به نام خدا
تقدیم به خواهر خوبم سحر امامی،شیر زن بیشهی ایران زمین
مسلمان خواهری دارم سحر نام
امامی مذهبی دارم سحر نام
چنان زینب به هجران مبتلاست او
سفیر شاهدان در کربلاست او
در انظارش سر خوبان بریدند
به آتش خیمهی خوبان کشیدند
به خرداد جنگ و عاشورای ایران
شبیخونی زدند بر مرز شیران
چنان ققنوس چهل فرمانده سوختند
درفش کاویان پاره دوختند
سحر چون زینب کبری خطر کرد
جهان را با اشاره با خبر کرد
در عالم نام ایران زنده تر شد
نهال انقلاب پوینده تر شد
به ظلم ظالمین دارد اشاره
رسیده ظلم صهیون تا اداره
میان دفترم بر پا غبار است
شمار شاهدانم بیشمار است
سکوت جامعه اینبارم از چیست
مگر در این جهان آزادهای نیست؟!
قیام مردم ایران ثمر داد
به صهیون آنچه می باید خبر داد
جواب زور به جز از زور نباشد
سرای صهیونی جز گور نباشد
جواب مکر دشمن موشکم بود
بها و انتقام کودکم بود
سحر با شهرت نابش امامی
عزادار سپاه است و سلامی
سحر مادربزرگ رامیاران
دعاشان مستجاب در بامدادان
امید رامیار بابابزرگم
حماسی تر شود تیر فشنگم
حیات است و قلی باب فقیدم
بدانم در ادب کودک فقیرم
فریبرز نام من ایلام سرایم
دعای نیکتان کافیست برایم
من فقط یک نکته را می گویم و بس
اگر کاری از سر وظیفه انجام شده باشد، برجسته کردن آن بهعنوان یک معجزه فردی معنا را تغییر میدهد. وظیفهمندی باید الهامبخش باشد، نه زمینه بتسازی.
موفق باشی