکی که نمی شنود ولی همه چیز را آنلایز می کند می فهمد توی همه ی کارها سرک می کشد... یکی از استادها همیشه می گفت در داستان نویسی این نکته را در نظر داشته باشید که خواننده از تو می خواهد که به او نشان دهی نه به بگویی به جای توضیحات ناملموس شخصیت عمه خانم اونو به خواننده نشان بده ....
      فکر کنم خیلی شد البته اگر باب طبعتان نیست معذرت می تونی کامنت و پاک کنی خندانک
      شاهزاده خانوم
      شاهزاده خانوم
      سه شنبه ۱۸ شهريور ۱۴۰۴ ۰۶:۴۴
      خندانک خندانک
      ارسال پاسخ
      بهروز چارقدچی (مجنون)
      سه شنبه ۱۸ شهريور ۱۴۰۴ ۰۵:۱۳
      درود بر دوستان ادیب و فرهیخته سایت معظم شعر ناب
      غرضم از نقد چند خطی که در خصوص خانه ی مادر بزرگ گذاشتم توضیح و نظرخواهی از سایر بزرگواران است.
      برای اولین بار نثری را که نوشتم منتشر کردم و تعدادی از دوستان بر بنده منت گذاشتند و آنرا خوانده و یا کامنت و نقد کردند
      در چند خط ارسالی اشاره به تعدادی شخصیت و محدودیت هایشان میشود که توقعم بود دوستان با بنده هم عقیده باشند چون همگی علاوه بر اینکه طنزآلود نیستند که بسیار غمگین و دارای محدودیت هستند
      دوستان نوع نگارش را با دیدی نافذ و کلاسیک نقد کردند لیکن موضوعی که بسیار برجسته بود را توجه نکردند حتی شاید به پای غلط املائی نویسنده گذاشتند.( نعمت ناشنوائی)
      غرضم از نوشتن این مطلب این است که در قرن حاضر دیگر شعر گفتن در مورد طاق ابرو و یا قد معشوق شاید خیلی پیش پا افتاده و منسوخ باشد. چون افراد مرفه بالای جامعه هم درگیر معاش هستند.
      وقتی به آثار و یا مصاحبه ی شعرا و یا نویسندگان همین ۴۰ سال اخیر مراجعه میکنیم میبینیم که صاحب تفکر و خط فکری هستند و هدفشان از خلق یک اثر روشن تر کردن افراد جامعه برای ارتقا فرهنگ هستش. نمونه اش فروغ که به بانوان پیام داد که دیگر بس است مردانه شعر گفتن و بانوان با توجه به احساس زنانه شأن شعر بگویند و ...
      سخنم به درازا کشید ببخشید .
      شاهزاده خانوم
      شاهزاده خانوم
      سه شنبه ۱۸ شهريور ۱۴۰۴ ۰۷:۱۲
      درود بر رند بزرگوار... خندانک
      بر مسند قضاوت نشستید که؛ خندانک
      وقتی شما یه عبارت تلخ‌رو به شکلی معکوس می‌نویسی...(نعمت شنوایی) آیا به داستان‌تون طنز تلخ تزریق نکردی؟
      اینکه یکی ناشنواست اما چشماش عینهووو دوربین فورکی تا نقص دیگرشو بپوشونه کمی جالب و بامزه نیست‌؟
      اگه اینا برای شما طنز نیست... از دید من هست و اصلا هم چیز بدی نیست که با زبان طنز بخوایم از خستگی‌ها و غم‌های روزگارمون بگیم، گاهی اثرگذاریش بیشتر میشه!...
      خب ما یه بار برای دردامون گریه کردیم حالا بیاییم متفاوت‌تر به قضیه نگاه کنیم... چه اشکالی داره؟
      نگران نباشید غم داستان از بین نمی‌ره که شاید بولدتر هم بشه...
      تازه یه توصیه‌ی دوستانه... خندانک
      اگه من اشتباه متوجه شدم و این نوشته طنزآلود نبود
      لطفا برای نوشتن ادامه داستان توی این مسیر قدم بردارید، موضوع، پتانسیل طنز تلخ رو داره...و جذابیت اثر بیشتر میشه... و شک نکنید پیام داستان حتمن حتمن انتقال میشه!...
      دیگر خود دانید خندانک
      و شاد باشید... خندانک

      ارسال پاسخ
      بهروز چارقدچی (مجنون)
      بهروز چارقدچی (مجنون)
      سه شنبه ۱۸ شهريور ۱۴۰۴ ۱۴:۱۲
      درود شاهزاده خانم
      من نوشتم نعمت ناشنوائی
      شاهزاده خانوم
      شاهزاده خانوم
      سه شنبه ۱۸ شهريور ۱۴۰۴ ۱۴:۱۷
      منظورم همون بوود... چون ناشنوایی که نعمت نیست... هست؟🤔
      هر چند از جانب خدا میشه هر چیزی رو نعمت قلمداد کنیم ولی من توی این عبارت مفهومی معکوس دیدم...
      خندانک
      سیده نسترن طالب زاده
      سه شنبه ۱۸ شهريور ۱۴۰۴ ۱۷:۲۲
      درودتان فرهیخته ی گرامی
      دلنگاره ی ژرف و احساس برانگیزیست،
      یاد و خاطره ی پدربزرگان و مادربزرگان گرانقدر و خانه های افسانه ای و دلگشا و روح افزایشان گرامی...
      خیلی نیکو بود، لذت بردم.
      اینجانب نیز در خانه های اجدادی خاطراتی بینظیر دارم، و نیز معتقدم گاه باید به اوای طبیعت و جهان در گذر، گوش سپرد، لذا این گوش سپاریدن تنها در حس سمعی جسم خلاصه نمیشود، شنیدن ورای شنیدنهای معمولی، برای هر فردی راهگشاست..
      پدربزرگ گرانقدر شادروانم، هماره به من توصیه مینمودند، در زندگی اهداف سترگ داشته باش، و مسیرهای توفیق را طراحی کن، به صورتی که اگر در یک مسیر مستعد نبودی و شکست خوردی، در وادیها و فیلدهای دیگر، بتوانی بدرخشی، انسانها اغلب چنداستعدادی خلق میشوند و بعدها پی بردم که چقدر هدفمندی چنین در زندگی حایز اهمیت است....
      امید که گوش جانتان پر از اوای مهر باشد، و حضورهای ربانی و روحانی..
      از اشنایی با کلک سبزتان مشعوف شدم برادر معزز..
      پوزش از اطاله ی عرایض
      با مهر
      بهروز چارقدچی (مجنون)
      بهروز چارقدچی (مجنون)
      سه شنبه ۱۸ شهريور ۱۴۰۴ ۱۸:۰۰
      درود بر شما خواهر شاعر و بزرگوارم
      روح پدر بزرگ گرامی و پدران آسمانی قرین رحمت حق
      همواره به جادوی کلامتان در وادی شعر حسادتی شاعرانه داشتم و این موضوع را روزهای پیش خدمتتان عرض کردم
      غرضم از نوشتن متن هم صرفا بازخورد نظر دوستان جهت آشنائی با چهره ی زیر ماسکشان بود و البته دقت کردن به شعرهایی که شاعر می سراید.
      خوشحال میشم اشعاری رو میگم بخوانید . دنبال لایک و کامنت هم نیستم. همینکه شخصی یا دوستی لذت ببرد برای من کافیست
      امیدوارم در شعرهایم وقت کلمات را نگیرم
      کوچک شما بعروز
      ارسال پاسخ
      بهروز چارقدچی (مجنون)
      شنبه ۲۲ شهريور ۱۴۰۴ ۰۲:۲۰
      قابل توجه دوستانی که شدیداً در انتظار انتشار قسمت دوم خانه مادر بزرگ هستند
      بزودی قسمت دوم منتشر خواهد شد
      تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.



      ارسال پیام خصوصی

      نقد و آموزش

      نظرات

      مشاعره

      کاربران اشتراک دار

      محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
      کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
      استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
      1