سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

اعضای آنلاین

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

پنجشنبه 6 ارديبهشت 1403
    17 شوال 1445
      Thursday 25 Apr 2024
        به سکوی پرتاب شهرت و افتخار ،نجابت و اقتدار ... سایت ادبی شعرناب خوش آمدید مقدمتان گلباران🌹🌹

        پنجشنبه ۶ ارديبهشت

        پست های وبلاگ

        شعرناب
        صالح بیچار و برگردان شعرهایی از او
        ارسال شده توسط

        سعید فلاحی

        در تاریخ : يکشنبه ۲۹ خرداد ۱۴۰۱ ۰۴:۲۶
        موضوع: آزاد | تعداد بازدید : ۱۶۴ | نظرات : ۲

        "صالح بیچار" (ساڵح بێچار) شاعر، نویسنده، ترانه‌ سرای و روزنامه‌نگار کورد عراقی، در نخستین روز جولای ۱۹۶۷ میلادی، در محله‌ی "سەرشەقامە" شهر سلیمانیه‌، پایتخت اقلیم کوردستان دیده به جهان گشود.
        وی طی سال‌های ۱۹۸۴ تا ۱۹۸۸ میلادی در خیابان مولوی آن شهر، کتاب‌فروشی داشت و همین امر سبب‌ساز آشنایی وی با بسیاری از نویسندگان، شاعران، هنرمندان و خوانندگان آن دیار شد.
        نخستین شعرش در سال ۱۹۸۳ در روزنامه‌ی هاوکاری منتشر شد و تاکنون اشعارش به زبان‌های عربی و انگلیسی و فارسی و... برگردان شده است. همچنین خوانندگان بسیاری از جمله: عدنان کریم، شهین طالبانی، چوپی فتاح، شیلان عثمان، بختیار صالح و... اشعار او را خوانده‌ و اجرا کرده‌اند.
        ایشان در سال ۱۹۹۱ با خانم "منیره رسول" ازدواج و از این ازدواج صاحب سه دختر و دو پسر شدند.

        ▪فعالیت‌های ادبی و هنری و اجتماعی:
        - عضو کنگره‌ی اتحاد نویسندگان کورد
        - عضو مجلس روشنفکران کورد
        - عضو اجرایی کنگره‌ی ادبی و هنری گلاویژ 
        - عضو اجرایی خانه داستان سلیمانیه 
        - عضو سندیکای روزنامه‌نگاران کوردستان 
        - عضو فدراسیون نیمه دولتی روزنامه‌نگاران (IFJ) 
        - همکاری با مجله‌ی پەپوولەی مناڵانە، ماهنامه‌ی یادگار و روزنامه‌ی کوردستان نو و...
        و...
         
        ▪کتاب‌شناسی:
        - ئەوان مرۆڤن بەرلەوەی بەساڵچووبن - ٢٠٠٣ 
        - فریشتەسپییەکان - ٢٠٠٥ 
        - ھاوڕێیانی ژینگە (ئۆپەرێت بۆ منداڵان) - ٢٠١٢ 
        - دیوانی ساڵح بێچار - ٢٠١٩

        ▪نمونه‌ی شعر:
        (۱)
        چشم انتظاری،
        دریایی‌ست...
        که خشک نمی‌شود و از بین نمی‌رود
        غروب است و چشم انتظار تو...
        دلم می‌گوید که می‌آید،
        دلم گواه می‌دهد...
        در حالی که تردید و دو دلی از درون
        نابودم می‌کند،
        می‌ترساندم،
        به گریه می‌اندازدم،
        و آن تردید می‌گوید که نمی‌آیی...

        (۲)
        تو اینجا نیستی،
        همه چیز جای خودش است!
        همان جا و
        همان فصل و
        همان شهر و 
        همان خیابان
        اما من باز منم و 
        رهگذر همان راه‌ام،
        اما دنیا عوض شده است...
        این بار که تو اینجا نیستی...
        من فقط تنهام!

        (۳)
        هوا، بوی خوشی می‌دهد...
        نکند، تو فراموش کردی
        پنجره‌هایت را ببندی!

        (۴)
        امشب روحم به سوی تو آمد 
        از من گریزان و 
        بسیار خسته و دردمند 
        پناهش بده، که تو پناهنده‌ای...
        ملت تو عشق توست!

        (۵)
        زمانی کە با هم هستیم  
        شک می‌کنم که بیدار هستم 
        چونکه بی‌تو هم باشم، مرده‌ام
        تماشا دارد که بی‌تو زنده‌ام هنوز!

        (۶)
        فقط یک نگاهت کافی‌ست...
        برای من که به پرواز در آیم 
        به هر جا،
        به دوری تو عادت ندارم، می‌میرم!

        (۷)
        دیدن تو 
        مشابه یک رویا است،
        این را نفهمیدم،
        تا بودنت را مطمێن شدم
        ترکم کردی!

        (۸)
        همچون یعقوب کور شدم
        صبر ایوب را از کجا بیابم تا 
        با عطر پیراهنت  
        چشم کورم بینا شود!

        (۹)
        حق با کدامشان است
        هر کدامشان چهار حرف‌اند،
        حیات و مردن!

        (۱۰)
        زکات بوسه،
        رمضان عشق است، نازنین!
        عید دیدار را به چه زمانی موکول کرده‌ای؟
        من که فطریه‌ی غم‌ام را داده‌ام...
        تو چه وقت زکات، بوسه را پرداخت می‌کنی؟!

        (۱۱)
        با خودم آواز می‌خواندم،
        یک روز مادرم، به من گفت: عزیزم...
        انگار عاشق شده‌ای؟!
        او نمی‌دانست...
        تو خیلی وقت پیش از این،
        دلم را برده‌ای!

        شعر: #صالح_بیچار
        برگردان: #زانا_کوردستانی 

        ارسال پیام خصوصی اشتراک گذاری : | | | | |
        این پست با شماره ۱۲۲۱۳ در تاریخ يکشنبه ۲۹ خرداد ۱۴۰۱ ۰۴:۲۶ در سایت شعر ناب ثبت گردید

        نقدها و نظرات
        طوبی آهنگران
        يکشنبه ۲۹ خرداد ۱۴۰۱ ۱۵:۱۸
        سلام احسنت بزرگواربر شماکه به فرنگ. اشاعران ونویسند گان احترام
        می گذارید درود خندانک
        يکشنبه ۲۹ خرداد ۱۴۰۱ ۱۲:۳۷
        درود بر شما خندانک
        سپاس برای زحمتی که کشیدید خندانک
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.



        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        کاربران اشتراک دار

        محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        0