سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

چهارشنبه 16 آبان 1403
    5 جمادى الأولى 1446
    • ولادت حضرت زينب سلام‌الله عليها، 5 هـ ق، روز پرستار و بهورز
    Wednesday 6 Nov 2024
      مقام معظم رهبری سید علی خامنه ای و انقلاب مردمی و جمهوری اسلامی ایران خط قرمز ماست. اری اینجا سایت ادبی شعرناب است مقدمتان گلباران..

      چهارشنبه ۱۶ آبان

      پست های وبلاگ

      شعرناب
      کبری مولائی شاعر امیدیه‌ای
      ارسال شده توسط

      لیلا طیبی (رها)

      در تاریخ : دوشنبه ۱۸ ارديبهشت ۱۴۰۲ ۰۲:۵۸
      موضوع: آزاد | تعداد بازدید : ۱۱۶ | نظرات : ۵

      بانو "کبری مولائی" شاعر خوزستانی، زاده‌ی فروردین ماه ۱۳۶۸ خورشیدی در شهرستان امیدیه، و در حال حاضر ساکن اصفهان است. 
      او کارشناسی ادبیات و کارشناسی ارشد روانشناسی دارد و از سال ۱۳۸۱ شروع به تجربه‌ی اشکال و قوالب متفاوت شعری از غزل تا سپید و همچنین داستان کوتاه و نمایشنامه نمود و از سال ۱۳۸۳ به شکلی جدی‌تر و حرفه‌ای‌تر ادبیات را دنبال می‌کند.
       
      ▪نمونه‌ی شعر:
      (۱)
      [برای خود‌سوزی‌ها] 
      به دهان می‌رسی
      و در نمی‌گیری
      تنها 
      خاطر مقطعت 
      تو را و
      تو را که مشتعل است 
      به هم نشان می‌دهد 
      پیشکش 
      به ساعتی که شیشه زیر دندانت می‌خندید 
      با چهره‌هایت در چهار‌راه
      با بریده‌های دوارت
      میدان گرفتیم در گلوی هم 
      تو را در دورترین تکه‌ات به صورت هم فشرده‌ایم 
      عصب به عصب 
      رگی که هی می‌پرید و دوختیم 
      به واقعیتی که از شکل تو 
      که با رد عرق بر پیرهن 
      که با بوی آهن 
      زیر میز رئیس شیفت صبح 
      خاموش می‌کنیم 
      _استخوان‌ها در صفوف ساکتند 
      بر هم می‌افتند و جناقی به زخمی باز نمی‌شود_
      فرض می‌کنیم 
      صدای سیری داریم 
      خیابان لب پریده‌ات را می‌بوسیم و شیهه می‌کشیم
      خیابان لب پریده‌ات را می‌بوسیم و سوراخ می‌شویم
      فرق ما اما خون بود، خون
      همسایه‌ای که در کمر ما استحاله می‌شوی
      در عکس‌های ما سرباز وطن 
      کافی 
      صورتی مخالف صورت‌ها کافی 
      تا شب 
      روی پتوی پلنگی در پنجاه متر زیرزمین تشریحت کنیم؛
      منقطع شده با بوی سوختگی 
      قطعه‌ای از فقرات
      قطعاتی از ساق و انگشتان اشاره
      بریده‌ای اینجا و
      موی کوتاه
      فرق آخری که در خون ما،
      در رفت خیابان فرق می‌کردی
      در برگشت خیابان فرق می‌کردی
      مبارکی که راه رفتنت ما را زیاد کند 
      در فک ما استخوان تو 
      کشیده‌ات را باختیم 
      باقی‌ات را
      و در افق‌های موازی با جوارحت صبر می‌کنیم 
      پوست از جانب سینه‌ات آب شود
      جایی سر بگیرد
      تا در تمام قاب ملاحظه شوی؛
      دو چشم 
      در حال وقوع
      شرح باقیمانده‌ات که بر سیمان وقت می‌برد
      پیش‌کش به گوشت من باشی 
      تعادلم باشی 
      عمودی راه می‌روم بر آسفالت 
      شهر در سطوح قابل رویتم باشد 
      زیر چانه در غبغبم 
      تا اضافه نژادی صورتم باشی 
      دندان تو بود
      که تاخت می‌شد 
      شیشه در استخوان تو بود
      در معامله‌ای سر به سر شدی
      تحشیه نویس‌ها بر جمجمه تر 
      تا صورتت در تعادل نورپردازی دوربین‌ها 
      صدایی برای مکالمات جهانی 
      دور دهان‌های بعدی
      جایی که در اندازه‌های رعایت شده ایستاده‌ایم با مفاصل تو 
      و در قاب
      شرح استخوان تو خیابان را می‌بندد.
       
      (۲)
      باید برای بعد از ما چیزی نوشت 
      در تحرک آفتاب بر خطوط شکم 
      قومی از شرق به دنبالم می‌دوند 
      و در لایه‌های چربی به انتخاب طبیعیم دست می‌زنند 
      باید برای مکافات اسبی که سم‌هایش را به گلو می‌کوبد 
      در خار ظهر حرف بزنم 
      از حرکت تنهایی در چربی است 
      که در شکم ماهی به خیر می‌شوم 
      از فرط حرف در آفتاب 
      گلو به صورت طبیعی به حرف در می‌آید 
      باید برای شهری که بعدها روی صورتم می‌سازند 
      کفنی درست کنی 
      و در لایه‌های خاک و چربی به خواب بسپاریم 
      تمام مردم را در پوستم جمع کنم 
      و اسب در جهنم رم خواهم کرد
      سیلی زدی
      باید به سیلی بیرزم
      و با هوای بسته شهرمان استغفار کنم 
      از فرط بازی در خطوط
      از تجمع مردم زیر پوست 
      بر شکم ماهی سیلی بزن
      و مرا در جهنم ملاقات کن 
      پاره کن 
      در خط اتصال پولک‌ها به خیر می‌گذرم
      خار ظهر در گلوی اسبی که سم می‌کوبد 
      چربی‌های شهر را قورت خواهد داد
      باید برای صدای استغفار قوم
      برای جهنم و مکافات 
      و شری که در اسب در جریان است 
      باید به ادامه خطوط نگاه کنی  
      و مردم را در خار شکسته به اسب ببندی
      در بریدن صورتم تردید نمی‌کنم 
      به قرانی نخواهد ارزید 
      و مردم را در کفن‌های جداگانه در شهر بگردان
      و در پوست بگردان
      و در دریای شرق بگردان
      و در شکم‌های پاره بگردان
      و تردید نکن 
      بعد از ما صدا در استغفار نخواهد بود
      بعد از ما انتخاب طبیعی شهر پوست است 
      در بعد از ما گلو به خار موافقت کرده است 
      و شهری که روی صورتم ساخته‌ای به قرانی نمی‌ارزد.
       
       
      گردآوری و نگارش:
      #لیلا_طیبی (رها) 

      ارسال پیام خصوصی اشتراک گذاری : | | | | |
      این پست با شماره ۱۳۳۵۴ در تاریخ دوشنبه ۱۸ ارديبهشت ۱۴۰۲ ۰۲:۵۸ در سایت شعر ناب ثبت گردید

      نقدها و نظرات
      زهره دهقانی ( شادی)
      دوشنبه ۱۸ ارديبهشت ۱۴۰۲ ۱۲:۱۰
      خندانک خندانک خندانک
      خندانک خندانک
      خندانک
      نیلوفر تیر
      دوشنبه ۱۸ ارديبهشت ۱۴۰۲ ۱۳:۵۸
      خندانک خندانک خندانک
      عارف افشاری  (جاوید الف)
      دوشنبه ۱۸ ارديبهشت ۱۴۰۲ ۱۴:۰۵
      خندانک خندانک خندانک
      فیروزه سمیعی
      دوشنبه ۱۸ ارديبهشت ۱۴۰۲ ۱۸:۰۷
      و شهری که روی صورتم ساخته‌ای به قرانی نمی‌ارزد.

      درودتان مهربانو رها گرامی
      سپاس برای معرفی شاعران کشور و آثارشان

      ⁦☀️⁩🌿🌻🌿🌹🌿🌹🌿🌹🌿🌹🌿🌹🌿🌻🌿⁦☀️⁩

      خداداد آدينه (آدينه)
      پنجشنبه ۲۱ ارديبهشت ۱۴۰۲ ۲۰:۰۹
      خندانک خندانک
      تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.



      ارسال پیام خصوصی

      نقد و آموزش

      نظرات

      مشاعره

      کاربران اشتراک دار

      محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
      کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
      استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
      1