سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

اعضای آنلاین

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

پنجشنبه 6 ارديبهشت 1403
    17 شوال 1445
      Thursday 25 Apr 2024
        به سکوی پرتاب شهرت و افتخار ،نجابت و اقتدار ... سایت ادبی شعرناب خوش آمدید مقدمتان گلباران🌹🌹

        پنجشنبه ۶ ارديبهشت

        پست های وبلاگ

        شعرناب
        معرفی کتاب نیمه تمام شهبال نژند
        ارسال شده توسط

        عارف افشاری (جاوید الف)

        در تاریخ : پنجشنبه ۱۴ ارديبهشت ۱۴۰۲ ۰۳:۱۵
        موضوع: آزاد | تعداد بازدید : ۲۶۴ | نظرات : ۲۷

        شهبال نژند یک داستان نیمه کوتاه تخیلی  احساسی و سیاسی است 

        داستان آن از جایی شروع میشود که آکینتاش دوم تزار آلخاریا برای یافتن گنج باستانی به مرز میان سه کشور میرود اما درگیر طلسمی باستانی شده و به سنگ بدل میشود و از نظر مخفی میگردد  چند سال بعد پسر او راسن که اکنون بزرگ شده برای یافتن  پدر و البته تصاحب گنج درصدد انعقاد پیمان سه جانبه (تاتارستان /عثمن/آلخاریا) بوده تا با اینکار از آنها در صدد رسیدن به گنج بهره کشی کرده و سپس نابودشان کند  از طرفی دیگر هر کشور بصورت مخفیانه با هم پیمانی دیگر وارد ارتباط میشود که این خود ابعادی دیگر از داستان را آشکار میکند 

        و اما شخصیت اصلی داستان تورل روستازاده ای از شرق آلخاریا است  

        داستان اصلی از آنجا شروع میشود که  کشور عثمن پس از فهمیدن مکتن گنج در طی یک لشکر کشی جعلی برای مشغول سازی آلخاریا در جایی دیگر از روستای تورل عبور کرده و زن و مادر او را به اسارت میگیرند   
        شروع  داستان اصلی شهبال نژند از این نقطه است  اما هر چیز به همین سادگی هم نیست خندانک


        در ادامه تکه ای از فصل اول داستان رو برای دوستان قرار میدم  و اگر عمری باقی بود و پس از پایان یافتن کتاب هر هفته  یک فصل رو ارسال میکنم   

         
        شهبال نژند
        Falcon's deject
         
        فصل 1
        عقاب در آتش (eagle in fire)
        فصل2
        هزار توی ذهن(labyrinth's mind)
        فصل3
        تاج طلایی(golden crown)
        فصل4
        پایان حماسه((end of epic
         
         
        اسامی شخصیتهای اصلی شهبال نژند
        /قسمتهایی که درون پرانتز اورده میشوند توضیحات تکمیلی ان بخش هستند/
         
        پدر شاه عثمن  سلمان میرزا
        پسر ارشد           ایسماعیل ملکم
        شاه                    انور پاشا
        سرمیبد ارتش عثمن   محمر برگان 
         
        تزار آلخاریا      راسن
        زن تزار                بانو یولیک
        پدر تزار                 آکینتاش  دوم
        شخصیت اصلی     تورل
        معشوقه                زوفا
         
        پسر عمو              عیمران
         
        جاسوس دوجانبه  امانوئل
         
         
        شخصیتهای جانبی(کلی)
         
        قوم مطرود    مازگاتها
        سردسته     داهس
         
        جبهه شرق   پیراتی ها
        سرکرده        هومارد
         
        درباریان  و جاسوسهای دوسویه
         
        درباریان سمت ایسماعیل ملکم
        وزیر دوم جنگ     مخیدر
        سفیر روابط خارجه  سانب
         
        درباریان سمت انور پاشا
        وزیر اول جنگ   فارام
        وزیر اطلاعات  اینومار
        سفیر/جعلی/ صلح  کوتین
         
         
        شخصیتهای حیوانی 
         
        عقاب تورل    عزازل
        گربه امانوئل   اسپایک
        ببر تزار           تیگرا
         شخصیت های جانبی
        راشیت   دست راست برگان
        فلوتر      همکار امانوئل
         
        شخصیتهای فرعی دیگر
        مادر و پدر تورل
        مادر راسن
        پدر عیمران
        سیاهی لشکر های سپاه دو کشور
        پیرمرد )فقیر( رهگذر
        پیشگو



         
        این نوشتار تقدیمیست به روح تمامی بیگناهانی که تاوان حرص و طمع دیگران راپرداختند
         
         
         
         
         
         
         
         
         
         
         
         
        فصل 1    عقاب در آتش
        ]الخاریا سرزمینیست که  از سمت شرق با عثمن از شمال با تاتارستان جنوب با پیراتی ها و از سمت غرب با ملت سولجیم هم مرز است. رشته کوه شیمن شمال شرقی تا جنوب غربی آنرا در برگرفته و سراسر آن منطقه با درختان سوزنی برگ پوشیده شده که درزمستان به زمین سفید آنجا،رنگ سبز میدمند.
        تابستانهایش زیاد گرم نیست بادی خنک از سمت غرب میوزد و بعضی وقتها آدم هوس آبتنی در رود مراچ به سرش میزند ولی در عوض زمستانهای سردی دارد اگر کسی بدون راهنما ویا آذوقه کافی قصد سفری طولانی را داشته باشد احتمالش هست که سرما او را زمین گیر کرده یا طعمه حیوانات درنده شود.[
         
        زمستان سال 604  مرز الخاریا
         
        غروب به پهنای اسمان رد خون کشیده اخرین بارقه های خورشید در حال محو شدن هستند بادی ملایم در دل سنگها نجوا میکند.
        بر فراز کوه واره های شیمن سواره نظام یانگچری برای غارت سرزمین آلخاریا له له میزد تورل و زوفا بیخبر از خطری که در کمین آنها بود زندگی ارامی داشتند
        برگان دوربین تک چشم را از راشیت میگیرد انرا با آسترخود کمی تمیز کرده و مشغول وارسی دهکده میشود
         چند زن به دور اتشکی نشسته و گرم صحبت اند مردها با تبر هیزمها را به دو نیم میکنند کودکان مشغول بازی با ادمکهای چوبی خود هستند
        راشیت /با اطمینان/ . قربان چند روزه پایتخت رو تصاحب میکنیم درسته؟!
        برگان/چشم غره خفیف/. بعضی چیزا اونطور که به نظر میاد ساده نیستن.
        راشیت/سوالی و کمی متمسخر/ شما به نیروها اطمینان ندارید؟
        برگان .اطمینان دارم ولی هر کسی متحدانی داره که موقع خطر کمکش میکنن بعلاوه هیچی کاملا قابل پیش بینی نیست.
        راشیت. یعنی..
        برگان حرفش را قطع میکند
        برگان. تلفات میدیم  شاید کمی بیشتر از انگشتهای دست !
        برگان دوربین را به راشیت داده  دهانه اسب را کشیده و به سمت پایین سراشیبی میروند
        بنفشه های دورگه بزیر رد سم اسبها لگدمال میشوند 
        برگان از اسب پیاده میشود قبل از رفتن به چادر سربرگردانده و رو به سربازها میگوید:
        فردا از دهکده میگذریم چیزهای با ارزش رو برمیداریم  که شامل موارد انسانی هم میشه  /خنده خاص/
        سربازها/خنده کوتاه / بله قربان
        برگان به داخل چادر میرود  چادری که یک میز کوچک برای نوشتن و ارسال خبرچین نامه فانوسی نفتی و یک جلد کتاب قدیمی نوشته واشی میراگل راجب سیاست سولجیم که با یک پر قسمت خوانده شده ان علامت گذاری شده وجود دارد او سر خود را بروی تکه ای نمد گوسفندی قرار میدهد چشمهایش را بسته و به خواب میرود
         
        یکسال و 3 ماه قبل
        هوای تازه ریه ها را جلا میدهد دسته پرستوها رقص کنان در اسمان پرواز میکنند درختان میوه تابستانی به شکوفه ریزی افتاده اند
        نیمی از جمعیت تورل و نیمی دیگر عیمران را تشویق میکنند
        تورل تورل تورل...
        عیمران عیمران عیمران...
        مسابقه اسب دوانی هر سال اواخر بهار در بین جوانان برگزار میشود که جایزه ان یک میش و کوزه ای عسل است بعلاوه برنده توجه کدیور را به خود معطوف میکند دلیل اصلی جوانها ازمودن خود در مسابقه برای محک بخت خود در ازدواج با دختر او زوفاست تورل و عیمران هم از این قاعده مستثنی نیستند. چند راکب مشغول قشو کردن اسبهای خود هستند با اعلام مسئول مسابقات همگی زین
        بند خود را محکم کرده سوار بر اسبهای خود در جایگاه حصار کشی شده قرار میگیرند خط نگهدار در کنار انها قرار گرفته وپارچه ای سفید رنگ در دست اوست که با انداختن ان مسابقه شروع میشود او پارچه را بالا میبرد تمام نگاهها به دست اوست
        1
        2
        3
        مسابقه شروع میشود
        گرد و خاک به هوا برمیخیزد
        عیمران در ابتدا از همه جلو میزند
        پشت سر او سواری دیگر است  وبعد از ان تورل
        سر پیچ کوچک اول بسمت چپ تورل سعی میکند از نفر دوم پیشی بگیرد اما او سد راهش میشود در پیچ بزرگ دوم بطرف راست تورل با فریبی ساده از نفر دوم پیشی میگیرد به اینصورت که ابتدا با تظاهر به اینکه میخواهد از سمت راست سبقت بگیرد شخص جلویی را در تغییر مکان فریب داده و بلافاصله با چرخش افسار از جانب چپ جلو میزند چهارصد متر تا پایان مسابقه باقیست
        تورل تقریبا با عیمران هم شانه میشود و سعی میکند از او بگذرد اما عیمران سعی داردبا نزدیک کردن اسب خود به او و ضربات پا بصورتی که دیگران متوجه نشوند او را به زمین بزند اما تورل با دفع انها مانع میشود انها شانه به شانه هم از خط پایان عبور میکنند
        هردو از اسبها پیاده میشوند
        تورل.مسابقه خوبی بود
        عیمران.اره پسر عمو
        زوفا از میان جایگاه تماشاچیان به تورل نظری می افکند
        عیمران این صحنه را دیده و با حسادت و خشمی محو به تورل نگاه میکند
        مسئول برگذاری با حالتی نیمه بشاش به سمت انها میاید
        مسئول . امسال مسابقه نفسگیری داشتیم و هر دو شرکت کننده همزمان از خط پایان گذشتند در نتیجه هر دو برنده هستن
        تشویق تماشاچیان
        مسئول/ادامه صحبت/ و از بین میش و جام عسل هرکدوم یکی رو به انتخاب خود برمیدارن
        تورل./خنده خفیف/من جام رو میبرم چون خوشم نمیاد سر کندوی زنبورها برم
        عیمران/با طعنه غیر مستقیم/.باشه هر جور راحتی
        تورل افسار اسب را فشرده از عیمران خداحافظی میکند نیم نگاهی به زوفا انداخته و راهی دهکده میشود. به دهکده میرسد از اسب پیاده شده و به درون
        کلبه به دیدار مادر میرود
        تورل.سلام مادر امروز حالت چطوره؟
        مادر.نسبت به دیروزروحیه ام بهتره پسرم خاطراتم با پدرت رو در سر مرور میکردم  کمی مکث کرده و سپس ادامه میدهد خب خودت چیکار کردی مسابقه رو بردی یا نه؟
        تورل.با عیمران مساوی شدیم
        مادر.اون برای تو رقیب سرسختیه ولی من بهت ایمان دارم پسرم
        تورل. ممنون مادر
        تورل درکلبه چرخی میزند عروسک چوبی عقابی را که پدرش در بچگی برای او ساخته بود را در دست گرفته ورانداز میکند سپس انرا در قفسه میگذارد
        او به استانه کلبه میرود به مادرش که اکنون دیگرنمیتواند او را ببیند با حالتی نیمه مغموم نظر افکنده و خارج میشود.
        دو روز بعد/روز دیدار اموات/
        تورل اسب خود را محکم در نزدیکی خانه میبندد او هر سال مسیر چهار کیلومتری تا  گورستان دهکده را برای تجدید خاطره با پدر پیاده طی میکند در راه از چمنزاردسته ای گل میچیند انها را بو میکند چشمانش را چند لحظه بسته و ارامشی خاص را حس میکند سپس به راهش ادامه میدهد
        به مزار پدر میرسد زانو زده و دسته گلی را که از چمنزار چیده بروی قبر میگذارد  نوشته گور /قهلای خان   530.580 
        سکوتی عمیق حکمفرماست
        ]عقابها برای محافظت از فرزندان خود لانه هایشان را در مناطق صعب العبوری میسازند تا حیوانات و انسانها نتوانند براحتی به انها دسترسی داشته باشند تورل به یاد میاورد که چگونه یکی از ان جوجه عقابها را به چنگ اورده بود.[
        او به درون خاطرات خود سفر میکند جایی که سیزده ساله بود و پدرش چند صباحی با مرگ فاصله داشت آنها دونفری به قصد شکار جوجه عقاب برای تورل راهی دره سیرتیا شده بودند روش کار انها به این صورت است که پدر طنابی را به کمر تورل بسته و او را از بالا به لانه عقاب که در بلندیست هدایت میکند.
        اشیانه حدودا در ارتفاع 90 متری از سطح زمین و در دل شکافی کنار درختچه ای که از دل کوه بیرون زده بود بنا شده و دسترسی به ان با طناب میسر بود
         
        آن دو از بالای شکاف نظری به آن افکندند و منتظر ماندند تا مادر عقاب برای یافتن غذا از لانه خارج شود
        قهلای خان/خب تورل حاظری؟
        تورل.یه کم میترسم
        قهلای خان/اسونه پسرم وقتی که رسیدی به لونه بچه عقابو وردار و طنابو بکش تا بیارمت بالا
        تورل.باشه پدر سعی خودمو میکنم
        قهلای خان/افرین پسرم
        تورل لبخندی خفیف حاکی از اعتماد به نفس میزند در لبه دره قرار گرفته و منتظر علامت پدر میشود
        قهلای خان/خب پسرم شروع میکنیم
        قهلای خان طنابی را که از اتصال روده خشک شده چند قوچ به هم دوخته بدور کمر تورل میبندد سر ازاد انرا در دست میگیرد تورل از پشت به لبه صخره میرود مینشیند دستانش را به سنگها گرفته و پاهایش را از پایین در جایی مطمعن قرار میدهد سپس همزمان با شل کردن طناب توسط پدر پایین میرود.
        به لانه رسیده کمی پایین تر میرود پاهای خود را در دو شکاف مجزا چفت میکند سپس دست چپ خود را در ورودی اشیانه قرار داده و با دست راست خود جوجه عقاب را میگیرد و به ان نگاه میکند پرهای ان هنوز درنیامده و داعما اهنگ گرسنگی سر میدهد خطوطی سیاه بمانند رد اشک از گوشه چشمانش کشیده شده، تورل حسی ناشی از حزن و تنهایی را در او میبیند.
        باعلامت دست تورل ،پدر او را بالا میکشد
        قهلای خان/جوجه سرحالی بنظر میاد
        تورل.تقریبا
        پدر با کمی تعجب به او نگاه کرده و سپس ادامه میدهد
        باید ازش خوب مراقبت کنی و شکار رو یادش بدی /احتمالش هست که تا تولد فرزندت هم زنده بمونه
        تورل.چشم پدر
        پدر به او لبخندی زده و با هم به پایین صخره میروند
        تورل از خاطرات خود جدا شده و به زمان حال برمیگردد
        سپس مدتی را با حالت غمناک به اسمان نگاه میکند
        او عمیقا پدرش را دوست داشت
         

        ارسال پیام خصوصی اشتراک گذاری : | | | | |
        این پست با شماره ۱۳۳۳۳ در تاریخ پنجشنبه ۱۴ ارديبهشت ۱۴۰۲ ۰۳:۱۵ در سایت شعر ناب ثبت گردید

        نقدها و نظرات
        سید هادی محمدی
        پنجشنبه ۱۴ ارديبهشت ۱۴۰۲ ۱۴:۱۰
        خندانک
        عارف افشاری  (جاوید الف)
        عارف افشاری (جاوید الف)
        پنجشنبه ۱۴ ارديبهشت ۱۴۰۲ ۱۴:۳۶
        خندانک
        ارسال پاسخ
        رحیم فخوری
        پنجشنبه ۱۴ ارديبهشت ۱۴۰۲ ۰۴:۳۷
        خندانک
        عارف افشاری  (جاوید الف)
        عارف افشاری (جاوید الف)
        پنجشنبه ۱۴ ارديبهشت ۱۴۰۲ ۱۲:۴۵
        خندانک
        ارسال پاسخ
        نیلوفر تیر
        پنجشنبه ۱۴ ارديبهشت ۱۴۰۲ ۰۹:۱۲
        درود بزرگوار خندانک
        عارف افشاری  (جاوید الف)
        عارف افشاری (جاوید الف)
        پنجشنبه ۱۴ ارديبهشت ۱۴۰۲ ۱۲:۴۵
        خندانک
        ارسال پاسخ
        جواد کاظمی نیک
        پنجشنبه ۱۴ ارديبهشت ۱۴۰۲ ۰۹:۳۷
        درودبرشما عارف جان عزیز بزرگوار وگرامی وگرانقدر بسیار زیبا بود وپرمفهوم احسنت برشما 🩵🩵🩵🩵🩵🩵🩵🩵🩵🩵🩵💙💙💙💙💙💙💙💙💙💙💙💙🩵🩵🩵🩵🩵🩵🩵🩵🩵🩵💙💙💙💙💙💙💙💙💙💙💙🩵🩵🩵🩵🩵🩵🩵🩵🩵🩵🩵🩵🩵💙💙💙💙💙💙💙💙💙💙💙💙🩵🩵🩵🩵🩵🩵🩵🩵🩵🩵🩵🩵🩵💐💐🌹🌹🌹🌹🌹🌹💐💐
        ❤️❤️❤️❤️🪷🪷🪷🪷🪷
        🌹🌹🌹🌹🌹💐💐💐
        🪻🪻🪻🌼🌼🌼🌸
        🌺🌺🌺🌺🌺🌷
        🍀☘️🌱🌹💐
        🌿🌿🌿🍁
        🪴🪴🪴
        🏵🏵
        💟
        عارف افشاری  (جاوید الف)
        عارف افشاری (جاوید الف)
        پنجشنبه ۱۴ ارديبهشت ۱۴۰۲ ۱۲:۴۵
        خندانک
        ارسال پاسخ
        نرگس زند (آرامش)
        پنجشنبه ۱۴ ارديبهشت ۱۴۰۲ ۱۲:۱۸
        درود بر شما خندانک
        عارف افشاری  (جاوید الف)
        عارف افشاری (جاوید الف)
        پنجشنبه ۱۴ ارديبهشت ۱۴۰۲ ۱۲:۴۵
        خندانک
        ارسال پاسخ
        عارف افشاری  (جاوید الف)
        پنجشنبه ۱۴ ارديبهشت ۱۴۰۲ ۱۲:۵۳
        شهبال نژند با اینکه در جهانی خیالی می‌گذرد اما بازتابی از جهان حقیقی اما متفاوت تر است

        اسامی کشورها شامل
        عثمن عثمانی یا ترکیه
        الخاریا هم طراز با بلغارستان
        تاتارستان بخش قفقاز یا به بیان دیگر روسیه
        بریتونیک بریتانیا یا انگلیس
        ملت سولجیم یا اروپای شرقی
        پیراتی ها بمعنای دريانوردان بخش شمالی ایران کهن و آسیای مرکزی

        در نقشه شهبال نژند این کشورها به هم نزدیک هستند و در واقع مرز مشترک بین سه مورد از آنها وجود دارد

        مفهوم کتاب در ابتدا نقد سیاست های اشتباه سپس پرداختن به حرص و طمع و عشق انسانی و در انتها نیز فلسفه ای برای چگونه عبرت گرفتن است

        این کتاب رو حتما بعد از انتهای ابدیت تمام خواهم کرد در حال حاظر کتاب انتهای ابدیت در فصل سوم و پایانی خود قرار داره متاسفانه بدلیل طرز تفکر خاصی که در اون کتاب هست یعنی تفکرات پان تییستی سکولار اومانیستی و آنتی ناتالیستی امکان ارسال به سایت وجود نداره اما قطعا شهبال نژند پس از اتمام (که زمان زیادی طول میکشد) هر هفته برای دوستان ارسال میشه

        ممنون از همگی خندانک خندانک خندانک
        عارف افشاری  (جاوید الف)
        پنجشنبه ۱۴ ارديبهشت ۱۴۰۲ ۱۳:۱۸
        شاید جالب باشه برای دوستان که من بدون آگاهی قبلی اسامی شخصیت‌ها رو نوشتم اما با تحقیق فهمیدم بیشتر اسامی در جهان حقیقی هم وجود دارن

        زوفا (نام علمی: Hyssopus officinalis) گیاهی است پایا از تیره نعنائیان که به حالت خودرو می‌روید.

        تورل ( به آلمانی: Thörl ) یک منطقهٔ مسکونی در اتریش است که در بروک مورتسوچلاگ واقع شده است. تورل ۶۵٫۲۹ کیلومتر مربع مساحت دارد ۶۳۸ متر بالاتر از سطح دریا واقع شده است.

        اسماعیل انور (۲۲ نوامبر ۱۸۸۱ – ۴ اوت ۱۹۲۲) که در خلال نقش‌های نظامی و سیاسی که در عثمانی داشت از سوی اروپائیان بیشتر با عنوان انور پاشا (ترکی:Enver Paşa) یا انور بئی (ترکی: Enver Bey) شناخته می‌شد، از فرماندهان رده بالای ارتش عثمانی و رهبر قیام ترکان جوان بود. او فرماندهی کل ارتش عثمانی را هم در جنگ بالکان و هم در جنگ جهانی اول بر عهده داشت

        داهس. [ هَِ] ( اِ ) ظاهراً مصحف داحس باشد. رجوع به داحس شود.

        نام عزازل ممکن است نام محلی باشد که بز در آنجا رها می‌گشت. بعضی گمان می‌کنند که عزازل از دو لغت عزاز و ال تشکیل شده‌است که به معنی کوه سخت می‌باشد. منطقه‌ای به نام کوه عزازل نیز موجود است که ظاهراً محلی است که بز در آنجا رها می‌گشت. لغت Scapegoat در زبان انگلیسی نیز از همین داستان گرفته شده‌است.

        اسپایک به حرکت قیمت با مقیاسی بزرگ در بازه‌ای کوتاه گفته می‌شود. این رخداد معمولا در اثر افشای یک خبر و یا برهم خوردن تعادل بین عرضه و تقاضا ایجاد می‌شود.

        تیگرا ( انگلیسی: Tegra ) شرکت املاک برزیلی است، که در سال ۲۰۰۸ تأسیس شد.


        بقیه اسامی هم معادل هایی در جهان حقیقی دارن یا از شکست کلمات ساخته شدن برای مثال دواسم مخیدر و کوتین ازشخصیتهای منفی داستان از شکست دو کلمه مخدر و نیکو تین ساخته شده و حالت انتقادی دارن


        در هر صورت امیدوارم داستان مورد پسند شما باشه همیشه سعی کردم وقت بزارم روی کتاب و شعری که مینویسم ک از لحاظ هنری و فلسفی تقریبا به پختگی برسم خندانک خندانک خندانک

        سیده نسترن طالب زاده
        پنجشنبه ۱۴ ارديبهشت ۱۴۰۲ ۱۴:۱۹
        خندانک
        عارف افشاری  (جاوید الف)
        عارف افشاری (جاوید الف)
        پنجشنبه ۱۴ ارديبهشت ۱۴۰۲ ۱۴:۳۶
        خندانک
        ارسال پاسخ
        آذر مهتدی
        پنجشنبه ۱۴ ارديبهشت ۱۴۰۲ ۱۵:۲۱
        درود بسیار عالی چه اسامی با مسمایی
        قلمتان زرنگار و حق جو خندانک خندانک
        عارف افشاری  (جاوید الف)
        پنجشنبه ۱۴ ارديبهشت ۱۴۰۲ ۱۶:۳۷
        خندانک خندانک خندانک
        ابراهیم کریمی (ایبو)
        پنجشنبه ۱۴ ارديبهشت ۱۴۰۲ ۲۱:۳۷
        ،💐
        عارف افشاری  (جاوید الف)
        عارف افشاری (جاوید الف)
        جمعه ۱۵ ارديبهشت ۱۴۰۲ ۰۲:۳۲
        خندانک خندانک خندانک
        ارسال پاسخ
        مسعود مدهوش
        پنجشنبه ۱۴ ارديبهشت ۱۴۰۲ ۲۳:۲۰
        🤞🌹
        عارف افشاری  (جاوید الف)
        عارف افشاری (جاوید الف)
        جمعه ۱۵ ارديبهشت ۱۴۰۲ ۰۲:۳۲
        خندانک خندانک خندانک
        ارسال پاسخ
        مریم کاسیانی
        جمعه ۱۵ ارديبهشت ۱۴۰۲ ۰۲:۵۵
        درود بر شما ادیب گرامی خندانک
        چه اسامی سختی
        امیدوارم یادم بمونه تا در ادامه داستان گیج نشم
        ان شاءالله با سلامتی به پایان برید
        عارف افشاری  (جاوید الف)
        عارف افشاری (جاوید الف)
        جمعه ۱۵ ارديبهشت ۱۴۰۲ ۱۳:۰۶
        خندانک خندانک خندانک
        ارسال پاسخ
        ابراهیم آروین
        جمعه ۱۵ ارديبهشت ۱۴۰۲ ۲۰:۱۶
        درود ها
        خندانک خندانک خندانک
        عارف افشاری  (جاوید الف)
        عارف افشاری (جاوید الف)
        شنبه ۱۶ ارديبهشت ۱۴۰۲ ۱۵:۳۶
        خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
        ارسال پاسخ
        فیروزه سمیعی
        شنبه ۱۶ ارديبهشت ۱۴۰۲ ۱۲:۱۲
        درودتان جناب افشاری نویسنده ی گرامی و توانا
        زنده باد 👏👏👏👏🌹
        داستان البته با این فصل های که بدان اشاره کرده آید به رمان بیشتر می ماند تا داستان کوتاه
        ابتدا فکر کردم یک اثر از یک نویسنده ی روسی باشد یا مترجم آن داستان هستید ولی با تعجب فراوان متوجه شدم صاحب اثر خود شمایید
        واقعا تحت تاثیر قرار گرفتم
        از نوع نگارش و فضا سازی و خلق شخصیت های داستان و تصویر پردازی و تعلیقات داستان
        با اینکه قسمت ابتدای داستان بود خیلی برام تازگی داشت
        و اینکه چه عااالی اسامی را فهرست وار در اختیار مخاطب قرار دادید
        اسامی هم خلاقانه است
        در ضمن اینقدر این تصاویر با روان آدم بازی می کند خیلی. مشتاقم که ببینم چه می شود
        دقیقا مثل سریال بازی تاج و تخت یا آخرین پادشاهی

        موفق نویسا و سبز باشید

        ⁦☀️⁩🌿⁦☀️🌻🌿🌹🌿🌹🌿🌹🌿🌹🌿🌻🌿⁦☀️⁩
        عارف افشاری  (جاوید الف)
        عارف افشاری (جاوید الف)
        شنبه ۱۶ ارديبهشت ۱۴۰۲ ۱۵:۳۶
        با درود من خیلی دوست دارم که از روی اسن رمان نیمه کوتاه یک سریال 20 قسمتی در 4 فصل 5 قسمتی ساخته شود در واقع کتاب بیشتر حالت فیلم نامه طوری دارد حقیر حتی به تیتراژ و موسیقی اون هم فکر کردم و پیدا کردم براش و حتی در مورد زبان های سریانی و اورخون و و دیگر زبانها و نوع خط نویسی درآسیایی مرکزی و آناتولی و.. هم مطالعاتی پراکنده داشتم اما متاسفانه در وضع کنونی و در داخل ایران سرمایه گذار و اشخاصی وجود ندارن که بتونن چنین اثری رو ساخته و پرداخته کنن و در واقع هیچکس( اشخاص سرمایه گذار) به وادی هنر با دید خود هنر نگاه نمیکنند و تنها برگشت سرمایه اهمیت داره که حقیر تضمین میکنم چنین چیزی انجام خواهد شد اما کسی به حرفهای من اهمیت نمیده چون شناخته شده نیستم بگذریم

        زبان و خط این اثر بسته به شخصیت ها و نقاط جغرافیایی شامل زبان اورخون لاتین زبان فارسی گفتاری کهن ( مربوط به هزار سال قبل ) و.. خواهد بود در این باره در نت جستجو کنید

        موسیقی متن اثر قطعه خارق العاده chemo gogo از خواننده گرجستانی بایار شاهین ( در تلفظ درست تر بایار ساهین) خواهد بود

        این موارد رو در نت جستجو کنید امیدوارم لذت ببرید و سپاس مجدد خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک

        ارسال پاسخ
        عارف افشاری  (جاوید الف)
        شنبه ۱۶ ارديبهشت ۱۴۰۲ ۱۵:۳۸
        این قطعه موسیقی بینهایت زیباست و توصیه میکنم همه دوستان گوش بدن ممنون خندانک خندانک خندانک
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.



        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        کاربران اشتراک دار

        محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        0