سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

اعضای آنلاین

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

جمعه 20 تير 1404
    17 محرم 1447
      Friday 11 Jul 2025

        حمایت از شعرناب

        شعرناب

        با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

        بزرگترین لذت زندگی انجام کاری است که دیگران می‌گویند: تو نمی‌توانی. رومن پلانسکی

        جمعه ۲۰ تير

        پست های وبلاگ

        شعرناب
        وطن چیست و وطن دوست کیست
        ارسال شده توسط

        عارف افشاری (جاوید الف)

        در تاریخ : ۱۱ روز پیش
        موضوع: آزاد | تعداد بازدید : ۹۰ | نظرات : ۴

        بنام ذات حق

        در باب نوشته بالا باید بگویم از دید من آنارشیست وطن صرفا جایی نیست که به دنیا بیایی و در آن زیست 
        کنی  اگر وطن شرایط زیست و نمو عادلانه را از تو بگیرد و تو را در انبوهی از مشکلات رها سازد آن وطن موطن اصلی تو نیست  وطن جاییست که در آن دلشاد باشی و بنا بر توان و علاقه خود برای مردمانت و خودت کار و خدمت کنی وطن باید به شخص احساس در خانه بودن بدهد و نه استرسی دائمی اما از این نوشته نباید برداشت شود که یک آنارشیست راضی به جنگ مرگ سرکوب و خفقان دیگر انسانهاست  خیر بلکه بلعکس او همه اینها را محکوم میکند و در حد توانش برای در راه ماندگان  آوارگان و خسارت دیدگان تسلی بخش خواهد بود اما ذکر یک نکته دیگر اینجا اهمیت دارد  و آن اینست که افراد عادی فارغ از هر سمت و سوی سیاسی  اگر بیگناه کشته شوند میتوان از عنوان شهادت برای ایشان بهره برد اما این مورد درباره مهاجم و خصوصا نظامی مهاجم صدق نمیکند  در پایان باید گفته شود وطن پرستی افراطی و ضایع کردن حقوق دیگر افراد(غیر هموطن) نیز به همان اندازه مورد نکوهش خواهد بود 

        دیالوگی مربوط به یک شخصیت وجود دارد که میگوید 

        یک سرباز با علم بر پوشیدن یونیفورم باید احتمال این را بدهد که در آن نیز خواهد سوخت 


        جاوید الف  که منظور همان پایندگی ایرانی آزاد است 

        ارسال پیام خصوصی اشتراک گذاری : | | | | |
        این پست با شماره ۱۵۷۴۸ در تاریخ ۱۱ روز پیش در سایت شعر ناب ثبت گردید

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        آذر دخت

        د یوسف گمگشته باز آید به کنعان غم مخور ااا کلبه ی احزان شود روزی گلستان غم مخور
        شاهزاده خانوم

        تمام صحنه ی بی اتفاق من و شما ااا به باد و پیرهنی زرد بستگی دارد
        سید مرتضی سیدی

        تا کی چو شمع گریم ای گل درین شب تار ااا چون صبح نوشخندی تا جان دهم به بویت ااا ای گل در آرزویت جان و جوانی ام رفت ااا ترسم بمیرم و باز باشم در آرزویت ااا از پافتادگان را دستی بگیر آخر ااا تا کی به سر بگردم در راه جست و جویت
        میکائیل نجفی(سراب )

        رسد ایام اندوه به پایان خویش به میمنت قدوم حضرت دوست اا قلبت صحیح نگهدار که جای درنگ نیست اا بداهه ت
        سید مرتضی سیدی

        در همه دیر مغان نیست چو من شیدایی ااا خرقه جایی گرو باده و دفتر جایی ااا دل که آیینه ی شاهی ست غباری دارد ااا از خدا می طلبم صحبت روشنرایی ااا کرده ام توبه به دست صنم باده فروش ااا که دگر می نخورم بی رخ بزم آرایی ااا نرگس ار لاف زند از شیوه ی چشم تو مرنج ااا نروند اهل نظر از پی نابینایی ااا جوی ها بسته ام از دیده به دامان که مگر ااا در کنارم بنشانند سهی بالایی ااا کشتی باده بیاور که مرا بی رخ دوست ااا گشت هر گوشه ی چشم از غم دل دریایی اااا اللهم عجل لولیک الفرج و العافیة و النصر

        کاربران اشتراک دار

        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        1