سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

اعضای آنلاین

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

پنجشنبه 22 آبان 1404
  • شهادت سيد علي اندرزگو به دست مأموران ستم‌شاهي پهلوي، 1357 هـ ش
23 جمادى الأولى 1447
    Thursday 13 Nov 2025

      حمایت از شعرناب

      شعرناب

      با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

      زیباتر از این نیست در عالم(بسم الله الرحمن الرحیم)به سایت خودتان شعرناب خوش آمدید.فکری احمدی زاده(ملحق)مدیر موسس سایت ادبی شعرناب

      پنجشنبه ۲۲ آبان

      پست های وبلاگ

      شعرناب
      پذیرش تلخ
      ارسال شده توسط

      ساغر عارف پور

      در تاریخ : جمعه ۱۴ شهريور ۱۴۰۴ ۲۲:۳۶
      موضوع: آزاد | تعداد بازدید : ۸۷ | نظرات : ۴

      هیچ وقت به نبود عشق عادت نکردم
      فقط در سکوت
      نبودنش را پذیرفتم...
       
      هر صبح که از خواب بیدار می‌شوم، قلبم سنگین تر می‌شود.
       
      من در این خانه زندگی می‌کنم، جایی که هر گوشه‌ ی آن یادآور جدالی بی فایده بر سر موضوعات بی اهمیت است که اهمیتش فقط تحقیر من بود و بس ! جدالی که هرگز قرار نبوده نتیجه ای داشته باشد. چون همان جدال ،همان تحقیر، خود نتیجه بود!
       
      هر نگاهت، هر کلمه‌ی نصفه و هر سکوتت، مثل صدای آهسته‌ی ساعت در اتاق خالی است؛ تکراری، بی‌رحم، یادآور زندگی نکرده! 
       
       تو را در جمع می‌بینم، با خنده‌هایی که من هیچ سهمی در آن‌ها ندارم، و قلبم فشرده می‌شود، مثل پنجره‌ای که در سرمای زمستان بسته مانده و بخار نفسش روی شیشه می‌ماند.
       
       صدای خیابان، پرنده‌ها، باران روی بام‌ها، همه انگار پژواک تنهایی من هستند، پژواکی که نه می‌میرد و نه آرام می‌گیرد.
       
      روزها و شب‌ها یکی می‌شوند، و من در همان سکوت، با تمام امیدهای شکست‌خورده‌ام قدم می‌زنم!
       
      و گاهی یاد عشقمان می افتم که البته فقط در ذهن من بود!
      هر بار که به خیابان می‌روم، آدم‌ها را می‌بینم که دست در دست هم قدم می‌زنند، نگاه‌های پر از مهر رد می‌شوند، و من با هر نگاه، فاصله‌ی میان خود و عشقی که هرگز واقعی نبود را بیشتر حس می‌کنم. 
       
      گاهی دلم می‌خواهد فریاد بزنم، دلم می‌خواهد دنیا بفهمد که چه فقدانی در دل من س دارد، اما صدای من در باد شرم و حیا، گم می‌شود.
       
      و در همین سکوت بی‌پایان، یاد گرفته‌ام که زندگی بدون عشق تو ادامه دارد. خورشید طلوع می‌کند، باران می‌بارد، آدم‌ها می‌آیند و می‌روند، 
       و من هنوز با تو زندگی می‌کنم !
       
      با تو که هیچ‌گاه عشقم را نشناخت، با تو که همیشه فاصله‌ای میان ما بود، و با خودم که هر روز به این حقیقت تلخ ایمان می‌آورم: عشقی که انتظارش را داشتم، هرگز نخواهد آمد.
       
      و شاید تنها چیزی که باقی می‌ماند، همین پذیرش تلخ است. 
       

      ارسال پیام خصوصی اشتراک گذاری : | | | | |
      این پست با شماره ۱۵۹۱۳ در تاریخ جمعه ۱۴ شهريور ۱۴۰۴ ۲۲:۳۶ در سایت شعر ناب ثبت گردید

      نقدها و نظرات
      جمیله عجم(بانوی واژه ها)
      يکشنبه ۱۶ شهريور ۱۴۰۴ ۰۹:۵۰
      خندانک
      درود بر شما بانوی عزیزم خندانک
      بسیار تامل برانگیز بود و
      به قول سیمین بهبهانی
      ای کاش عشق به موقع به سراغ ادم بیاید
      واگر هم آمد با آدم امن ودرست باشد
      نه آدمی که درکی نداشته باشد نه با آدم سمی و بی رحم!
      بهروز چارقدچی (مجنون)
      شنبه ۱۵ شهريور ۱۴۰۴ ۱۳:۵۷
      ع ش ق گیاهی است که دور درخت و یا گیاه دیگر می‌پیچد و تا آنرا خشک نکند دست از سرش برنمیدارد
      ,ملیحه ایزد (محزون)
      يکشنبه ۱۶ شهريور ۱۴۰۴ ۲۳:۳۶
      زیبا نگاشتید. سپاس .
      سلمان کریمیان
      پنجشنبه ۸ آبان ۱۴۰۴ ۱۱:۰۰
      سلام واحترام
      درود
      رمانتیک وزیبا بود
      و چه احساس قشنگی پشت این ادبیات نهفته شده است. حفظکم الله
      تبریک میگم بابت این حس زیبات. 👏به عشق وامید
      عشقتان ابدی🌹🌹
      تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.



      ارسال پیام خصوصی

      نقد و آموزش

      نظرات

      مشاعره

      کاربران اشتراک دار

      محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
      کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
      استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
      4