سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

اعضای آنلاین

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

چهارشنبه 5 ارديبهشت 1403
  • شكست حملة نظامي آمريكا به ايران در طبس، 1359 هـ‌.ش
16 شوال 1445
    Wednesday 24 Apr 2024
      به سکوی پرتاب شهرت و افتخار ،نجابت و اقتدار ... سایت ادبی شعرناب خوش آمدید مقدمتان گلباران🌹🌹

      چهارشنبه ۵ ارديبهشت

      پست های وبلاگ

      شعرناب
      داش مشتی
      ارسال شده توسط

      محمودرضا رافعی (رافع)

      در تاریخ : دوشنبه ۸ دی ۱۳۹۹ ۰۵:۳۱
      موضوع: آزاد | تعداد بازدید : ۴۲۸ | نظرات : ۷

      داش مشتی :
      آدم لوطی مسلکی بود ولی اخمو . حرف او تو محله حرمت داشت ، ولی  پای اوسا کریم که میومد وسط ،  می شد گوله ی نمک و چرب زبونییاش گل می کرد . راز و نیازش هم با بقیه ی  آدما  یه ارزن فرق داشت . اون روز  چون نتونسته بود کاری برای یه مفلس گرفتار  انجام بده  . خیلی دمق بود   خروس خون ، یه راست  فر  خورد  خونه ی پدری  و از پله ها رفت پایین و چپید کنج پستو .  کلاه شاپو رو از سر برداشت و  همینطور که چشاشو به سقف  دوخته بود ، بغض آلود ، گوش چپ خودشو  با دست یغورش محکم گرفت و لرزون به طرف بالا  کشید و  گفت "  بکش اوسا کریم ، هر طور  می خوای بکش رفیق ، ولی  منو نگا ؛ همینطور که داری  می کشی و دلمو ریش می کنی  و اشک مارو درمیاری ، واسه ی این بی مقدار  ، یه بار دیگه  بنده نوازی کن  .  می دونم با این گوش  مالیا می خوایی  به من یه لا قبا ، چیزایی رو  خر فهم کنی  . بیبین با مرام  ،  تا سحر نشده از تو یه  پر و بال عقابی  می خوام  ، چی ؟ می خوام ، یه بار دیگه یکی  از اون درمونده هاتو سر رام  بذاری ، می خوام امشبی با هم بی داد کنیم آ . خوب حالا مشتی  دیگه گوشمو ول کن ،  بذار  برم  .  خرگوشم کردی  بابا ، وفاتو  شکر "  . چشمای خیسشو با دستمال یزدی  ی دور گردنش  پاک کرد و همین که اومد از پستو  بره  بالا ،  مکثی کرد و برگشت یه نگا به تسبیح  هزار دونه ی آقاجونش  کرد که از دیوار طبله کرده  ی پستو  آویزون  بود .  با تبسم  گفت  " بیبین منو ؛ گلو گیر نشو  ، امشب گردگیری داریم برات  ، آره بابا پیری  ...   !!!   
                                                            06 / 10 / 99      #محمودرضا رافعی

      ارسال پیام خصوصی اشتراک گذاری : | | | | |
      این پست با شماره ۱۰۷۸۵ در تاریخ دوشنبه ۸ دی ۱۳۹۹ ۰۵:۳۱ در سایت شعر ناب ثبت گردید

      نقدها و نظرات
      طوبی آهنگران
      دوشنبه ۸ دی ۱۳۹۹ ۰۷:۴۷
      سلام جناب رافعی زیبا دست مریزا
      محمودرضا رافعی (رافع)
      دوشنبه ۸ دی ۱۳۹۹ ۰۸:۳۹
      با سپاس از حضور شما خندانک
      قلمتون پر جوهر خندانک
      شهین عمرانی
      دوشنبه ۸ دی ۱۳۹۹ ۱۱:۱۱
      درود

      خندانک خندانک خندانک
      محمودرضا رافعی (رافع)
      محمودرضا رافعی (رافع)
      دوشنبه ۸ دی ۱۳۹۹ ۱۸:۰۶
      ممنونم بانو خندانک خندانک
      اشعاتون گلباران خندانک خندانک خندانک
      درودها خندانک
      ارسال پاسخ
      قربانعلی فتحی  (تختی)
      دوشنبه ۸ دی ۱۳۹۹ ۱۸:۰۴
      درود برشما جناب رافعی
      زیبا بود
      خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
      محمودرضا رافعی (رافع)
      محمودرضا رافعی (رافع)
      دوشنبه ۸ دی ۱۳۹۹ ۱۸:۰۸
      تشکر می کنم استاد تختی گرامی خندانک
      سپاس از حضور پر مهرتون خندانک
      راهتون پر نور خندانک خندانک
      ارسال پاسخ
      قربانعلی فتحی  (تختی)
      پنجشنبه ۱۱ دی ۱۳۹۹ ۱۸:۲۳
      درود فروان
      عالی بینهایت
      خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
      تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.



      ارسال پیام خصوصی

      نقد و آموزش

      نظرات

      مشاعره

      کاربران اشتراک دار

      محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
      کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
      استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
      0