سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

اعضای آنلاین

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

جمعه 20 تير 1404
    17 محرم 1447
      Friday 11 Jul 2025

        حمایت از شعرناب

        شعرناب

        با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

        بزرگترین لذت زندگی انجام کاری است که دیگران می‌گویند: تو نمی‌توانی. رومن پلانسکی

        جمعه ۲۰ تير

        پست های وبلاگ

        شعرناب
        فریبرز لرستانی شاعر کرمانشاهی
        ارسال شده توسط

        رها فلاحی

        در تاریخ : ۱۲ روز پیش
        موضوع: آزاد | تعداد بازدید : ۳۹ | نظرات : ۰

        فریبرز لرستانی
        استاد "فریبرز لرستانی" شاعر و نویسنده‌ی ایرانی، متخلص به "آشنا"، زاده‌ی سال ١٣۴٧ خورشیدی، در کرمانشاه است. 
         
        ◇ کتاب‌شناسی:
        بزک سر به هوا - وقتى خیلى کوچولو بودم - گربه‌ى عجیب - قشنگ‌تر از شعر - موش دم‌بریده - مادر پروانه‌ها - داستانک‌های شنبه تا پنجشنبه (مجموعه‌ی چند جلدی) - اسبی که نمی‌خوابید و چهار قصه‌ی دیگر - دیوار ترسو و چهار قصه‌ی دیگر - قصه چهار تا خط - جاروی قلقلکی و چهار قصه‌ی دیگر - درخت صد تا سیبی و چهار قصه‌ی دیگر - قابلمه راستگو و چهار قصه‌ی دیگر - لالایی‌های شبانه (مجموعه‌ی چند جلدی) - پری کوچولو - مثل فرشته‌ها - بادکنک خرگوشی - گنجشک و سیب شیرین و...
         
         ◇ نمونه‌ی شعر:
        (۱)
        عروسکم لاک‌لاکی جونه
        دوس داره هی نازش کنم 
        پیشم می‌مونه
        حتا شبا
        یواش میاد تو رختخوابم
        میگه: می‌خوام لالا کنم 
        پیشت بخوابم.
         
        (۲)
        از آسمون می‌باره
        برفای دونه دونه
        کلاغ دم سیاهم 
        آواز داره می‌خونه
        میگه چه خوبه این برف
        رو پشت‌بوم بمونه 
        دلم می‌خواد جای پام
        رو این برفا بمونه
         
        (۳)
        تاپ تاپ خمیر 
        دستمو بگیر
        بریم به کجا؟
        خونه‌ی خاله
        اون که همیشه
        شاد و خوش‌حاله
        اون مهربونه
        شیرین زبونه
        شعرای قشنگ
        برام می‌خونه
         
        (۴)
        شمع و گل و پروانه
        بابا آمد به خانه
        پر می‌زنم با شادی
        او می‌خواند ترانه
        توی ترانه‌ی او
        نازم، پروانه هستم
        پروانه‌ای که حالا
        روی پایش نشستم.
         
        (۵)
        کلاغ‌های شلوغ
        شعرها برایتان سروده‌ام
        در این کنج
        برای تنهایی‌ام
        قار قار می‌کنید؟
         
        ◇ نمونه‌ی داستان:
        (۱)
        دوست مادرم می‌خواهد عروسی کند. او یک حلقه‌ی قشنگ به انگشتش دارد، که با خوشحالی ان را به مادرم نشان می‌دهد.
        مادرم به او لبخند زد و با مهربانی گفت: "مبارکه."
        و بعد رفت که برای دوستش میوه بیاورد.
        دوست مادرم اول حلقه‌اش را نگاه کرد. بعد هم مرا نگاه کرد.
        من هول شدم و گفتم: "مبارکه."
        او گفت: "ممنونم، عزیزم!"
        بعد دوباره با خوشحالی به حلقه‌اش نگاه کرد.
        آخر حلقه‌اش خیلی قشنگ و مبارک بود.
         
        (۲)
        گربه‌ام روی پشت‌بام دراز کشیده و خوابیده است. اما بعضی وقت‌ها کمی سبیلش بالا می‌رود و لبخند می‌زند!.
        من فکر می‌کنم او توی خواب یک جوجه شکار کرده است. من اصلأ دوست ندارم گربه‌ام جوجه شکار کند. اما اگر توی خواب باشد، عیبی ندارد.
        من کنار پنجره می‌روم و برایش جیک‌جیک می‌کنم.
        این بار سبیلش بیشتر بالا می‌رود و لبخندش بیشتر می‌شود.
         
        (۳)
        یک روز دندان مصنوعی پدربزرگم گم شد.
        مادر، گربه‌ی مرا دعوا کرد و گفت: "گربه دندان مصنوعی را به‌جای گوشت برده است!." 
        گربه قهر کرد و من گریه کردم.
        وقتی پدربزرگ می‌خواست به من پول بدهد، دندان مصنوعی‌اش را توی جیبش پیدا کرد.
        پدربزرگ دندان مصنوعی‌اش را پیدا کرد، ولی من هنوز گربه‌ام را ندیده‌ام!.
         
        گردآوری و نگارش:
        #رها_فلاحی

        ارسال پیام خصوصی اشتراک گذاری : | | | | |
        این پست با شماره ۱۵۷۳۳ در تاریخ ۱۲ روز پیش در سایت شعر ناب ثبت گردید
        ۲ شاعر این مطلب را خوانده اند

        رها فلاحی

        ،

        جمیله عجم(بانوی واژه ها)

        نقدها و نظرات
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.



        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        آذر دخت

        د یوسف گمگشته باز آید به کنعان غم مخور ااا کلبه ی احزان شود روزی گلستان غم مخور
        شاهزاده خانوم

        تمام صحنه ی بی اتفاق من و شما ااا به باد و پیرهنی زرد بستگی دارد
        سید مرتضی سیدی

        تا کی چو شمع گریم ای گل درین شب تار ااا چون صبح نوشخندی تا جان دهم به بویت ااا ای گل در آرزویت جان و جوانی ام رفت ااا ترسم بمیرم و باز باشم در آرزویت ااا از پافتادگان را دستی بگیر آخر ااا تا کی به سر بگردم در راه جست و جویت
        میکائیل نجفی(سراب )

        رسد ایام اندوه به پایان خویش به میمنت قدوم حضرت دوست اا قلبت صحیح نگهدار که جای درنگ نیست اا بداهه ت
        سید مرتضی سیدی

        در همه دیر مغان نیست چو من شیدایی ااا خرقه جایی گرو باده و دفتر جایی ااا دل که آیینه ی شاهی ست غباری دارد ااا از خدا می طلبم صحبت روشنرایی ااا کرده ام توبه به دست صنم باده فروش ااا که دگر می نخورم بی رخ بزم آرایی ااا نرگس ار لاف زند از شیوه ی چشم تو مرنج ااا نروند اهل نظر از پی نابینایی ااا جوی ها بسته ام از دیده به دامان که مگر ااا در کنارم بنشانند سهی بالایی ااا کشتی باده بیاور که مرا بی رخ دوست ااا گشت هر گوشه ی چشم از غم دل دریایی اااا اللهم عجل لولیک الفرج و العافیة و النصر

        کاربران اشتراک دار

        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        1