پنجشنبه ۲۲ آبان
به جای گل نشسته خار ادور
ارسال شده توسط طوبی آهنگران در تاریخ : شنبه ۲۴ خرداد ۱۴۰۴ ۰۲:۳۵
موضوع: آزاد | تعداد بازدید : ۱۰۸ | نظرات : ۵
|
|
گفتوگوی گل و خار؛ تأملی در آیینهی
خلقت و قضاوت
یک روز شخصی دید رئیس اداره ای را عوض کردن با زبان تند گفت
به جای گل نشسته خار ادور
خاری ان نزدیکیها بر دیواری روییده بود
گفت او از کجا دانست که او از جنس خار است
شد تا زمانی گذشت خار در صحرایی رویید که اتفاقی گل هم روییده بود
این ماند تا
روزی، نسیمی آرام بر دشت گذشت و پردهی سکوت را از روی صحبتی پنهان برداشت.
در کنج این طبیعت خاموش، خار سربرافراشته با زبان دل، به گلِ شکوهمند گفت:
ای گل، ای رنگینقامتِ خوشبو، ای نمادِ لطافت و عشق،
چرا هرگاه سخن از خوبی و بدی میشود، نام تو را با من در یک کفهی ترازوی مقایسه می کنند
چرا همیشه من خارِ تیز و بیگناه، نماد رنج و آزار به شمار میآیم
مگر من به اختیار خود گزنده شدم
مگر من کسی را بیسبب آزردهام
مگر نه اینکه تنها در پاسخ به دستهایی که بیاجازه بر من چنگ میزنند، از خود دفاع میکنم
و مگر نه اینکه من نیز آفریدهی همان خالقم که تو را با آنهمه زیبایی و عطر آفرید است
آیا در آفرینش من حکمتی نبوده است
گل سر بر افراشت، قامتش در پرتو آفتاب میدرخشید و گفت:
ای خارهمصحبت صبور من این مقایسهها زادهی نگاه انسان است، نه از سر حقیقت بلکه برآمده از سطحینگری انسانها ست
تو را تیز و من را لطیف میبینند،
تو را درد و من را لذت
اما هیچکس از خود نمیپرسد
شاید این خار نگهبان گل باشد
شاید بدون حضور تو من در امان نبودم از چنگال باد وشی جان بذر نمی بردم
آری من رنگ دارم بوی خوش دارم و نشانی از عشق بر دوش میکشم
اما تو نیز، با ایستادگیات، نماد مقاومتی نماد خویشتنداری و دفاع از حریم.
و اینکه انسانها ما را وسیلهی مفهومسازی خود میدانند
نه از ماست بلکه از خودشان است.
درون انسان، قضاوتهایی پنهان است
زبانهایی تندتر از تیزی تو دارند
و دلهایی که نه بویی از گل دارند و نه درخششی از رنگ از آنهاست که بر انهاست
با اینهمه، خود را معیار زیبایی و زشتی میدانند گل و خار را مثال می زنند
و گاه نهتنها قضاوت بعد میکنند، بلکه به ضعیفتربه متفاوتتر توهین مینمایند
بیآنکه بدانند، هر موجودی دلیلی دارد هر خلقتی حکمتی
نرنج ای دوست بر ما نیست که در ما باشد
باد آرام شد و آسمان در سکوت شنید این گفتوگو را.
گل و خار، هر دو در جای خود ایستاده بودند
یکی زیبا، یکی سخت
اما هر دو واقعی
هر دو صادق
هر دو آینهی بخشی از حقیقت جهان
در خلقت خداوند
و در پایان صدایی از دل غزلها برخاست
و حافظ چنین نجوا کرد:
از باد خزان در چمن دهر مرنج
فکر معقول بفرما گل بیخار خداست.
|
ارسال پیام خصوصی اشتراک گذاری :

|

|

|

|

|
این پست با شماره ۱۵۷۱۳ در تاریخ شنبه ۲۴ خرداد ۱۴۰۴ ۰۲:۳۵ در سایت شعر ناب ثبت گردید
نقدها و نظرات
|
درود بانو خوش امدی عزیز درود بر شما | |
|
سلام جناب انصاری الف از حضور شما بسیار ممنونم | |
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.
درود بانوجان
بسیارعالی بود
آفرین