سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

اعضای آنلاین

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

پنجشنبه 6 ارديبهشت 1403
    17 شوال 1445
      Thursday 25 Apr 2024
        به سکوی پرتاب شهرت و افتخار ،نجابت و اقتدار ... سایت ادبی شعرناب خوش آمدید مقدمتان گلباران🌹🌹

        پنجشنبه ۶ ارديبهشت

        پست های وبلاگ

        شعرناب
        اورنگ خضرایی؛ شاعر آباده‌ای
        ارسال شده توسط

        سعید فلاحی

        در تاریخ : يکشنبه ۸ اسفند ۱۴۰۰ ۰۳:۵۶
        موضوع: آزاد | تعداد بازدید : ۱۶۹ | نظرات : ۲

        زنده‌یاد "اورنگ خضرایی" شاعر و معلم ایرانی، در نخستین روز از تیر ماه ۱۳۳۱ خورشیدی در «صُغاد» یکی از شهرهای شهرستان آباده در استان فارس به دنیا آمد.
        او علاوه بر سال‌ها معلمی، شاعری پیشرو بود و از سال ۱۳۳۶ به اصفهان می‌رود و تا سال ۱۳۴۵ در اين شهر می‌ماند. در همان سال‌های ماندگاری در اصفهان،‌ با نويسندگان و شاعرانی همچون محمد حقوقی و برادران گلشیری آشنا و هم پیاله می‌شود و هسته اصلی جُنگ اصفهان را شكل می‌دهند. 
        در سال ۱۳۴۵، اصفهان را به قصد اليگودرز ترك می‌كند. يك سال هم در اليگودرز می‌ماند و همان جا ازدواج  می‌كند. بعد به آباده بر می‌گردد. 
        از سال ۱۳۴۷ تا ۱۳۷۷ در اين شهر زندگی می‌كند، صاحب سه فرزند می‌شود.
        در سال ۱۳۷۷ هم به شهر محبوبش، اصفهان بر می‌گردد  تا سال پايانی عمر را با دوستان و خاطرات قديمی‌اش سر كند.
        او فارغ‌التحصیل رشته‌ی زبان و ادبیات فارسی از دانشگاه اصفهان بود؛ و علاوه بر سرودن شعر، در زمینه‌ی پژوهشی هم فعالیت می‌کرد و پژوهش‌هایی را در زمینه‌ی فرهنگ مردم و شاهنامه انجام داده بود. 
        وی سال‌ها در دبیرستان‌ها و دانشگاه پیام‌ نور تدریس کرد و در ۱۴ تیر ماه سال ۱۳۷۸ شمسی در سن ۵۷ سالگی و پس از یک دوره‌ی بیماری و جراحی ناموفق قلب از دنیا رفت و در باغ رضوان اصفهان، قطعه ۲۸، بلوك ۵ می‌آرامد.

        ▪︎ کتاب‌شناسی:
        - صخره‌های سکوت - ۱۳۵۰
        - تصویر فصل‌ها - ۱۳۵۷
        - چکاد بلند (شعر بلندی درباره‌ی فردوسی) - ۱۳۶۹
        - اعتراف‌ها - ۱۳۷۲
        - عکس تمام‌قد عشق - ۱۳۸۰

        ▪︎نمونه شعر:
        (۱)
        [عکس تمام قدّ عشق] 
        قلب گره گره‌ام را
        گذاشته‌ام توی جیب جلیقه‌ام
        و قدم زنان می‌روم
        تا چارراه شلوغ
        درست مقابل ساعت 
        بی‌هیچ پرسشی از گروهی که 
        در حال تخمه شکستن‌اند 
        گاهی فقط 
        پا سست می‌کنم 
        و از کیوسک‌های مطبوعاتی می‌پرسم:
        عکس تمام قدّ عشق را
        روزنامه‌ها کی چاپ می‌کنند؟!
        (۲)
        [تطهیر] 
        شعر از سکوت تو آغاز می‌شود 
        با واژه‌های شبانه 
        در لحظه‌ی عظیم 
        مردان عشق 
        در آذرخش خون
        تطهیر می‌شوند 
        و هر نعره‌ای نماز بلندی‌ست 
        تا آفتاب و ماه بتابد 
        ای ابر مهربان پر از بارش
        ما را گذر ده از پل رنگین‌کمان 
        و زنگار را بشوی
        عشق از طلوع تو آغاز می‌شود.
        (۳)
        من در ستوه این عبث تلخ 
        اندیشناک مرثیه خاک،
        تو در نگاه مرده‌ی این خشک 
        بازت هنوز
        باور روئیدن!
        در سرزمین خفته مگر باد را
        در گوش خارتشنه و شن 
        پیغام رویشی هست از سرب ابرها؟
        آیینه‌ی شکسته این باغ
        در گذار لحظه‌ای گذرا سرشار می‌شود
        بازم ستوه این عبث تلخ 
        بازت، دوباره باور روییدن!!
        (۴)
        [دشوار نیست...]  
        دشوار نیست چندان
        چیدن گلی و زمزمه‌ای با آن
        و جستجوی صورت فلکی را
        در گوشه و کنار شب 
        تنها همین که بدانی 
        در گوشه‌ای از کائنات 
        روزگاری جوان بوده‌ای
        بوی هزار زلف جوان
        در تو جوانه می‌بندد
        دشوار نیست 
        اندوه اگر چه همیشه هست.
        (۵)
        [پلکی دگر بزن] 
        وقتی مجال و حال
                             برای نوشتن یک شعر تازه نیست 
        جایی برای تماشای عشق 
                                        هست 
        با واژه‌ها که در دهان تو می‌چرخند 
        لبریز بی‌نیازی‌ام از دفتر و قلم...
        پلکی دگر بزن
        شعری در انتظار دهان توست...

        (۶)
        [گرگ عاشق]
        من 
             ماه را
        در جستجوی تو 
                           شب‌ها شناختم.
        گاهی که در برابر اندوه یک سکوت 
        خم می‌شوم به سوی تماشای لحظه‌ها 
        بانگ هزار کبک سحر در خرام توست.
        در بیشه زارهای فلق 
                                 گرگی عاشقم.

        گردآوری و نگارش:
        #سعید_فلاحی (زانا کوردستانی) 
         

        ارسال پیام خصوصی اشتراک گذاری : | | | | |
        این پست با شماره ۱۱۹۵۲ در تاریخ يکشنبه ۸ اسفند ۱۴۰۰ ۰۳:۵۶ در سایت شعر ناب ثبت گردید

        نقدها و نظرات
        قربانعلی فتحی  (تختی)
        چهارشنبه ۱۱ اسفند ۱۴۰۰ ۲۱:۲۲
        درود برشما شاعر گرامی
        بسیار عالی خندانک
        خندانک خندانک خندانک خندانک

        خدایش بیامرزد خندانک
        روحش شاد ودر بهشت برین جایگاهش باد خندانک
        حسین شفیعی بيدگلی
        جمعه ۱۳ اسفند ۱۴۰۰ ۰۹:۲۱
        خندانک
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.



        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        کاربران اشتراک دار

        محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        0