سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

اعضای آنلاین

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

پنجشنبه 22 آبان 1404
  • شهادت سيد علي اندرزگو به دست مأموران ستم‌شاهي پهلوي، 1357 هـ ش
23 جمادى الأولى 1447
    Thursday 13 Nov 2025

      حمایت از شعرناب

      شعرناب

      با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

      زیباتر از این نیست در عالم(بسم الله الرحمن الرحیم)به سایت خودتان شعرناب خوش آمدید.فکری احمدی زاده(ملحق)مدیر موسس سایت ادبی شعرناب

      پنجشنبه ۲۲ آبان

      پست های وبلاگ

      شعرناب
      شاذیه عشرتی
      ارسال شده توسط

      لیلا طیبی

      در تاریخ : چهارشنبه ۱۵ مرداد ۱۴۰۴ ۰۳:۲۷
      موضوع: آزاد | تعداد بازدید : ۱۱۳ | نظرات : ۰

      شاذیه عشرتی 

      مهربانو "شاذیه عشرتی"، فرزند "حاجی عبدالرازق"، شاعر و فعال فرهنگی افغان، زاده‌ی سال ۱۳۴۵ خورشیدی (۱۹۶۶ میلادی)، در دهکده­‌ی عشرت ولایت غزنی و اکنون در کشور دانمارک زندگی می­‌کند.
      او فارغ التحصیل صنف دوازده­‌هم لیسه جهان­‌ملکه ولایت غزنی بوده و تحصیلات عالی خود را در رشته‌ی پرستاری در کشور دانمارک به اتمام رسانده است.
      وی، از سال ۲۰۱۸ میلادی، و به تشویق شادروان استاد "محمد اکبر سنا"  به سرودن شعر روی آورد و سروده­‌هایش بیش­تر در اوزان کلاسیک
      مانند دوبیتی، رباعی، غزل و چهارپاره بوده و در بخش شعر سپید نیز طبع­ آزمایی نموده‌ است. 
      تعدادی از اشعارش در مجلات "صور خیال"، "جریده مهاجر" و کتاب‌های "سپیدار" و جلد دوم "غزل­ گستران سبزمنش" چاپ و منتشر شده است.
      همچنین ایشان کتابی با عنوان "جنگل هم ترانه می­‌خواند" شامل ۱۱۶ قطعه از اشعترش را چاپ و منتشر کرده است.
       

      ◇ نمونه‌ی شعر:
      (۱)
      عطر گلزار چمن پر پر پروانه چه شد 
      رقص مرغان هوا دور و بر لانه چه شد 
      زیب هر خانه ما بود وفا، ساغر عشق
      سفره گرم و لب نان غریبانه چه شد
      شهر ما خانه‌ی ما بود نه اغیار در آن
      فرق خود را نتوانیم ز بیگانه، چه شد
      قاتلان خود شده‌اند قاضى ديوان جزا
      حاصل ظلم ستم اُلچك و زولانه چه شد
      بوی خون می‌رسد از دامن گلخانه ما 
      آن همه شور و شعف شوکت شاهانه چه شد
      اجنبى در نظرم می‌رسد آن حاکم شهر
      بازگو کابل من صاحب این خانه چه شد!؟
       
      (۲)
      از رنگ دل‌انگیز خزان محو خیالم
      رقصیدن هر شاخه تماشای جنان است
      ای سر به کف عشق، که در راه بهاران
      این سوختن و ساختنت راحت جان است
      پاییز نمادی است، وفا سر به گریبان 
      یعنی که ز جانش شده جانی دگر آباد 
      باید بنویسند به تقویم زمانش
      گز خون خزان است، چمن مشعله و شاد
      غمیازه چرا بر در امید کشیدن 
      ما را که صبا گل به سری خار تماشاست
      زان دامن چیندار گلستان محبت
      دریای پُر از عطر چمنزار تماشاست
      دستی که به ما پنجره عشق بکشاید
      از پیکر احساس زمان دور کجا شد
      از ساحل چشمی که بریزد نم حسرت
      بر دامن رحمان خدا، کور کجا شد
      هنگام خداحافظ و با گفتن پدرود
      پاییز دگر رفت دو دستی به دعا شد
      تا آمدنش چشم غزل بر سر راهش
      شاید که خزان سال دگر نوبت ما شد.
       
      (۳)
      این روزها هوای تو است و خیال تو
      آی آنکه بی‌خیال منی «خوش به حال تو»
      ما را اگر نفس به غمی‌ می‌رسد چه باک
      خوش بگذرد به هر نفسی ماه و سال تو
      شاید نبود قسمت ما را نشاط عمر
      گر بود، هر چه سهميه‌ام بود مال تو
      هر چند رفته رفته فراموش می‌شوم
      کاری کند خدا که بی‌افتم به جال تو
      خوش باورم چقدر به این گفته‌ها هنوز
      در قهوه سر‌ براه شدن بود، فال تو
      چیزی برای سبزی عمرم بکار نیست
      ما سبز می‌شویم به شوق جمال تو
      زیر و زبر شدم که بفهمم گناه خویش
      عقلم بگفت: قد نکشیدم، حلال تو
      احساس می‌کنم که دلم تنگ گشته‌ است
      شاید که لال و گنگ نباشد سوال تو.
       
      (۴)
      از دیده شدی پنهان ای آزادی 
      هستی تو به هم‌چون جان ای آزادی
      خورشید جهان بی تو روشن نبود
      تابنده‌تری، از آن ای آزادی
       
      (۵)
      چون شاخ گل ماه حمل می‌مانی
      گل‌واژه‌ی هر بیت و غزل می‌مانی
      تو سمبل آزادی عشقم گشتی
      در کام دلم هم‌چو عسل می‌مانی
       
      (۶)
      با شام نفس‌های غمم در‌گیرم
      در پای هوس‌های دلم زنجیرم
      پرواز خیالم به سر بام تو است
      ای یار بمان ورنه به یادت پیرم
       
      (۷)
      با آمدنت بوی بهاران آید 
      در باغ خزانم، نم باران آید
      قد می‌کشد عشق تو به دامان دلم
      چون لاله که در دشت و بیابان آید
       
      (۸)
      در دفتر شعر من صدا پنهان است
      از سوز دلم چشم قلم گریان است
      بس کلک خیال غصه‌ها می‌بافد
      هر واژه به گفتار تبم لرزان است.
       

      گردآوری و نگارش:
      #لیلا_طیبی

      ارسال پیام خصوصی اشتراک گذاری : | | | | |
      این پست با شماره ۱۵۸۴۴ در تاریخ چهارشنبه ۱۵ مرداد ۱۴۰۴ ۰۳:۲۷ در سایت شعر ناب ثبت گردید
      ۴ شاعر این مطلب را خوانده اند

      فرزاد ناری

      ،

      مریم رمضانی

      ،

      بهمن بیدقی

      ،

      شاهزاده خانوم

      نقدها و نظرات
      تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.



      ارسال پیام خصوصی

      نقد و آموزش

      نظرات

      مشاعره

      کاربران اشتراک دار

      محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
      کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
      استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
      2