سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

اعضای آنلاین

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

پنجشنبه 22 آبان 1404
  • شهادت سيد علي اندرزگو به دست مأموران ستم‌شاهي پهلوي، 1357 هـ ش
23 جمادى الأولى 1447
    Thursday 13 Nov 2025

      حمایت از شعرناب

      شعرناب

      با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

      زیباتر از این نیست در عالم(بسم الله الرحمن الرحیم)به سایت خودتان شعرناب خوش آمدید.فکری احمدی زاده(ملحق)مدیر موسس سایت ادبی شعرناب

      پنجشنبه ۲۲ آبان

      پست های وبلاگ

      شعرناب
      شهرام شاهرختتش شاعر ایرانی
      ارسال شده توسط

      سعید فلاحی

      در تاریخ : دوشنبه ۲۶ خرداد ۱۴۰۴ ۰۲:۳۴
      موضوع: آزاد | تعداد بازدید : ۹۴ | نظرات : ۰

      شهرام شاهرختاش
      استاد شادروان "شهرام شاهرختاش"، شاعر و منتقد پیشکسوت، زاده‌ی سال ۱۳۲۷ خورشیدی، بود.
      او از دهه‌‌ی ۴۰ شروع به فعالیت کرد و نقدهای بسیاری از او در مطبوعات و مجله‌های آن زمان از جمله مجله‌ «آیندگان» و «فردوسی» منتشر شده است. 
      شعرهای وی بیشتر اجتماعی و سیاسی است و حال و در آنها هوای درونی شاعر نسبت به محیط گذشته، دیده می‌شود.
      این شاعر نخستین کتاب شعرش را در سال ۱۳۴۶ با نام «خواب‌های فلزی» منتشر کرد. «شهر دشوار حنجره‌ها» (۱۳۴۸)، «فصل غلیظ گیسو» (۱۳۵۰)، «از این دریای ناپیدا کرانه» و «دست بر پیشانی ایام» (۱۳۸۶) نیز دیگر کتاب‌های شعر منتشر شده او هستند.
      این شاعر، از نسل طلایی دهه‌ی ۴۰ و شاعری شهری و پست‌مدرن بود، که نامش کمتر شناخته شده بود.
      کتاب «مجموعه کامل اشعار» ایشان، توسط نشر افراز چاپ و منتشر شده است. در مجموعه کامل اشعار، کتاب‌هایی که طی سال‌های گذشته با عناوین «خواب‌های فلزی»، «شهر دشوار حنجره‌ها»، «فصل غلیظ گیسو»، «از این دریای ناپیداکرانه»، «دست در پیشانی ایام»، «کتاب شهرام شاهرختاش» و «شب درنگ» نشر یافتند ارائه شده است.
      وی پس از مدتی کسالت، شب ۲۳ اردی‌بهشت ماه ۱۴۰۴، درگذشت.

      ─━⊰═•••❃❀❃•••═⊱━─

      ◇ نمونه‌ی شعر:
      (۱)
      باید ذخیره داشت؟
      در اوقاتی‌که باید
      - باید شهادت را وضو می‌گرفتیم
      به نقب‌های باطل فکر کردیم
      که چسبیده باشیم
      طنابی را
      تا بتوان صبحانه‌ی تاریخ را آبستن کرد!.
       
      (۲)
      [تبخیر]
      با گله‌های علف
      من تا بوی سرخ قتلگاه رفته‌ام.
      در این صراحتِ لکنت
      چریدن:
      تا مرز براق کاردها
      آزادی‌ست.
      در هجوم شن‌های برخاسته
      فلس‌های دریایی تبخیر می‌شوند
      و در بلور کوچک ماهی‌ها
      کویرهای سربی غارت
      به ظرافت اصیل آب می‌رسند.
      در این توحش بی‌تشریح
      ترنم رجعت پنجره‌های اهلی نیست!
      چگونه باور کنم
      -در اغتشاش درهم جنگل-
      کسی انتظار مرا می‌کشد
      هنگام:
      که هزارها سینه
      در پذیرش میخک‌های مصنوعی
      عقده‌های خاک را فراموش می‌کنند
      هنگام:
      که حتی تمامی جغدها عقیم‌اند.
       
      (۳)
      [رنگین‌کمان زباله]
      از خوابی که شهادت خروسان را به فراموشی می‌سپارد
      رفتگران بی‌خورشید
                               بر می‌خیزند و
                                              در سرودی
      که بهار را به دو نیمه کرده است
      با عصای فاجعه
                        تا عمق معابر مجبور
                                                 می‌روند
      بهار
           در دشنه‌ی جلادان
      شکوفه را به قربانگاه می‌برد
      رفتگران بی‌خورشید
      فصلی خمیده بر دوش‌هایشان
                                          آرام
      از رنگین‌کمان زباله می‌گذرند
      هان!
           شهادت خروسان را
           کدام کس
           با سوت‌های شبانه‌اش
                                     دنبال می‌کند؟
      که تاریخ، تمامت تاریخ را
                                      هنوز:
      در اوراق حادثه تدوین نکرده است.
       

      (۴)
      [با خروس‌های آدامس]
      ابرها
      چه باری را
      بر زمین می‌گذاشتند؟
                      که خاک سوراخ می‌شد؟
      در آن پذیرش مطلق چه رازی بود؟
      که برهنگی ساده دستانت
                             به مرثیه می‌رفتند.
      کسی که تمام شب را
      استفراغ کرده بود
                         لباس‌هایش را به من قرض داد
      تا خیابان‌های تجمع را
      به مطالعه برخیزم:
      من در گسترده‌ای رها می‌شدم
      که «واگن» غربت بود.
      میراث «دکل‌»ها
      با هیچ پرنده‌ای به تقسیم دریا نمی‌رفتند
      پاها
      در کیسه‌های دربسته
      با جهت‌های نامعلومی می‌گشتند
      و قطب‌نماها
                   خواب‌ترین آیه خود را
                                             می‌خواندند
      من خوب می‌دانستم
      من تا تداعی واژه خوب می‌دانستم که:
      با خروس‌های آدامس
      هیچ صبحی بیدار نخواهد شد.
       
      (۵)
      سربازان
      در ترک‌های مه خشاب می‌گذارند
      هان
      هدف كجاست
      در اين فراسوی سراسيمگی؟
      باد
      شكل بال
      می‌لغزد
      در برج‌های ديده‌‌بانی
      و در خشونت كرانه‌ی شليک...
      آه... ای
      پر و
      پرنده و
      پرواز!
       
      (۶)
      انفجار اسم تو
      گویاترین تسبیح ناب جان و جهان است
      ای تغزل بی‌مرز راه
      راه رها شده
      از گستره‌ی تیره‌ی خاک هر چه بود و نبود
      در این تداوم پایان
      گند مردگان بی‌دل
      زیباترین است
      اسم تو
               ای یار
                     گویاترین 
      مرا
      به آن سوی بی‌شرط
      به فراسوی علل و اباطیل
      بخوان
       
      (۷)
      از این فواصل دور 
                               بگو
      چگونه گل را به سوی تو پرتاب کنم؟
      پلک‌هایم را پایین می‌کشم 
      تا تاریکی تعطیل شود
      که روشنایی را فقط
      با چشم‌های بسته می‌توان دید.
       

      گردآوری و نگارش:
      #زانا_کوردستانی

      ارسال پیام خصوصی اشتراک گذاری : | | | | |
      این پست با شماره ۱۵۷۱۸ در تاریخ دوشنبه ۲۶ خرداد ۱۴۰۴ ۰۲:۳۴ در سایت شعر ناب ثبت گردید
      ۱ شاعر این مطلب را خوانده اند

      عسل ناظمی

      نقدها و نظرات
      تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.



      ارسال پیام خصوصی

      نقد و آموزش

      نظرات

      مشاعره

      کاربران اشتراک دار

      محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
      کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
      استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
      2