سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

اعضای آنلاین

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

چهارشنبه 5 ارديبهشت 1403
  • شكست حملة نظامي آمريكا به ايران در طبس، 1359 هـ‌.ش
16 شوال 1445
    Wednesday 24 Apr 2024
      به سکوی پرتاب شهرت و افتخار ،نجابت و اقتدار ... سایت ادبی شعرناب خوش آمدید مقدمتان گلباران🌹🌹

      چهارشنبه ۵ ارديبهشت

      پست های وبلاگ

      شعرناب
      داستان
      ارسال شده توسط

      رقیه غفاری

      در تاریخ : شنبه ۱۲ آذر ۱۴۰۱ ۰۶:۱۴
      موضوع: آزاد | تعداد بازدید : ۷۴۴ | نظرات : ۱۴

      مردی که می‌گریست
      با آنکه به دیدن این گریه‌ها عادت داشت ولی همزمان که آن مرد اشک‌هایش را پاک می‌کرد، او هم سعی می‌کرد بغض خود را فروبرد. زن بود ولی گریه‌ی یک مرد قلبش را آتش می‌زد. به نظر سی‌وپنج‌ساله می‌رسید، بلندبالا و گندمگون با انبوهی از موهایی‌که چند تاری از آن سفید شده بود. دستبند و گردنبند مردانه‌ای از خود آویخته بود. گفت: چهل‌و‌پنج‌ساله است و به این ویژگی‌هایش اضافه کرد وضع مالی عالی. روانشناس تا آخر قصه را خواند. دلبر هر زن زیبا‌پسندی! چشمان مرد از گریه، قرمز شده بود. دستانش به‌شدت می‌لرزید. انگشتان دستش سرگردان و حیران درهم قفل و باز می‌شدند. آنقدر محکم این کار را می‌کرد که آنها هم قرمز شدند. شرم داشت، سرش پایین بود و همسرش پشت در اتاق منتظر. خانم روانشناس در اول جلسه، چهره‌ی نگران او را دیده بود. دلواپس همسرش بود. اضطراب شدید این مرد نگرانی هم داشت. از ترس گویی جانش به لب رسیده بود. مچاله‌شده در غمی بسیار بزرگ و گیر افتاده در قفس عذاب وجدان که هرلحظه تنگ‌تر می‌شد. مردی که از کلاه شرعی برای توجیه کارش استفاده نمی‌کرد؛ مردی‌که سال‌ها شاهد و سپاسگزار فداکاری‌های زنش بود. اما با پای لغزیده چه کار می‌توانست بکند؟ راز مگو را چگونه می‌توانست در سینه حبس کند؟ عرق سردی بر پیشانی‌اش نشسته بود. دستمال کاغذی در دستانش هزارتکه شده بود. می‌گفت و می‌گریست. می‌گریست و مأیوسانه دنبال راه چاره بود تا از این عذاب الیم نجات پیدا کند. آبِ ریخته، جمع‌شدنی ‌نیست!
          اما او به طور وحشتناکی در سیکل معیوب وابستگی به عشق و عذاب و‌جدان گیر افتاده بود‌. اشک‌هایش را که پاک کرد ادامه داد‌:
          - نه خانوم‌! همسر من مستحق این خیانت‌ها نبود‌. او بهترین زن دنیاس‌. خیلی سختی و رنج کشید تا من به این مرحله از موفقیت برسم و من در پاسخ، بی‌رحمانه تعهدم را نسبت به او شکستم.
          آن مرد تاوان خیانتش را با حملات وحشت می‌پرداخت. او نادرمردی بود که می‌گریست‌.
         امروز، نا‌مرد‌ان گریه نمی‌کنند!  
       
       
       

      ارسال پیام خصوصی اشتراک گذاری : | | | | |
      این پست با شماره ۱۲۷۹۳ در تاریخ شنبه ۱۲ آذر ۱۴۰۱ ۰۶:۱۴ در سایت شعر ناب ثبت گردید

      نقدها و نظرات
      شاهزاده خانوم
      شنبه ۱۲ آذر ۱۴۰۱ ۱۷:۳۲
      چه باحال خندانک درودتان خندانک
      جالب بود باااانو من خندانک خندانک خندانک
      ولی..
      مردها آنقدرها هم سنگدل نیستند و زن‌ها آنقدرها هم دل‌رحم.. خندانک
      رقیه غفاری
      رقیه غفاری
      يکشنبه ۱۳ آذر ۱۴۰۱ ۲۲:۵۲
      سلام سپاسگزارم خندانک
      با عقیده تان موافقم
      ارسال پاسخ
      فریال امینا
      شنبه ۱۲ آذر ۱۴۰۱ ۱۵:۵۷
      خندانک
      رقیه غفاری
      رقیه غفاری
      يکشنبه ۱۳ آذر ۱۴۰۱ ۲۲:۵۱
      خندانک خندانک خندانک
      ارسال پاسخ
      محمد گلی ایوری
      شنبه ۱۲ آذر ۱۴۰۱ ۱۸:۴۷
      سلام و عرض ادب بانو غفاری بزرگوار و ارجمند
      جالب بود و شاید واقعی ...

      محکمه ی وجدان یک روزی همه نا مردان را به گریه وا می دارد

      امیدوارم همه ما، در محکمه عدل وجدان خویش حاکم باشیم نه محکوم

      سلامت باشید و بی نیاز خندانک
      رقیه غفاری
      رقیه غفاری
      يکشنبه ۱۳ آذر ۱۴۰۱ ۲۲:۵۴
      سلام بسیار متشکرم خندانک
      بله واقعی بود .
      ارسال پاسخ
      محمد گلی ایوری
      محمد گلی ایوری
      دوشنبه ۱۴ آذر ۱۴۰۱ ۰۷:۰۲
      درودی مجدد
      خندانک
      رحیم فخوری
      شنبه ۱۲ آذر ۱۴۰۱ ۱۸:۵۸
      خندانک خندانک خندانک
      رقیه غفاری
      رقیه غفاری
      يکشنبه ۱۳ آذر ۱۴۰۱ ۲۲:۵۴
      خندانک خندانک خندانک
      خندانک خندانک
      خندانک
      ارسال پاسخ
      رویا ادیب (نازبانو)
      يکشنبه ۱۳ آذر ۱۴۰۱ ۱۵:۱۷
      زیبا بود بانو جان خندانک
      رقیه غفاری
      رقیه غفاری
      يکشنبه ۱۳ آذر ۱۴۰۱ ۲۲:۵۴
      سپاسگزارم عزیز خندانک
      ارسال پاسخ
      شنبه ۱۲ آذر ۱۴۰۱ ۱۸:۱۴
      سلام و عرض ادب
      موفق باشید و سربلند
      🌼🌼🌼
      رقیه غفاری
      رقیه غفاری
      يکشنبه ۱۳ آذر ۱۴۰۱ ۲۲:۵۳
      سلام سپاسگزارم خندانک
      ارسال پاسخ
      تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.



      ارسال پیام خصوصی

      نقد و آموزش

      نظرات

      مشاعره

      کاربران اشتراک دار

      محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
      کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
      استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
      0