سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

اعضای آنلاین

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

جمعه 10 فروردين 1403
  • همه پرسي تغيير نظام شاهنشاهي به نظام جمهوري اسلامي ايران، 1358 هـ‌.ش
20 رمضان 1445
  • شب قدر
Friday 29 Mar 2024
    به سکوی پرتاب شهرت و افتخار ،نجابت و اقتدار ... سایت ادبی شعرناب خوش آمدید مقدمتان گلباران🌹🌹

    جمعه ۱۰ فروردين

    پست های وبلاگ

    شعرناب
    کتایون ریزخراتی
    ارسال شده توسط

    لیلا طیبی (رها)

    در تاریخ : دوشنبه ۱ فروردين ۱۴۰۱ ۱۳:۵۳
    موضوع: آزاد | تعداد بازدید : ۱۳۷ | نظرات : ۰

    کتایون ریزخراتی 
    بانو "کتایون ریزخراتی" شاعر، نویسنده و کارشناس علوم آزمایشگاهی، زاده‌ی سال ۱۳۵۶ خورشیدی است.
    او فعالیت جدی‌ در حوزه شعر را از سال ۱۳۸۲ با کارگاه شعر "منوچهر آتشی" آغاز کرد. 
    مجموعه شعر "به کسی نگو" این شاعر نامزد جایزه‌ شعر نیما و جایزه‌ شعر زنان (خورشید) شده است. 

    ▪︎کتاب‌شناسی:
    - رو به روی هیچ‌کس.
    - من و خواهرم.
    - سانت‌هایی برای تینا.
    - تسلیت به باد.
    همچنین رمان "همزاد" را در سال ۱۳۹۴ به نگارش درآورده، که هنوز در وزارت ارشاد در انتظار مجوز است. 

    ▪︎نمونه شعر:
    (۱)
    تعلیق در ثانیه‌ها 
    از فشردگی به حباب‌های خاموش پناه آورده، پیش از آن که تاریخ بپرد 
    و رگ‌ها بر چاقوها دلمه ببندند. دورخیز می‌کنم 
    و می‌پرم از ارتفاع که ناگهان موازی با افق 
    برگ‌ها را می.رقصانَد...
    (۲)
    میان سر من و شانه‌ی تو 
    چه جنگ‌ها 
    چه راه‌ها 
    چه امپراتوری‌ها سقوط کردند.
    میان گردن من و شانه‌ی تو 
    ابدیت لحظه‌ای‌ست که سر بر می‌گردانی 
    می‌گردانی راه را
    و گردن در انحنای شانه گم می‌شود.
    (۳)
    برایت 
    دلتنگی عصر پاییز را می‌فرستم 
    مثل کلاغ‌های دم غروب
    هیچ جا نیستم 
    فقط گاهی 
    یکی از پرهایم می‌افتد.
    (۴)
    من و خواهرم
    از خیابان رد می‌شدیم 
    مادرم
    ماهی ظهر عید را سرخ می‌کرد
    پدرم جا کفشی را مرتب می‌کرد
    پسرم دست‌های پدرش را می‌کشید 
    آن‌ها دو برادر بودند 
    من و خواهرم
    عاشق یکی از آن‌ها شدیم 
    ماهی سرخ شد 
    و کفش‌ها واکس خورده و براق
    پسرم
    پدرش را در نقاشی جا گذاشت 
    قلب خواهرم شکست 
    کنار من 
    به آن طرف خیابان که رسیدیم 
    هنوز هر دو
    تنها بودیم.
     
    (۵)
    برایت 
    دلتنگی عصر پاییز را می‌فرستم 
    مثل کلاغ‌های دم غروب
    هیچ جا نیستم 
    فقط گاهی 
    یکی از پرهایم می‌افتد.
     
    (۶)
    خودم را به رویا تسلیم می‌کنم 
    همان‌گونه که به تو تسلیم کردم
    در آن غروب
    یا سپیده دم
    که انگار همین دیروز بود…
     
    گردآوری و نگارش:
    #لیلا_طیبی (رها) 
     

    ارسال پیام خصوصی اشتراک گذاری : | | | | |
    این پست با شماره ۱۲۰۰۰ در تاریخ دوشنبه ۱ فروردين ۱۴۰۱ ۱۳:۵۳ در سایت شعر ناب ثبت گردید

    نقدها و نظرات
    تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.



    ارسال پیام خصوصی

    نقد و آموزش

    نظرات

    مشاعره

    کاربران اشتراک دار

    محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
    کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
    استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
    0