سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

اعضای آنلاین

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

شنبه 1 ارديبهشت 1403
  • روز بزرگداشت سعدي
12 شوال 1445
    Saturday 20 Apr 2024
      به سکوی پرتاب شهرت و افتخار ،نجابت و اقتدار ... سایت ادبی شعرناب خوش آمدید مقدمتان گلباران🌹🌹

      شنبه ۱ ارديبهشت

      پست های وبلاگ

      شعرناب
      *توقع*
      ارسال شده توسط

      شاهزاده خانوم

      در تاریخ : سه شنبه ۱ آذر ۱۴۰۱ ۱۳:۱۲
      موضوع: آزاد | تعداد بازدید : ۱۳۸۰ | نظرات : ۷۷

      با اولین گلایه، *توقع*؛ رقص‌کنان به دایره ارتباط راه می‌یابد و زیبایی، آرامش، حتی هدف رابطه را از تو می‌گیرد!
      مثل رود جاری باش حوریا!
      مثل رود جاری باش!...
      *توقع* دشمن کینه‌توزی است که کمر ِ همت، به بَرهَم زدن ِ آرامش ِ درونت بسته.
      گوهر وجودی‌ات در آرامش صیقل می‌یابد نه در همهمه و جنگ و جدال.
      شاهزاده... دختره‌ی سر به زمین...
      خواهشم از تو این است، اگر می‌بخشی... ببخش و رها کن!
      ضعف، عدم اطمینان قلبی به نیروی برتر، تو را نیازمند *توقع* می‌کند.
      *توقعی* که شعورش از بحث‌های بیهوده بالاتر نمی‌رود...
      *توقع* این نابودگر پرتوقع را، با مهربانی ِ *بخشش بی‌هیچ چشم‌داشتی* با پنبه سر بِبُر سپس با شمشیر بُران ِ *توکل* به هزاران تکه کن!
      این تنها راه ِ گریز از *توقع*، در بطن ِ رابطه‌هاست!
       
      *شاهزاده*

      ارسال پیام خصوصی اشتراک گذاری : | | | | |
      این پست با شماره ۱۲۷۵۶ در تاریخ سه شنبه ۱ آذر ۱۴۰۱ ۱۳:۱۲ در سایت شعر ناب ثبت گردید

      نقدها و نظرات
      اميرحسين علاميان(اعتراض)
      سه شنبه ۱ آذر ۱۴۰۱ ۰۴:۳۱
      به نام خداوند رنگین کمان🌈
      سلام و درود شاهزاده خانوم مهربان خندانک
      مثل رود جاری باش...
      قابل تامل بود خندانک
      رفتن همیشه به معنی رسیدن نیست!
      مهم این‌است که در مسیر حقیقت جاری باشیم
      نبض قلمتان سبز🍀
      شاهزاده خانوم
      شاهزاده خانوم
      سه شنبه ۱ آذر ۱۴۰۱ ۱۵:۳۱
      چه باحال خندانک خندانک
      به نام خداوند رنگین کمان..🌈
      خوشمان آمد از این حضور متفاوت و با شکوه شما.. خندانک خندانک
      سپاسگزارم از لطف و حضور ارزشمندتان خندانک خندانک
      در مسیر حقیقت جاری بودن.. بسیار زیباست استاد خندانک خندانک و چه جاری بودنی.. بهتر از این؟ خندانک
      در پناه خدای مهربان سلامت و ثروتمند باشید خندانک خندانک
      ارسال پاسخ
      سه شنبه ۱ آذر ۱۴۰۱ ۲۲:۵۸
      🌺🌺🌺
      🌺🌺
      🌺
      ارسال پاسخ
      شاهزاده خانوم
      شاهزاده خانوم
      شنبه ۹ دی ۱۴۰۲ ۲۲:۰۰
      در فراموشی سه خواندیم که؛ *احساس* کنار برکه *تفکرات شاد* نتوانست آرامش از دست رفته خود را به دست آورد؛ از این‌رو طوفان احساسی عظیمی به وجود آمد که همه شهر را با خاک درماندگی یکسان کرد.

      *یاد* و *فراموشی* رهسپار برکه شدند تا *احساس* را از طوفان ناخواسته‌اش با خبر کنند، پس او را در حالی یافتند که دچار عارضه‌ی *تنفری عاشقانه* شده بود.

      در پی اتفاقات پیش آمده؛

      سازمان نیمکره چپ به ریاست *عقل* نیمکره راست را استیضاح کرد. نیمکره راست نتوانست با ارائهٔ توضیحات، برای ادامهٔ فعالیت خود رأی اعتماد بگیرد؛ به همین علت نشستی اختصاصی ترتیب داده شد و طی مذاکراتی که با اعضای نیمکره چپ صورت گرفت؛ نیمکره راست مجرم شناخته شده و به یک سال حبس محکوم شد.

      در مصاحبه‌ای که بعد از نشست با یکی از اعضای نیمکره چپ انجام شد؛ وی عنوان کرد: «نیمکره راست مسئول تمام اتفاقاتی‌ست که در این مدت رخ داده و تنها *عقل* توانایی سروسامان دادن اوضاع را دارد، بر این اساس اداره تمام حالات روحی و روانی به طور کاملا خصوصی به بخش نیمکره چپ واگذار می‌گردد و *عقل* رهبری امور را به عهده خواهد گرفت.»

      با زندانی شدن نیمکره راست، تمام زیردستان او نیز، بالاخص *احساس*که محور و مهره اصلی نیمکره راست بود، دستگیر و زندانی شدند و پس از آن تشکیلات این سازمان، برای مدت یک سال به حالت تعلیق درآمد.

      خبر فی‌الفور به گوش *یاد* و *فراموشی* رسید، اما کاری از دست َ آنها ساخته نبود. تصور اینکه چطور باید یک سال بدون احساس سَر کنند، برایشان تلخ و زجرآور بود.

      به نظر می‌رسید به دست گرفتن زمام ِ امور، تنها توسط یک نیمکره نمی‌تواند شرایطی ایده‌آل به وجود آورد و آنها را به آینده‌ای خوش امیدوار کند؛ هر چند در ظاهر امر چنین نبود و همه چیز خوب پیش می‌رفت.

      بعد از گذشت سه ماه از زندانی شدن *احساس*، *فراموشی* که از بیکاری خسته و عصبی شده بود، به یکباره وقت سرخاراندن را هم پیدا نکرد و دائماً در حال رَتق و فَتق  ِ فراموشی بود. در یاد  ِ*یاد* نیز از یادهای تکراری و سرشار از عشق خبری نبود. پیدا بود که *عقل* با درایت و مدیریت  ِ شایسته‌ای که داشت، توانسته بود اوضاع را دست گیرد و *احساس* را رام  ِ عقلانیت  ِ خود کند.
      مدتی به همین منوال سپری شد و تنها مورد مشکوک و غیرمنتظره؛ بیماری نابهنگام *اعتماد* بود که او را به طرز فجیعی زمین‌گیر کرده و باعث شده بود ناامیدی و ضعف، سراسر وجودش را در بر بگیرد و هر روز نحیف‌تر از روز قبلش کند. در بستر ماندن نیز، *زخم بی‌اعتمادی* را بر پیکر نحیفش نشانده و بیماریش را تشدید کرده بود.


      کم‌کم اثرات عدم حضور *اعتماد* در شهر نمایان و نگرانی احوالات آغاز شد؛ تا آنجا که به سرکردگی *یاد* هر چند وقت یک‌بار پشت در سازمان نیمکره چپ اجتماع می‌کردند و شعار *بی‌اعتماد هرگز* را سر می‌دادند.

      نبود *اعتماد* معضلی بود که به مراتب می‌توانست از طوفان *احساس* خطرناک‌تر باشد.

      *عقل* که با پیروزی در پروژه *احساس* خود را برای اهالی اثبات کرده بود؛ به آنها اطمینان داد که در اندک زمان ممکن *اعتماد* را به شهر باز خواهد گرداند و این مهم، در شرایطی که شهر در آرامش باشد زودتر به سرانجام خواهد رسید.
      ************
      پیگیری‌ها و تلاش‌های شبانه‌روزی *عقل* و تیم بحرانش برای بهبود ِ وضعیت ِ *اعتماد* چندان ثمربخش نبود و روز به روز حال ِ او رو به وخامت می‌رفت.
      *عقل* که با جمع‌اندیشی به نتیجه‌ی مطلوبی نرسیده بود؛ خود را در اتاق فکر محبوس کرد تا در سکوت و خاموشی، بیش از پیش فکرش را به کار اندازد.
      وی درصدد بود که برای درمان، ابتدا به ساکن ریشه‌یابی کند؛ بی درنگ جست‌وجو را در پستوی افکارش آغاز کرد که... ناگهان رد و پای *شکست ِ احساسی* را در بیماری *اعتماد* دید.
      خود را جمع و جور کرد...
      باید به رابطه‌ای که بین این دو در جریان بود پی می‌برد.
      چگونه ممکن بود با وجود زندانی شدن *احساس* و رام شدن حس ِ سرکش مابانه ش *شکست ِ احساسی*ش اثراتی چنین مخرب بر جای گذارد؟...
      کمی بیشتر اندیشید، اتاق را چندین بار بالا و پایین کرد...
      به این نتیجه رسید که چرا ممکن نباشد؟ وقتی با شکستی که دچارش شده، هر گردی برای *اعتماد* گردو شده و انواع و اقسام ترس به جانش افتاده؛ فیل هم باشد از پا در می‌آید چه برسد به *اعتماد*ی که وجودش به پِخی بندست.
      روی صندلی چرخدار نشست، نفس عمیقی کشید و با فشار دکمه‌ای که زیر میزش تعبیه شده بود؛ تیم بحران را به دفترش فرا خواند.
      محمد رضا خوشرو (مریخ)
      سه شنبه ۱ آذر ۱۴۰۱ ۱۵:۴۲
      موفق باشید .
      خندانک
      شاهزاده خانوم
      شاهزاده خانوم
      سه شنبه ۱ آذر ۱۴۰۱ ۱۸:۰۹
      درود بر شما جناب خوشروی بزرگوار خندانک
      خیلی خوش آمدید خندانک
      حضورتان مایه مباهات بنده است خندانک
      شما هم موفق باشید در پناه پروردگارمان خندانک خندانک
      ارسال پاسخ
      سه شنبه ۱ آذر ۱۴۰۱ ۲۲:۵۸

      🌺🌺🌺
      🌺🌺
      🌺
      ارسال پاسخ
      شاهزاده خانوم
      شاهزاده خانوم
      شنبه ۹ دی ۱۴۰۲ ۲۲:۰۰
      در فراموشی سه خواندیم که؛ *احساس* کنار برکه *تفکرات شاد* نتوانست آرامش از دست رفته خود را به دست آورد؛ از این‌رو طوفان احساسی عظیمی به وجود آمد که همه شهر را با خاک درماندگی یکسان کرد.

      *یاد* و *فراموشی* رهسپار برکه شدند تا *احساس* را از طوفان ناخواسته‌اش با خبر کنند، پس او را در حالی یافتند که دچار عارضه‌ی *تنفری عاشقانه* شده بود.

      در پی اتفاقات پیش آمده؛

      سازمان نیمکره چپ به ریاست *عقل* نیمکره راست را استیضاح کرد. نیمکره راست نتوانست با ارائهٔ توضیحات، برای ادامهٔ فعالیت خود رأی اعتماد بگیرد؛ به همین علت نشستی اختصاصی ترتیب داده شد و طی مذاکراتی که با اعضای نیمکره چپ صورت گرفت؛ نیمکره راست مجرم شناخته شده و به یک سال حبس محکوم شد.

      در مصاحبه‌ای که بعد از نشست با یکی از اعضای نیمکره چپ انجام شد؛ وی عنوان کرد: «نیمکره راست مسئول تمام اتفاقاتی‌ست که در این مدت رخ داده و تنها *عقل* توانایی سروسامان دادن اوضاع را دارد، بر این اساس اداره تمام حالات روحی و روانی به طور کاملا خصوصی به بخش نیمکره چپ واگذار می‌گردد و *عقل* رهبری امور را به عهده خواهد گرفت.»

      با زندانی شدن نیمکره راست، تمام زیردستان او نیز، بالاخص *احساس*که محور و مهره اصلی نیمکره راست بود، دستگیر و زندانی شدند و پس از آن تشکیلات این سازمان، برای مدت یک سال به حالت تعلیق درآمد.

      خبر فی‌الفور به گوش *یاد* و *فراموشی* رسید، اما کاری از دست َ آنها ساخته نبود. تصور اینکه چطور باید یک سال بدون احساس سَر کنند، برایشان تلخ و زجرآور بود.

      به نظر می‌رسید به دست گرفتن زمام ِ امور، تنها توسط یک نیمکره نمی‌تواند شرایطی ایده‌آل به وجود آورد و آنها را به آینده‌ای خوش امیدوار کند؛ هر چند در ظاهر امر چنین نبود و همه چیز خوب پیش می‌رفت.

      بعد از گذشت سه ماه از زندانی شدن *احساس*، *فراموشی* که از بیکاری خسته و عصبی شده بود، به یکباره وقت سرخاراندن را هم پیدا نکرد و دائماً در حال رَتق و فَتق  ِ فراموشی بود. در یاد  ِ*یاد* نیز از یادهای تکراری و سرشار از عشق خبری نبود. پیدا بود که *عقل* با درایت و مدیریت  ِ شایسته‌ای که داشت، توانسته بود اوضاع را دست گیرد و *احساس* را رام  ِ عقلانیت  ِ خود کند.
      مدتی به همین منوال سپری شد و تنها مورد مشکوک و غیرمنتظره؛ بیماری نابهنگام *اعتماد* بود که او را به طرز فجیعی زمین‌گیر کرده و باعث شده بود ناامیدی و ضعف، سراسر وجودش را در بر بگیرد و هر روز نحیف‌تر از روز قبلش کند. در بستر ماندن نیز، *زخم بی‌اعتمادی* را بر پیکر نحیفش نشانده و بیماریش را تشدید کرده بود.


      کم‌کم اثرات عدم حضور *اعتماد* در شهر نمایان و نگرانی احوالات آغاز شد؛ تا آنجا که به سرکردگی *یاد* هر چند وقت یک‌بار پشت در سازمان نیمکره چپ اجتماع می‌کردند و شعار *بی‌اعتماد هرگز* را سر می‌دادند.

      نبود *اعتماد* معضلی بود که به مراتب می‌توانست از طوفان *احساس* خطرناک‌تر باشد.

      *عقل* که با پیروزی در پروژه *احساس* خود را برای اهالی اثبات کرده بود؛ به آنها اطمینان داد که در اندک زمان ممکن *اعتماد* را به شهر باز خواهد گرداند و این مهم، در شرایطی که شهر در آرامش باشد زودتر به سرانجام خواهد رسید.
      ************
      پیگیری‌ها و تلاش‌های شبانه‌روزی *عقل* و تیم بحرانش برای بهبود ِ وضعیت ِ *اعتماد* چندان ثمربخش نبود و روز به روز حال ِ او رو به وخامت می‌رفت.
      *عقل* که با جمع‌اندیشی به نتیجه‌ی مطلوبی نرسیده بود؛ خود را در اتاق فکر محبوس کرد تا در سکوت و خاموشی، بیش از پیش فکرش را به کار اندازد.
      وی درصدد بود که برای درمان، ابتدا به ساکن ریشه‌یابی کند؛ بی درنگ جست‌وجو را در پستوی افکارش آغاز کرد که... ناگهان رد و پای *شکست ِ احساسی* را در بیماری *اعتماد* دید.
      خود را جمع و جور کرد...
      باید به رابطه‌ای که بین این دو در جریان بود پی می‌برد.
      چگونه ممکن بود با وجود زندانی شدن *احساس* و رام شدن حس ِ سرکش مابانه ش *شکست ِ احساسی*ش اثراتی چنین مخرب بر جای گذارد؟...
      کمی بیشتر اندیشید، اتاق را چندین بار بالا و پایین کرد...
      به این نتیجه رسید که چرا ممکن نباشد؟ وقتی با شکستی که دچارش شده، هر گردی برای *اعتماد* گردو شده و انواع و اقسام ترس به جانش افتاده؛ فیل هم باشد از پا در می‌آید چه برسد به *اعتماد*ی که وجودش به پِخی بندست.
      روی صندلی چرخدار نشست، نفس عمیقی کشید و با فشار دکمه‌ای که زیر میزش تعبیه شده بود؛ تیم بحران را به دفترش فرا خواند.
      ارسال پاسخ
      شاهزاده خانوم
      يکشنبه ۶ آذر ۱۴۰۱ ۱۹:۴۳
      خب.. حالا چیکار کنیم؟
      همه شعرهارو هم که خوندیم.. خندانک
      چه وارده دلمون کنیم..؟🤔😜
      کاش می‌شد یه پست جنجالی می‌ذاشتم.. یکم از این رخوت نجات پیدا می‌کردم..😂
      آرزو عباسی ( پاییزه)
      آرزو عباسی ( پاییزه)
      يکشنبه ۶ آذر ۱۴۰۱ ۲۲:۱۱
      خندانک خوبه که بذارید
      جنجالی و هیجانی خندانک خندانک
      ارسال پاسخ
      شاهزاده خانوم
      شاهزاده خانوم
      يکشنبه ۶ آذر ۱۴۰۱ ۲۲:۲۰
      خندانک
      تا خدا چی بخواد.. دلم می‌خواد شلوغ باشم..😂😜
      شاهزاده خانوم
      يکشنبه ۶ آذر ۱۴۰۱ ۲۰:۵۰
      روز دیدنی بود 😁 مثل عید دیدنی.. خندانک
      صله‌ی رحم انجام شد..
      الحمدالله.. خندانک
      آرزو عباسی ( پاییزه)
      آرزو عباسی ( پاییزه)
      يکشنبه ۶ آذر ۱۴۰۱ ۲۲:۱۱
      از دست شما 🤭😅
      ارسال پاسخ
      شاهزاده خانوم
      شاهزاده خانوم
      يکشنبه ۶ آذر ۱۴۰۱ ۲۲:۲۰
      🤭😜
      شاهزاده خانوم
      سه شنبه ۲۸ شهريور ۱۴۰۲ ۱۶:۵۰
      کاش می‌شد واقعنی از کسی توقع نداشت.. اما بنظرم خیلی سخته.. شاید بشه از کسی که برامون یه شخصیت معمولی داره توقع نداشته باشیم اما نمیشه.. نمی‌تونیم از کسی که دوستش داریم توقع نداشته باشیم.. خندانک

      ولی چقدر خوب می‌شد.. بلد بودیم!
      افسانه پنام (مولد)
      افسانه پنام (مولد)
      سه شنبه ۲۸ شهريور ۱۴۰۲ ۱۶:۵۲
      کاش می شد واقعاااا خندانک
      درود بر خواهرمهربانم خندانک خندانک
      ارسال پاسخ
      شاهزاده خانوم
      شاهزاده خانوم
      سه شنبه ۲۸ شهريور ۱۴۰۲ ۱۶:۵۴
      درود افسانه عزیزم خندانک
      ان‌شاءالله که بشه.. خندانک خندانک
      حسین احسانی فر(منتظر لنگرودی)
      سه شنبه ۱ آذر ۱۴۰۱ ۱۳:۳۶
      سلام و عرض ادب شاهزاده خانوم انرژی فزای شعر ناب
      اثری را شاهد هستیم که پارامترهای شاهزاده خانومی در آن هویداست.
      زیبا و قابل تأمل. مانند همیشه. خندانک

      توقع باعث ایجاد محدودیت می شود. هم برای خود و هم برای آن کسی که از او توقع داریم. بنابراین بهتر است از کسی متوقع باشیم که محدودیت بردار نیست.

      شما هم به درستی اشاره نمودید. ابتدا باید از طریق بخشش، آثار توقع را پاک کرد و سپس با توکل، آن قلع و قمع کرد.

      مؤید باشید و متوکل خندانک
      شاهزاده خانوم
      شاهزاده خانوم
      سه شنبه ۱ آذر ۱۴۰۱ ۱۴:۳۰
      سلاممم بر معلم پرتلاش و خطاپوش خندانک خندانک
      سپاس از حضور آگاهی‌رسان شما.. مانند همیشه خندانک
      توقع مساوی‌ست با محدودیت🤔
      بذارید کمی فک کنم؟🤔
      آهان.. خب بلععع حق با شماست خندانک
      اما باید اینطور گفت.. باعث ایجاد محدودیت نمیشه، محدودیت‌هارو آشکار می‌کنه و اگه درک و شعور در رابطه پایین باشه.. همین آشکار شدن محدودیت.. باعث رنجیده شدن میشه.. بنظرتون اینطور نیست؟🤔

      و اینکه باید از کسی متوقع باشیم که محدودیت بردار نیست خندانک خندانک دقیقا خندانک خندانک
      اما وقتی فک می‌کنم..‌. می‌بینم.. چقدر گستاخانه‌ست از خدا متوقع باشیم.. او که بی‌هیچ چشم‌داشتی می‌بخشد.. خندانک پس توقع در این بین چه می‌خواهد؟؟؟🧐
      ای خداااا.. از دست این توقع 😖😖😖
      در پناه خدای اندیشه‌های خدامحورتان باشید خندانک خندانک
      ارسال پاسخ
      سه شنبه ۱ آذر ۱۴۰۱ ۲۲:۵۸

      🌺🌺🌺
      🌺🌺
      🌺
      ارسال پاسخ
      رحیم فخوری
      سه شنبه ۱ آذر ۱۴۰۱ ۱۳:۵۶
      درود واحترام خدمت استاد بانو سرکار خانم شاهزاده خانم
      بسیارزیباست ودیگرهیچ خندانک خندانک خندانک
      شاهزاده خانوم
      شاهزاده خانوم
      سه شنبه ۱ آذر ۱۴۰۱ ۱۹:۰۲
      سلام بر شما جناب فخوری سپیدسرا خندانک خندانک
      سپاسگزارم از لطف و حضور ارزشمندتان خندانک
      استاد حضرتعالی هستید با سپیدهای درخشان‌تان خندانک خندانک
      در پناه خدای مهربان باشید خندانک
      ارسال پاسخ
      سه شنبه ۱ آذر ۱۴۰۱ ۲۲:۵۸

      🌺🌺🌺
      🌺🌺
      🌺
      ارسال پاسخ
      زهرا مددی
      سه شنبه ۱ آذر ۱۴۰۱ ۱۷:۴۲
      سلام و درود، مثل همیشه عالی بود و بسیار بر دل نشست خندانک خندانک خندانک خندانک
      شاهزاده خانوم
      شاهزاده خانوم
      سه شنبه ۱ آذر ۱۴۰۱ ۱۸:۱۱
      سلام بر خواهر عارفم خندانک
      عالی نگری بااانوی من خندانک
      سپاسگزارم از لطف و حضور ارزشمندت خندانک خندانک
      خیلی برای من عزیز هستید خندانک این یه حس درونی و قلبیه خندانک
      در پناه پروردگارمان باشید به عشق و مهربانی خندانک
      ارسال پاسخ
      زهرا مددی
      زهرا مددی
      سه شنبه ۱ آذر ۱۴۰۱ ۱۹:۴۵
      سپاس از لطف و مهربانیتان، دل به دل راه دارد شاعربانوی عزیزم خندانک خندانک روزگارتان شاد باد، دنیا و آخرتتان به خیر باد خندانک خندانک خندانک
      سه شنبه ۱ آذر ۱۴۰۱ ۲۲:۵۹

      🌺🌺🌺
      🌺🌺
      🌺
      ارسال پاسخ
      شاهزاده خانوم
      شاهزاده خانوم
      چهارشنبه ۲ آذر ۱۴۰۱ ۱۰:۵۵
      عزیز هستید باااانوی من خندانک خندانک
      اصغر ناظمی
      سه شنبه ۱ آذر ۱۴۰۱ ۱۸:۰۲
      سلام
      شاهزاده خانوم دختر گلم
      این کلامت بسیار قابل تامل است وتحسین که درک عمیق آن می تواند سبب تحول ودگرگونی روحی وروانی در هرکس شود .
      گوهر وجودی‌ات در آرامش صیقل می‌یابد نه در همهمه و جنگ و جدال.
      آره ، سکوت و آرامش ، هرکسی را می تواند خودآگاهانه به کمال وتجلی برساند وهمهمه و جنگ وجدال سرگرمی های خشونت بار کاذبی ست که مارا از وجود حقیقی مان دور می کند ...... خندانک خندانک
      شاهزاده خانوم
      شاهزاده خانوم
      سه شنبه ۱ آذر ۱۴۰۱ ۱۸:۴۶
      سلام بر پدر بزرگوار و مهربانم خندانک
      خیلی خوش آمدید خندانک خرسندم از حضور ارزشمند و پدرانه شما خندانک
      سپاس از مکث شما به دلنوشته ناچیزم خندانک خندانک
      چه تشریح دلچسبی خندانک خندانک
      بلععععع.. سکوت مادر همه آگاهی‌هاست.. خندانک
      من هیاهووووی درونم رو .. یه هیولا می‌بینم!
      که وقتی سکوت کنارم نیست.. هیولای درونم.. خیلی توی وجودم جولان میده..!
      تازگی‌ها شناختمش..🙈
      گاهی مهارش می‌کنم.. خندانک
      چقدر خوبه خودمون رو بشناسیم.. چقدر خوبه بتونیم درونمون رو کنترل کنیم.. خندانک
      بنظرم فقط با سکوت و آرامش.. این مهم میسر میشه! خندانک
      به امید غلبه من آگاهم بر من ناآگاهم خندانک
      ارسال پاسخ
      سه شنبه ۱ آذر ۱۴۰۱ ۲۲:۵۹

      🌺🌺🌺
      🌺🌺
      🌺
      ارسال پاسخ
      محمد گلی ایوری
      سه شنبه ۱ آذر ۱۴۰۱ ۲۰:۲۹
      درود بیکران بر ادیب توانا شاهزاده خانوم پر تلاش
      بیان زیبایی بود و قابل تامل
      آفرینتان که بکر می نویسید
      خندانک
      درحقیقت برای اینکه در آرامش باشیم از تعامل با دیگران یک فرمول کلیدی وجود دارد و آن اینکه:
      توقع خود را از دیگران به صفر برسانیم.

      سرافراز باشید و بی نیاز
      خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
      سه شنبه ۱ آذر ۱۴۰۱ ۲۲:۵۹

      🌺🌺🌺
      🌺🌺
      🌺
      ارسال پاسخ
      شاهزاده خانوم
      شاهزاده خانوم
      چهارشنبه ۲ آذر ۱۴۰۱ ۱۰:۵۴
      درود بر بزرگمرد دانا جناب ایوری بزرگوار خندانک
      خرسندم از حضور ارزشمند حضرتعالی خندانک خندانک
      زیبایی در نگاه عمیق بین شماست قربان خندانک
      بلعععع قطعا همین است.. خندانک توقع باید به صفر نه.. حتی به منفی صفر هم برسد.. بهتر است خندانک خندانک
      در پناه خدای مهربان باشید خندانک
      ارسال پاسخ
      فرشید ربانی (این بشر)
      سه شنبه ۱ آذر ۱۴۰۱ ۲۱:۴۵
      دروووود بر شما
      مثل همیشه بسیار عالی بود
      خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
      سه شنبه ۱ آذر ۱۴۰۱ ۲۲:۵۹

      🌺🌺🌺
      🌺🌺
      🌺
      ارسال پاسخ
      شاهزاده خانوم
      شاهزاده خانوم
      چهارشنبه ۲ آذر ۱۴۰۱ ۱۰:۵۳
      درود بر شما جناب ربانی بزرگوار خندانک خندانک
      سپاسگزارم از لطف و حضور ارزشمندتان خندانک خندانک
      حضورتان مایه مباهات است خندانک
      عالی نگرید قربان خندانک
      در پناه خدای مهربان باشید خندانک
      ارسال پاسخ
      ابراهیم کریمی (ایبو)
      سه شنبه ۱ آذر ۱۴۰۱ ۲۳:۲۶
      سلام بر بانوی مهر آفرین
      خندانک خندانک خندانک
      خندانک خندانک
      خندانک
      یکم ذهنم درگیر است
      احوال یکی از عزیزان مساعد نیست
      بعداً وقت کردم حتما می آ یم و در مورد توقع و انواع آن می فلسفم خندانک
      خندانک خندانک خندانک

      چهارشنبه ۲ آذر ۱۴۰۱ ۰۰:۰۰

      🌺🌺🌺
      🌺🌺
      🌺
      ارسال پاسخ
      شاهزاده خانوم
      شاهزاده خانوم
      چهارشنبه ۲ آذر ۱۴۰۱ ۱۰:۵۲
      سلام بر جناب مغ متفکر خندانک
      خوش آمدی خندانک خندانک
      امیدوارم هر چه زودتر حال عزیزت.. مساعد بشه.. خندانک
      منتظر نگاه فلسفی جناب مغ به توقع هستم خندانک خندانک
      هر وقت تونستید خندانک خندانک
      در پناه خدای مهربان باشید خندانک
      ارسال پاسخ
      علیرضا شفیعی
      چهارشنبه ۲ آذر ۱۴۰۱ ۱۰:۳۲
      درود بر ادیب و شاعر ژرف اندیش شاهزاده خانوم گرامی خندانک
      ذوق سرشار شما در کاوش ذات رفتارها و صفات قابل تحسین است خندانک خندانک خندانک خندانک
      همواره در عمق آرامش و اوج آسایش باشید خندانک خندانک خندانک خندانک
      شاهزاده خانوم
      شاهزاده خانوم
      چهارشنبه ۲ آذر ۱۴۰۱ ۱۰:۵۰
      درود بر شما جناب شفیعی مهربان و بزرگمنش خندانک
      سپاسگزارم از لطف همیشگی شما به نوشته‌های ناچیزم خندانک خندانک
      قدردان مهربانی‌ها و الطاف شما هستم خندانک خندانک
      حضورتان ارزشمند است خندانک
      در پناه خدای مهربان باشید خندانک
      ارسال پاسخ
      چهارشنبه ۲ آذر ۱۴۰۱ ۲۰:۴۴
      🌺🌺🌺
      🌺🌺
      🌺
      ارسال پاسخ
      شاهین زراعتی رضایی (آرمان)
      چهارشنبه ۲ آذر ۱۴۰۱ ۱۷:۵۲
      درود بر شاهزاده خانوم صاحب سبک خندانک
      زیبا و نکته آموز خندانک
      خیلی سال قبل این جمله رو شنیدم یا خوندم اما یادم نمی یاد از کی و کجا:
      توقع آفت دوستی است.
      به نظر من می شه از آدم ها ارزیابی انجام داد و انتظار داشت اما توقع نه...
      فرقش چیه؟
      توقع همون انتظار تهاجمیه. انتظار پرخاشگرایانه. انتظار یقه گیر خندانک
      برایتان یقه ای آزاد و ذهنی جوشان و روحی آرام آرزومندم. خندانک خندانک خندانک
      چهارشنبه ۲ آذر ۱۴۰۱ ۲۰:۴۵

      🌺🌺🌺
      🌺🌺
      🌺
      ارسال پاسخ
      شاهزاده خانوم
      شاهزاده خانوم
      چهارشنبه ۲ آذر ۱۴۰۱ ۲۰:۵۵
      درود بر شما جناب زراعتی معناگرااا خندانک خندانک
      خرسندم از حضور گرانقدر حضرتعالی خندانک
      سپاس برای لطف همیشگی و مهربانانه شما خندانک خندانک
      چه جالب 👌
      توقع.. انتظار تهاجمیه خندانک خندانک انتظار پرخاشگرایانه خندانک و از همه بدتر.. خندانک انتظار یقه‌گیر خندانک
      چه باحال خندانک چقدر حرف داخل این مفهومه خندانک خندانک
      حتما بهش فک می‌کنم خندانک
      ممنونم از حضوری که نگاه فانتزی به پستم داشت.. خندانک خندانک
      من هم برای شما یقه‌ای آزادتر و ذهنی جوشان‌تر و روحی آرااااام‌تر آرزومندم خندانک خندانک خدای من چه دعای باحالی خندانک خندانک خندانک
      شاد باشید و شاد زی خندانک خندانک
      ارسال پاسخ
      شاهزاده خانوم
      شاهزاده خانوم
      چهارشنبه ۲ آذر ۱۴۰۱ ۲۰:۵۶
      باز هم سپاسگزارم ازت برادر کوچک اما روح، بزرگم خندانک خندانک خندانک
      شاهین زراعتی رضایی (آرمان)
      شاهین زراعتی رضایی (آرمان)
      چهارشنبه ۲ آذر ۱۴۰۱ ۲۱:۵۷
      خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
      شاهزاده خانوم
      شاهزاده خانوم
      چهارشنبه ۲ آذر ۱۴۰۱ ۲۲:۰۳
      خندانک خندانک
      زینب عجین(یاسی)
      جمعه ۴ آذر ۱۴۰۱ ۱۲:۲۸
      شاهزاده ی قشنگم سلام
      اتفاقا من این روزها خیلی درگیر توقعاتم هستم از دیگران...
      دیگرانی که چون براشون مایه گذاشتم انتظار دارم اوناهم همینطوز باشن. و فهمیدم چه انتظار بیهوده ای...
      تصمیم گرفتم دیگه کاری برای کسی انجام ندم که متوقع هم نباشم...
      دلمم حسااااابی شکسته
      خوندن نوشته هات آرومم کرد عزیزم خندانک
      شاهزاده خانوم
      شاهزاده خانوم
      جمعه ۴ آذر ۱۴۰۱ ۱۳:۰۶
      سلاااام بر یاسی خاااانوم عزیزم خندانک
      خوشحالم از حضور ارزشمند و مهربانانه‌ت خندانک
      مدتی نبودی و دلتنگ شده بودیم خندانک خندانک
      چه خوب که حضورت بعد از چند وقت در پست خودم بود خندانک خندانک
      خدا در قلب شکسته جا دارد.. دوست مهربانم خندانک
      از این موهبت استفاده ببر و به قدرت لایتناهیش بیش از بیش تکیه کن و هراسی از ناملایمتی‌های روزگار دون.. نداشته باش!
      که خدااااا هوای دل طوفان‌زده‌ت را دارد..
      می‌دونم روی تصمیمی که گرفتی.. نمی‌مونی.. چون تو مهربونی و باز هم از خودت مایه می‌ذاری خندانک خندانک این ذات توست خندانک
      اما.. توقع.. رو ریشه کن خندانک
      تا مثل این روزها دل‌شکسته نباشی..
      مطمئن باش اگر بنده خدا.. خوبی‌هاتو نمی‌بینه.. اما خدا می‌بینه خندانک
      امیدوارم دفعه بعد که دیدمت.. قلب شکسته‌ت ترمیم شده باشه و آرامش دریای دلت رو آرام کرده باشه خندانک خندانک
      در پناه خدای مهربان سلامت و ثروتمند باشی دوست خوبم خندانک
      ارسال پاسخ
      شنبه ۵ آذر ۱۴۰۱ ۰۰:۵۱
      🌺🌺🌺
      🌺🌺
      🌺


      ارسال پاسخ
      فروغ نصیری
      جمعه ۴ آذر ۱۴۰۱ ۲۱:۵۵
      سلام دوست عزیزم خندانک
      مضمون متفاوت :توقع
      زیبا و بروز و البته زنده خندانک
      اینجاست که باید بگم نوشته هات نوبَرن خندانک خندانک
      شاهزاده خانوم
      شاهزاده خانوم
      جمعه ۴ آذر ۱۴۰۱ ۲۲:۰۵
      به به..
      و علیک السلام بر فروغ نازنین خندانک
      خیلی خوش اومدی خانومی خندانک
      دیدم امتحان تاریخ رو بیست شدی خندانک خندانک خندانک
      دختر باهوش خودمونی خندانک
      راستی چرا تجربی تاریخ می‌خونه..🤔
      هر چند اگر کوه آتش بود بَسپَری
      از این تنگ خار است اگر نگذری خندانک

      ممنونم از انرژی خاصی که از وجودت تراوش می‌کنه و بهم هدیه می‌دی خندانک خندانک
      قدردان لطف مهربانانه‌ت هستم خندانک خندانک
      دوسِت دارم یه عالمه..
      قد یه دونه قابلمه خندانک
      در پناه خدای مهربان باشی خندانک خندانک
      ارسال پاسخ
      شنبه ۵ آذر ۱۴۰۱ ۰۰:۵۰
      🌺🌺🌺
      🌺🌺
      🌺


      ارسال پاسخ
      آرزو عباسی ( پاییزه)
      يکشنبه ۶ آذر ۱۴۰۱ ۲۲:۱۰
      مثل رود جاری باش حوریا!
      خندانک خندانک خندانک خندانک
      درودها عزیز مهربان خندانک خندانک
      شاهزاده خانوم
      شاهزاده خانوم
      يکشنبه ۶ آذر ۱۴۰۱ ۲۲:۲۲
      درود بر استاد بانوی سپیدسرایمان خندانک
      خوش آمدی باااانو جان خندانک
      چشمممم.. تلاشم رو می‌کنم.. همواره جاری باشم به مهر خندانک خندانک
      در پناه خدای مهربان باشی خندانک
      ارسال پاسخ
      محمد حسنی
      سه شنبه ۸ آذر ۱۴۰۱ ۲۲:۲۷
      درود
      قابل تامل بود خندانک
      و پاسخ جناب احسانی این پست رو کامل کرد که :
      از کسی متوقع باشیم که محدودیت بردار نییت..
      چون در غیر این صورت با بن بست روبرو خواهیم شد..
      یادم است چند سال پیش با استادی که صاحب مکتب بود قرا تر هم رفتیم
      که به توقع در سطح جزعی تر نگاه می کرد که در صورت تو را هر فعلی ازطرف مقابل تحت تاثیر قرار دهد نشانه ضعف و نیازمندی توست..
      مثلا فکر فردی صبح، به خود رسیده و سرحال، آمده بیرون از خانه در راه دوست خود رو می بیند بلافاصله دوست او به او می گوید این چه قیافیه ایه...
      در همان لحظه و تنها با یک جمله تمام شادابی او به یاس و ناکامی تبدیل می شود انگار که عمل ساکشن روی او صورت گرفته و تمام تازه گی و طراوت او را مکیده ...
      عکس این اتفاق هم ممکن است یعنی یک فرد بی روحیه امکان دارد با یک جمله فردی به یک فرد شاداب مبدل شود
      این موضوع نشان میدهد انسان ها بشدت نیازمند تحسین و مورد توجه قرار گرفتن هستند
      و متاسفانه تمام بدبختی ها و سوئ استفاده هایی که از افراد می شود بخاطد این نقطه ضعف است

      بعد با آن استاد راههای ضد ضربه شدن در برابر این ضعف ها تا حدی آموختیم
      یکی را که جناب احسانی گعتن..
      استفاده از روابط منطقی در مورد مقابله با این فعل ها و..


      شاهزاده خانوم
      شاهزاده خانوم
      سه شنبه ۸ آذر ۱۴۰۱ ۲۲:۳۹
      درود بر شما جناب حسنی بزرگوار خندانک خندانک
      سپاسگزارم از لطف و حضور ارزشمند و آگاهی‌رسان‌تان خندانک
      بله قطعا همین است.. همه ما به تایید و تحسین اطرافیان نیازمندیم.. خندانک
      اما چه خوب می‌شد به قدرت اصلی وصل باشیم.. دیگه این نیاز یا بهتر بگم توقع.. درمون از بین می‌ره.. خندانک
      روی سخن این پست خودمم.. گاهی از کسانی که خیلی دوستشون دارم متوقع میشم.. می‌دونم بده.. باید درست شم.. خندانک
      بله معلم پرتلاش درست گفتند.‌. روی نیازمون فقط باید خدا باشه خندانک
      در پناه خدای مهربان باشید خندانک
      ارسال پاسخ
      سه شنبه ۱ آذر ۱۴۰۱ ۱۴:۲۲
      سلام علیکم
      بسیار عالییست و قابل تامل
      استفاده بردم از قلم شما بزرگوار
      ماندگار باشد انشاالله 🙏🌺
      شاهزاده خانوم
      شاهزاده خانوم
      سه شنبه ۱ آذر ۱۴۰۱ ۱۸:۵۳
      سلااام بر محمدحسن بااستعداد شعرناب خندانک
      خوش آمدی خندانک
      عالی اقیانوس آرام دل شماست خندانک
      در پناه خدای مهربان باشید خندانک
      شاهزاده خانوم
      شاهزاده خانوم
      چهارشنبه ۲ آذر ۱۴۰۱ ۱۰:۵۶
      برادر خوب کوچک بزرگم خندانک خندانک
      ممنونم از صفای وجودت و قلب پاک و مهربانت خندانک خندانک
      که اینگونه مرا شرمنده خود کرد خندانک خندانک
      سپاس برای تقدیمی گل‌های وجودی ارزشمندت به میهمان صفحه جناب توقع خندانک
      عطر خوشی دارند خندانک
      در پناه حضرت حق باشی خندانک خندانک
      ارسال پاسخ
      سه شنبه ۱ آذر ۱۴۰۱ ۱۴:۲۶
      مثل رود جاری باش
      بگذار و بگذر
      موفق باشی شاهزاده بانو
      🌼🌼🌼
      شاهزاده خانوم
      شاهزاده خانوم
      سه شنبه ۱ آذر ۱۴۰۱ ۱۴:۳۴
      درود بر باااااانو رحیل عزیزم خندانک
      سپاسگزارم از حضور ارزشمندتان خندانک
      چشممممم.. می‌گذارم و می‌گذرم خندانک خندانک
      شما هم موفق باشید در پناه خدای مهربان خندانک
      ارسال پاسخ
      سه شنبه ۱ آذر ۱۴۰۱ ۲۲:۵۸

      🌺🌺🌺
      🌺🌺
      🌺
      ارسال پاسخ
      محمدرضا صدقی
      محمدرضا صدقی
      پنجشنبه ۱۲ بهمن ۱۴۰۲ ۲۲:۳۸
      درود بانو شاهزاده توقع مان از شما رفت بالا 😃
      بسیار زیبا و مثل همیشه دوست داشتنی
      سلامت و پیروز باشید

      🌹╬♥¸¸.•*´•.🌹.•`*•.¸🌹╬♥╬ ¸¸.•*´•.🌹.•`*•.¸
      🌹╬♥¸¸.•*´•.🌹.•`*•.¸🌹╬♥╬ ¸¸.•*´•.🌹.•`*•.¸
      🌹╬♥¸¸.•*´•.🌹.•`*•.¸🌹╬♥╬ ¸¸.•*´•.🌹.•`*•.¸
      🌹╬♥¸¸.•*´•.🌹.•`*•.¸🌹╬♥╬ ¸¸.•*´•.🌹.•`*•.¸
      🌹╬♥¸¸.•*´•.🌹.•`*•.¸🌹╬♥╬ ¸¸.•*´•.🌹.•`*•.¸
      🌹╬♥¸¸.•*´•.🌹.•`*•.¸🌹╬♥╬ ¸¸.•*´•.🌹.•`*•.¸
      🌹╬♥¸¸.•*´•.🌹.•`*•.¸🌹╬♥╬ ¸¸.•*´•.🌹.•`*•.¸
      شاهزاده خانوم
      شاهزاده خانوم
      دوشنبه ۱۶ بهمن ۱۴۰۲ ۱۲:۰۴
      خندانک
      ممنونم از اینکه تک تک نوشته هامو خوندی خندانک
      تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.



      ارسال پیام خصوصی

      نقد و آموزش

      نظرات

      مشاعره

      کاربران اشتراک دار

      محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
      کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
      استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
      0