سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

اعضای آنلاین

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

شنبه 24 خرداد 1404
    18 ذو الحجة 1446
    • عيد سعيد غديرخم، 10 هـ ق
    Saturday 14 Jun 2025

      حمایت از شعرناب

      شعرناب

      با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

      ای انسان! خود به یاری خود برخیز! بتهوون

      شنبه ۲۴ خرداد

      پست های وبلاگ

      شعرناب
      افتخار مردودی
      ارسال شده توسط

      علی اسماعیلی

      در تاریخ : ۵ روز پیش
      موضوع: آزاد | تعداد بازدید : ۵۴ | نظرات : ۱

      *افتخار مردودی*
      همه‌ی ما کمابیش طعم تلخ رد شدن را چشیدیم و میدونیم این اتفاق ناخوشایند و ناراحت‌کننده‌ دلایل مختلفی داره؛ مثل اشتباه‌کردن، فراموشی، تنبلی، بی‌توجهی و موارد متعدد دیگه
      بنظرم تلخترین نوع مردودی وقتی است که دلیلش رو نمیدونی و رد شدن از سوی کسانی بهت تحمیل میشه که بخاطر موقعیت بالاتر، پاسخگو نیستند در این شرایط باید بسازی و بسوزی
      من این تلخی رو تجربه کردم روزها و ماه‌ها، ناراحتی آن سه‌ سال ادامه داشت اما پس از آن ماجرایی رقم خورد که ناگهان ورق برگشت و تموم تلخیهای سه ساله رو شست و برد طوریکه اون رد شدن تلخ و تحمیلی، خوشایندترین شیرینی شد که تا امروز در زندگی تجربه کرده‌ام 
      قبل از شرح ماجرا، 
      به منظور قدردانی از عاملان این خوشایندترین تشکر میکنم :
      از حراست اداره کل راه و شهرسازی که زحمت نوشتن نامه‌ی رد صلاحیتم رو کشیدند.
       و همچنین 
      از تک تک افرادی که در نوشته‌شدن این نامه نقش داشتند.
      و اما 
      ماجرا با نامه‌ای محرمانه‌ شروع شد حاوی خبری کوتاه و کوبنده:
      ـ از سوی مراجع ذیصلاح برای انتخابات نظام مهندسی رد صلاحیت شده‌اید و پنج روز فرصت درخواست تجدیدنظر دارید
      متن کامل نامه‌ رو نوشتم ؛
      خوندین، دیدین، همین بود بی‌هیچ توضیحی
      علت رد صلاحیت چی بوده: نمی‌دونم
      مراجع چه کسانی بودن: نمی‌دونم
      ذیصلاح بودن آیا: نمی‌دونم
      با اینکه امیدی به تجدیدنظر نداشتم درخواست دادم تا حداقل بدونم مشکلم چی بوده و چرا بین تمام داوطلبین در سطح استان فقط من رد صلاحیت شدم!؟
      که جواب اومد کوتاه‌تر از قبل:
       ـ مراجع ذیصلاح کماکان مخالفند
      شرایط برام قابل تحمل نبود برای اینکه لااقل، دلیل رد صلاحیتم رو بدونم، رفتم اداره کل راه و شهرسازی، چند روز به هر دری کوبیدم، از هر که پرسیدم و هر چه اصرار کردم هیچ فایده‌ای نداشت فقط فهمیدم که؛
      مراجع‌ ذیصلاح‌ به کسی پاسخگو نیستند.
      آنروزها در دل‌آشفتگی چنان ردشدنی چند بیت برای دلم نوشتم و اینروزها که همان ردشدن دلیلی شد برای دل‌آرامی‌ِ‌ام، ابیات را تقدیم میکنم به:
      *عالی‌جنابان مراجع ذیصلاح*
      اگر چه رد شدم بین همه اصلا مهم نیست
      دلیلش را نگوییدم سرِ سوزن مهم نیست
      یه جورایی دلم قرصه ولی غم کم ندارم 
      یکی همواره‌ همرامه که‌ با او غم  ندارم
      یه حسی که نمیزاره من اصلا کم بیارم
      که در اوج بلا هم ذره‌ای سر خم بیارم
      یه نیرویی که پایانی نداره یاورم هست
      اگر او را نمی‌بینم، ولی در باورم هست
      یقین دارم‌ یکی هست‌‌وهواموهرکجاداره
      امید من در این دنیا به اون یکتاهواداره
      انتخابات تمام شد و من ماندم و زخمی که درمان نداشت. اما چند ماه بعد از آن خیلی اتفاقی در زمینه‌ی انتخابات این قانون رو دیدم؛
      ـ در تمامی انتخابات باید دلیل رد صلاحیت به صورت کتبی به داوطلب ابلاغ شود.
      از طریق همین قانون اینقدر پیگیر شدم و پیش رفتم تا بالاخره رسیدم به نامه‌ دلایل رد صلاحیت، که ظاهراً ماحصل استعلام از شهرستان بود.
      نامه رو باز کردم
      دلایل رد شدن رو دیدم عجیب و غریب، سست و بی‌اساس و همچنین خنده‌دار و دردناک...
      بین دلایل رد شدن، این مورد توجهم رو جلب کرد:
       ـ مخالفت با بسیجیان و سوء استفاده از نام بسیج برای کسب رای در حالیکه ایشان هیچگونه سابقه‌ی عضویت در بسیج را ندارد و حضورشان در جبهه‌‌‌‌ در قالب طرح ششماهه دانشجویی بوده و ربطی به بسیج نداشته‌است.
      برای این مورد نامه‌ای اعتراضی نوشتم:
      چه مخالفتی؟ چه سوء‌استفاده‌ای؟ مگر جایی نامی از بسیج برده‌ام؟ من حتی از امتیازات متعددی که تحت عنوان سهمیه رزمندگان لحاظ شده هیچگونه استفاده‌ای نکرده‌ام چه برسد به سوءاستفاده. در مورد حضورم در جبهه‌، من یکسال زودتر از نوبت طرح ششماهه در جبهه بوده‌ام. ضمناً بنظرم تاثیر منفی نام بسیج برای کسب رای به مراتب بیشتر از تاثیر مثبت آن است.
      که همین نظر، همین جمله آخرم، میخ آخری شد که خودم به تابوت ردصلاحیتم کوبیدم!
      چون نه تنها جوابی ندادند بلکه گفته‌بودند اگه این نامه رو قبلا داده بود نیازی به استعلام از شهرستان نبود، از همین جمله مخالفت ایشون با بسیج مشخصه!
      زمان میگذشت ولی رد صلاحیت فراموشم نمیشد، دو سال گذشته‌بود اما تلخی آن تازه بود، سه سال گذشت اما داغ رد شدن هنوز سوز داشت، بدیهی است وقتی که رد شدن بدون دلیل یا به دلایلی واهی باشه ناراحتی براحتی فراموش نمیشه.
      کماکان ناراحتی رد صلاحیت ادامه داشت
      تا این که فرزندم دوره کارشناسی‌ارشد را با نمره‌ای ممتاز از دانشگاه تهران به پایان رساند و برای دوره دکتری از دانشگاهی مطرح در آمریکا پذیرش گرفت با کلی زحمت و مکافات مدارک لازم رو آماده کردیم و فرستاد برای گرفتن ویزا، اما در آخرین مرحله صدور ویزا، پرونده‌ی او گرفتار چک امنیتی یا AP شد. چک امنیتی پرونده‌ی ویزا دلایل مختلفی داره. یکی از دلایل آن وقتی است که شخص متقاضی ویزا یا والدینش سابقه عضویت در بسیج یا سپاه‌ را داشته‌باشند و همین موضوع باعث شده بود پرونده فرستاده بشه برای چک امنیتی.
      از آنجا که این چک کردن مرحله‌ای زمانبر بوده و در نهایت نیز پرونده‌ی اکثر افراد رد میشود. وضعیت روحی و روانی فرزندم واقعا آشفته بود و روز به روز آشفته‌تر میشد. او که رد شدن پرونده‌ی خیلی‌ها رو در فرآیند چک امنیتی دیده‌ و شنیده‌بود، کمترین امیدی برایش نمانده‌بود و در آن شرایط شوم زمان امتحان دکترای داخل فرارسید، با اینکه با حال بدی امتحان داد و وقتی کارنامه‌ها آمدند رتبه‌ی خوبی کسب کرده‌بود، تاثیرچندانی در روحیه‌اش نداشت و کماکان آشفته‌حال و دل‌نگران بود و کاملا سردرگم 
      تقریبا سه ماهی میشد که پرونده ویزا رفته‌بود برای چک امنیتی بدون هیچگونه خبری امیدوارکننده‌ فقط یه کورسوی امیدی وجود داشت و آن دادخواست عدم پیگیری فرایند ویزا از دادگاه فدرال آمریکا، که برای این منظور میبایست حداقل سه ماه از چک امنیتی گذشته‌باشد.
      بالاخره آن سه ماه گذشت، سه ماهی که هر روز در هر لحظه‌اش دلهره ردشدن وجود داشت، اما من علاوه بر این سه ماه، غمی سه ساله بخاطر رد شدن روی دوشم بود.
      من که هنوز در سوز و گداز رد شدن صلاحیتم به دلایلی بسیار واهی بودم، دلهره‌ی رد شدن ویزای فرزندم آنهم با چنین دلیلی، تمام وجودمو پرکرده بود و دیگه توان تحمل شنیدن خبر رد شدن رو نداشتم.
      برای همین با تمام وجود میخواستم هرطور شده کاری کنم که شرایط عوض بشه اما هیچ کاری از دستم برنمی‌آمد حتی هیچ فکر درست و حسابی نداشتم ، حقیقتش کاملا ناامید شده بودم. دیگه اثری از اون نیروی پایان‌ناپذیری که همواره همراهم بود وجود نداشت. حتی اون یکتاهواداری که باورش کرده بودم خیلی کمرنگ و محو شده‌بود.
      در اون فضای تیره و تارِ ناامیدی و ناباوری، ناگهان نامه‌ی دلایل رد صلاحیت نقطه‌ای از امید رو در دلم روشن کرد و همان توانی شد تا برای دادخواست عدم پیگیری پرونده ویزا به دادگاه فدرال آمریکا بنویسم:
      در سوابق من اشتباه شده‌است. من سابقه‌ی عضویت در بسیج را ندارم. حضورم در جبهه در قالب طرح شش‌ماهه دانشجویی بوده‌ و باعث سوءتفاهم شده است. 
      همراه دادخواست، ترجمه‌ی رسمی همان نامه‌ی رد صلاحیت رو پیوست کردم با هایلایت کردن این جمله‌ی کلیدی:
      *ایشان هیچگونه سابقه‌ی عضویت در بسیج را ندارد.*
      دادخواست فرستاده شد و پس از دو هفته آن روز رسید،
      روزی که معجزه اتفاق افتاد..‌.
      روزی که در کمال ناباوری باور کردم : 
      عدو شود سبب خیر، اگر خدا خواهد
      روزی که واژه‌ها قادر به وصفش نیستند، لحظه‌ها بی‌اندازه لذت‌بخش شده‌بودند طوری که شیرینی‌ و افتخار آن مردودی  تا همیشه در تنم جاریست.
      آن روز فرزندم ایمیلی دریافت کرد با این مضمون:
      با توجه به مدارک ارائه شده پرونده شما تایید شده‌ برای صدور ویزا با گذرنامه‌ی خود به سفارت مراجعه کنید.

      ارسال پیام خصوصی اشتراک گذاری : | | | | |
      این پست با شماره ۱۵۶۹۹ در تاریخ ۵ روز پیش در سایت شعر ناب ثبت گردید

      نقدها و نظرات
      تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.



      ارسال پیام خصوصی

      نقد و آموزش

      نظرات

      مشاعره

      کاربران اشتراک دار

      محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
      کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
      استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
      1