سه شنبه ۱۵ آبان
محمد سرور رجایی شاعر افغانستانی
ارسال شده توسط لیلا طیبی (رها) در تاریخ : سه شنبه ۲۸ فروردين ۱۴۰۳ ۰۳:۰۳
موضوع: آزاد | تعداد بازدید : ۱۲۳ | نظرات : ۳
|
|
آقای «محمد سرور رجایی» شاعر و نویسندهی افغانستانی مقیم ایران زادهی سال ۱۳۴۸ خورشیدی در کابل پایتخت افغانستان بود که در سال ۱۳۷۳ به ایران مهاجرت کرد.
از جمله مهمترین فعالیتهایش میتوان به نقش او در تاسیس خانه ادبیات افغانستان در سال ۱۳۸۲، چاپ چندین جلد کتاب درباره شهدای افغانستانی حاضر در دفاع مقدس، مدیریت دفتر شعر و داستان افغانستان در حوزه هنری و... اشاره کرد.
وی در ۷ مرداد ۱۴۰۰ در بیمارستان میلاد تهران، در ۵۲ سالگی بر اثر ابتلا به ویروس کرونا درگذشت و در قطعه شهدای بهشت زهرای تهران به خاک سپرده شد.
▪︎کتابشناسی:
- از دشت لیلی تا جزیره مجنون (خاطرات رزمندگان افغانستانی جنگ ایران و عراق)، انتشارات راه یار.
- ماموریت خدا (هفت روایت از احمدرضا سعیدی)، انتشارات راه یار.
- در آغوش قلبها (اشعار و خاطرات مردم افغانستان از امام خمینی(ره))، انتشارات راه یار.
- گلهای باغ کابل (مجموعه شعر کودکان)
- گرگهای مهربان کوهتخت.
- سفیدتر از آفتاب (گزیده شعرهای حیدری وجودی)
- کتاب خاطرات «شهید دکتر سیدعلیشاه موسوی گردیزی» از فرماندهان جهادی افغانستان که به دست عوامل داعش ترور شد.
و...
▪︎نمونهی شعر و متن:
(۱)
چشمانمان نشسته به در پس کجاستی؟
برگرد قصهام رسیده به سر پس کجاستی؟
اسپندهای مادرت همه دود هوا شدند
جانم به لب رسید جان پدر پس کجاستی؟!
(۲)
[یخمالک]
کشور ما زمستانهای سرد و پر برفی دارد. در بسیاری ولایتهای کشور ما فصل زمستان بسیار طولانیست. به همین خاطر تعطیلی مکتبها در زمستان است. در زمستان کودکان و نوجوانان هر ولایت بازیهای مخصوص محلی خود را دارند. اما یخمالک، پاغُنده بازی، آدمک برفی ساختن، از بازیهای پُر هیجان و پُر طرفدار کودکان و نوجوانان است. در روزهای برفی زمستان کودکان و نوجوانان هر محله و کوچه با شادی و شوخی جمع میشوند. با کمک همدیگر روی برفها جایی را برای یخمالک خوردن میسازند. از سرما میلرزند و میخندند. دستان یخزدۀ شان را با بخار دهانشان گرم میکنند. یخمالک میزنند و لذت میبرند. با شادی و هیجان پاغُنده بازی میکنند. بعضی از نوجوانان هم در آفتاب کنار دیوار، جمع شده تُخم جنگی میکنند. آنها یک پاغُنده برف را فشار میدهند تا سخت شوند. بعد آنقدر آن را به دیوار میمالند که نوک آن تبدیل به یخ شود. هر زمان که احساس کردند تخم مرغ برفی آنها آماده شده است، با هم جنگ میدهند. پاغندۀ هر کسی شکست، بازنده است. امیدوارم زمستان و بازیهایش برای شما دوست خوب باغ مزهدار باشد. حتما در باره بازیهای زمستانی از کلانترهای خانوادۀ خود پرسان کنید. شاد باشید.
***
یکروز برفی
در خانه بودم
گُل بود بخاری
پروانه بودم
***
دیدم به حویلی
از پشت کلکین
پاغُنده بازی
میکرد یاسین
***
آهسته رفتم
با شوق بسیار
بر روی صُفّه
نزدیک دیوار
***
تا مادرم گفت
موزه بپوشم
پاغُنده شد تیر
از بیخ گوشم
***
آن روز خوردم
از صبح تا شام
در روی حویلی
یخمالک آرام.
گردآوری و نگارش:
#لیلا_طیبی (صحرا)
|
ارسال پیام خصوصی اشتراک گذاری :
|
|
|
|
|
این پست با شماره ۱۴۶۶۹ در تاریخ سه شنبه ۲۸ فروردين ۱۴۰۳ ۰۳:۰۳ در سایت شعر ناب ثبت گردید
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.
درودها بانوی صحرا