سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

اعضای آنلاین

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

پنجشنبه 30 فروردين 1403
    10 شوال 1445
      Thursday 18 Apr 2024
        به سکوی پرتاب شهرت و افتخار ،نجابت و اقتدار ... سایت ادبی شعرناب خوش آمدید مقدمتان گلباران🌹🌹

        پنجشنبه ۳۰ فروردين

        پست های وبلاگ

        شعرناب
        10 داستان خیلی کوتاه
        ارسال شده توسط

        ابوالقاسم کریمی

        در تاریخ : شنبه ۱۱ تير ۱۴۰۱ ۱۱:۳۴
        موضوع: آزاد | تعداد بازدید : ۱۸۸ | نظرات : ۰

        +اون یه روانشناسه
          _مطب هم داره؟
        +آره ، من آدرسشم دارم
        +پس چرا زنشو کتک میزنه؟
        _مگه روانشناسا ، نمیتونن دیونه بشن؟
        **
        گفتند:بابا ، ایدز داره
        گفت:منم معتادم
         دیروز ، رسما ازدواج کردند
        ***
        انگشتان یک دزد را قطع کردند
        بعضی ناراحت بودند
        بعضی خوشحال
        تا اینکه یکی در بین جمعیت گفت:
        چرا انگشتای اختلاسگرا ، هنوز سالمه؟
        ***
        به عروسی نوه اش 
        دعوت نشده بود
        روی تخت
         نشسته بودُ ، گریه میکرد.
        ***
        در آخرین دیدار
        گفته بود
        "دوست ندارم بمیرم"
        امروز، اعدام شد
        ***
        دیروز
        کبریت فروش بود
        امروز
        تن فروش
        یاد حرف دوستی افتادم که گفت:
        سرنوشت تغییر نمیکنه
        ولی آدما عوض میشن.
        ***
        +آقا ، این ماشین چقدر میرزه؟
        _اونقدر که تو 100 ساله دیگه هم نمیتونی بخریش
        _به سلامت
        ***
        +تو که قیمت ماشینت 3 برابر دیه یه آدمه ، پس چرا ناراحتی
        _من برا اون ناراحت نیستم
        _ماشینمو دزد برده
        ***
        چند مدت تو زندان بود
        ولی اونجا هم سرش به سنگ نخورد
        آزاد که شد
        رفت پی همون شغل قدیمیش
        _شرکت های هرمی.
        ***
        تورم که بالاتر رفت
        حقوق بازنشستگی
        کفاف هزینه بیماری همسرشو  نمیداد
        تصمیم گرفت برا خودش یه شغل دست و پا کنه
        معلم بازنشسته
        دست فروش شد.
        ***

        ارسال پیام خصوصی اشتراک گذاری : | | | | |
        این پست با شماره ۱۲۲۴۶ در تاریخ شنبه ۱۱ تير ۱۴۰۱ ۱۱:۳۴ در سایت شعر ناب ثبت گردید

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        کاربران اشتراک دار

        محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        0