سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

چهارشنبه 21 آذر 1403
    11 جمادى الثانية 1446
      Wednesday 11 Dec 2024
        مقام معظم رهبری سید علی خامنه ای و انقلاب مردمی و جمهوری اسلامی ایران خط قرمز ماست. اری اینجا سایت ادبی شعرناب است مقدمتان گلباران..

        چهارشنبه ۲۱ آذر

        پست های وبلاگ

        شعرناب
        خولیو سزار گالان شاعر اسپانیایی
        ارسال شده توسط

        لیلا طیبی (صحرا)

        در تاریخ : حدود ۱ ماه پیش
        موضوع: آزاد | تعداد بازدید : ۴۱ | نظرات : ۰

        آقای "خولیو سزار گالان" شاعر اسپانیایی، که استاد دانشگاه ادبیات است، زاده‌ی کاسرس در اسپانیا است. 
        ایشان دارای مدرک دکترا در علوم تربیتی و مدرس مدعو در دانشگاه‌های اسپانیا و سخنران همایش‌های مختلف است.
        او در حال حاضر به عنوان استاد در دانشگاه اکسترمادورا مشغول به کار است.
        از او چندین مجموعه شعر منتشر و اشعارش به چند زبان ترجمه شده است.
        خولیو همچنین نمایشنامه‌هایی را هم برای نمایش صحنه در اسپانیا نوشته است.

        ◇ نمونه‌ی شعر:
        (۱)
        [عصر دو زیست]
        هرگز چنین نوری ندیده بودیم
        هنوز تابستان نشده بود
        با این‌همه دانه‌های کوچک نمک
        اهرامی سفید ساخته بودند
        و شعله نقره فام سپیده دمان
        عصر دو زیست
        متشکل از نور درخشان و کف بر افروخته بود.
        ما تیغه‌های نمک خیره بودیم
        سحر را درو کردیم و
        آتش را عصر دوزیست درخشان
        وام گرفتیم و کف و کف بیشتر
        اکنون روی جاده‌های این جزیره قدم می‌زنم
        بین دسته گل‌های عشاق و تاج گل‌های برای مردگان
        انگار مثل اسکیت باز ماهری سر می‌خورم
        و با کشش خورشید و باران ملایم تابستان
        وارد نور می‌شوم
        همان کششی که بیمارستان‌ها را خالی می‌کند
        و خاطره مراد ماه و گل‌های ریحان
        که از انگشتانت می‌رویند
        را به یادمان می‌آورد.
        حالا جزر و مد ما را به اکنون می‌برد
        و رنگ سفید را
        در آغوش امید تکثیر می‌کند.
        می‌خواهم تو را زیر این آسمان تماشا کنم
        آسمانی که ما را بی‌حرکت و خیره می‌کند
        مثل زمانی که اولین بار تو را دیدم
        و ما خود را به باد سپردیم
        مد دریا ما را به اکنون می‌برد
        و ای کاش می‌توانستم
        ساکت زیر آفتاب دراز بکشیم
        انگار همیشه در بهشت
        بوده‌ایم.
         
        گردآوری و نگارش:
        #لیلا_طیبی

        ارسال پیام خصوصی اشتراک گذاری : | | | | |
        این پست با شماره ۱۵۲۱۴ در تاریخ حدود ۱ ماه پیش در سایت شعر ناب ثبت گردید
        ۲ شاعر این مطلب را خوانده اند

        الیاس امیرحسنی

        ،

        نیره صدری

        نقدها و نظرات
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.



        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        کاربران اشتراک دار

        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        2