سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

اعضای آنلاین

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

پنجشنبه 22 آبان 1404
  • شهادت سيد علي اندرزگو به دست مأموران ستم‌شاهي پهلوي، 1357 هـ ش
23 جمادى الأولى 1447
    Thursday 13 Nov 2025

      حمایت از شعرناب

      شعرناب

      با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

      زیباتر از این نیست در عالم(بسم الله الرحمن الرحیم)به سایت خودتان شعرناب خوش آمدید.فکری احمدی زاده(ملحق)مدیر موسس سایت ادبی شعرناب

      پنجشنبه ۲۲ آبان

      پست های وبلاگ

      شعرناب
      غزاله زرین زاده شاعر مشهدی
      ارسال شده توسط

      لیلا طیبی

      در تاریخ : پنجشنبه ۲۲ خرداد ۱۴۰۴ ۰۴:۱۸
      موضوع: آزاد | تعداد بازدید : ۱۰۷ | نظرات : ۲

      غزاله زرین‌زاده
      بانو "غزاله زرین‌زاده"، شاعر خراسانی، زاده‌ی سوم بهمن ماه ۱۳۵۸ خورشیدی، در مشهد است. 
      وی دکتری شیمی آلی از دانشگاه مازندران است و در کنار تحصیل، ارتباط خودش را با انجمن‌های ادبی، نشریات و پایگاه‌های ادبی حفظ کرده است.
       
      ◇ کتاب‌شناسی:
      - درد من مشترک نیست
      - قاصدک، نشر محقق مشهد، ۱۳۸۲
      - آخرين محل تولدم، نشر نوح نبی(ع)
      و...
       
       ─━⊰═•••❃❀❃•••═⊱━─
       
      ◇ نمونه‌ی شعر:
      (۱)
      [خبر داری برادر]
      سلام بر تو ای رفته بر باد و گاهی مانده در یاد
      چه خبر از سنگی که می‌کشی بر دوش؟
      خبری داری آیا از زمان ما؟
      شرمسارم از کتاب‌هایی که خوانده‌ام
      و قدم‌هایی که زده‌ام به خیال زهی باطل
      که شوم کنارت، سزاورت، نامدارت
      ولی نشد
      هجوم تلخی دارد قد بلندم و لبخند لبم
      وقتی تو را به انحرافی می‌کشاند کمی متمایل به نسل‌کشی
      رد پایی که هرگز باز نشده است بدون واسطه به دست خودم
      تقدیر چنین است
      یا سرنوشت چنان
      محکوم شده‌ام به خانه‌نشینی
      محکوم شده‌ام به خاکی که تعلقی ندارد به متعلقانش
      محکوم شده به زیبایی که بر نمی‌آید
      در منی که دوستت دارم را نابلدم
      از سر به زیری خودم می‌ترسم
      خبری گرفته‌ای آیا؟
      چقدر دست‌های بسته تنگ شده است
      که آغوش را در خاموشی خیانت جستجو می‌کند
      وقتی کنار دستی
      هم‌دستی روزگار مجازی سریع‌تر اتفاق می‌افتد
      بدنم بمبی می‌شود شبیه مخزنی
      متراکم از چربی‌های نفرت
      و قلبم سنگی که روی دوش هر خانه‌ای که بیفتد
      می‌ترکد و می‌پراکند
      صداهایی عجیب‌تر از قبل
      جلوتر از اضطرابم
      انگشت‌هایی است که می‌گزم
      و شادتر از حضورم سفره‌ای‌ست که می‌چینم
      صبر زرد نداری برادر
      درهای بهشت‌ات
      همین‌جا باز شده است نمی‌بینی
      سنگی که می‌کشم از ترس تو بر دوش
      در خاطرات هیچ فرشته‌ای پیدا نمی‌شود
      کنار تو مردانه گریستم
      و زنانه جنگیدم
      ولی خیس شد لحظه‌هایم از شرم دیدنت
      در بازوان خواهرم که محرمم بود برادر
      یعنی حریم را بعد تحریم‌ها کوچک‌تر کرده‌اند؟
      چپ می‌کند مسیرها
      روی سری که آورده برون از سایه‌ای نامعلوم
      عادت می‌شود سفره‌های رنگین
      تابوت‌های متحرک
      بوی گندیده‌ای
      از خورشت‌های چرب
      و برنج‌های دم کرده
      شالی به شلالی می‌کشد پرده‌ای
      و قرص
      کمر به قتل رویا می‌بندد
      خبر داری برادر از سنگی که می‌کشم بر دوش
      خبر داری برادر؟!
       
      (۲)
      به دار مكافات من خوش آمديد
      ای واژه‌های در حال سقوط
      شما از ارتفاعی پرت می‌شويد
      كه اجازه ورود نداشتيد
      نه ميوه ممنوعه سر راهتان بود
      نه غولی از چراغ جادو آمده بود
      تا از لوبيايی بيرونتان كشد
      فقط اندكی حاشيه بود
      از زبان‌های لق و دهان‌های قلمبه
      تا تيتر فردايی دوباره شويد
      اجازه دهيد با هم پياده شويم
      دستم را بگيريد، بچرخانيد تا خالی شوم
      مطمئنم اين‌بار
      حادثه‌ها از سردترين روزها سر می‌زند
      و گل‌ها فقط به اعتبار خود
      متولد می‌شوند
      اجازه دهيد دستم را باز كنم
      و دور گردن شما تانگوی جديدی بسازم
      من و كلمه و تو
      من و كلمه و تو
      من و كلمه و تو
      من و كلمه
      نه كه تفكر رفته باشد به هوا خوری
      يا يخ زده باشد بين قلوب غالب
      نه
      بساط هر چه كه هست
      بسطی دارد از اول هر فاصله
      تلاش كرده‌ام خودم باشم و نشدم
      كه عشق همين است
      از خود رميدن
      در تو جا ماندن
      تفكری رو به ابتذال
      در قلمرو رو به ويرانی ما
      حالا
      به يقينی برسم از
      من و كلمه و تو
      من و كلمه و تو
      من و كلمه
      و من. 
       
      (۳)
      با كدام دست به سر خودم كوبيدم 
      كه نمی‌توانستم بايستم و ببينم
      چرا از مرگ هم جلوترم
      با كدام نقص همراه شدم 
      با كدام لنگه از تكه وجودم بود 
      كه خودم را دار زدم
      و هر روز مجازات می‌كنم تكه‌های ديگر را
      از من آيا دروغگوتر 
      فريب كارتر 
      و وقيح‌تر مي‌شناسی؟!
      تک گل سرخ تنها مانده‌ام
      كجای سرزمينم خوابيده‌ای كه تو را نمی‌بينم
      از من دور است 
      خودم
      و بيگانه‌ای به من نزديک‌تر
      ميم‌های ميدان‌های شهرم 
      می‌نشد
      چرا تو از منی كه مرده‌ام 
      می‌ترسی
      من خودم مجازات خودم هستم 
      ای مرگ 
      نقش‌ات را به تمامی ايفا كردم 
      در تكرارهای پی در پی‌ات 
      خانه‌ام را ساختی
      و سرزمين‌ام خاری شد در چشم خودم.
       
      (۴)
      [بدون تخیل]
      هر توهمی می‌تواند پیدا شود عشق من
      راه ما راهی بوده است از میان هزاران تباهی شاید
      و ما جان سالم به در برده ایم
      حتی در این روزهای پر دست انداز 
      تنها رویای زیستن و ایستادن 
      در یک چیز خلاصه می شود 
      عشق من 
      تنها یک چیز است بین ما
      تخیل و رویا
      که حقیقت نجات ماست
      حقیقت خود ماست
      حقیقت ماست
      از چه رو هراس داشته باشم 
      عشق من 
      تا وقتی کنارت 
      رویا می سازم
      و گرمای تنت را 
      امنیت رویایم 
      بدترین روزها شاید بهترینه روزهاست
      که رویا و تخیل
      در کنارت تکرار می شود
      عشق من.
       
      (۵)
      به سين‌ها و سامانی كه نداريم
      به هفته‌های هفت روزه‌ای كه بي‌قراريم
      به شكل بی‌شكل دوست داشتن دقيقه‌هايمان
      شبيه‌تر شده‌ايم به نبودن‌هامان
      سردی و سكوت
      ميان شيرينی و شربت
      بادام تلخ و گل ميخک
      روز نو را اگر چه نو شويم در ظاهر
      به كهنگی درگير سنتی باطل
      دل خوش بهار نو می‌شود
      ولی عجيب شده است
      شناخت گل در اين زمين پر مشكل.
       
      گردآودی و نگارش:
      #لیلا_طیبی

      ارسال پیام خصوصی اشتراک گذاری : | | | | |
      این پست با شماره ۱۵۷۰۸ در تاریخ پنجشنبه ۲۲ خرداد ۱۴۰۴ ۰۴:۱۸ در سایت شعر ناب ثبت گردید

      نقدها و نظرات
      ابوالحسن انصاری (الف رها)
      پنجشنبه ۲۲ خرداد ۱۴۰۴ ۲۳:۴۹
      درود خندانک خندانک خندانک
      عارف افشاری  (جاوید الف)
      شنبه ۳۱ خرداد ۱۴۰۴ ۱۶:۰۴
      خندانک
      تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.



      ارسال پیام خصوصی

      نقد و آموزش

      نظرات

      مشاعره

      کاربران اشتراک دار

      محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
      کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
      استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
      7