سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

اعضای آنلاین

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

پنجشنبه 9 فروردين 1403
    19 رمضان 1445
    • ضربت خوردن حضرت علي عليه السلام، 40 هـ ق
    Thursday 28 Mar 2024
      به سکوی پرتاب شهرت و افتخار ،نجابت و اقتدار ... سایت ادبی شعرناب خوش آمدید مقدمتان گلباران🌹🌹

      پنجشنبه ۹ فروردين

      پست های وبلاگ

      شعرناب
      من لب فرو بستم از ترانه شدن
      ارسال شده توسط

      محمد نیما احمدی

      در تاریخ : يکشنبه ۹ آذر ۱۳۹۹ ۱۸:۲۷
      موضوع: آزاد | تعداد بازدید : ۱۷۴ | نظرات : ۰

      دلم را بدست رویایی سپرده بودم که مرا در خیال باطل پندارهایم غرق در پشیمانی کرد.
      روزهای عاشقی ام را با امیدی که فقط من برای تداعی آرزوهایم بر فراز بودنمان پرواز می کردم را به تاریخ رقم نخورده ام خط قرمز کشیدم.
      چه لحظه های تلخی را باید سپری کنم و هر ثانیه در اشک های خود دنبال دلیلی بگردم
      برای این سقف بلند سادگی ام که می انگاشت تو برایش سایه بانی هستی به وسعت همهٔ خورشیدهای طلوع شدهٔ بامدادهایش .
      چقدر باید من و خودم هر شب زیر بستر مچاله شدهٔ سرزنش هایم به دنبال دلیل و برهان بگردیم و برای هر سؤال‌هایم و جواب هایم ناگریز خاطرات از یاد نرفته ام را مثال یک قصهٔ ناتمام هر شب برای خودش که در خودم به شماتت دلم بمن پشت پا می زند را بازخوانی کنم و بر خشکی این کلام بی شنوا ،اشک هایم را جاری کنم .

      من نه ملزم خواستنت بودم و نه مبرم برای بودنت ،من شگرد عاشقی را در مکتب خوبان نیاموختم که به استاد این مرجع ،مشکوک بودم که خود سیاه بازی این مطلوبا ت و مقصودات بود و پایان نامهٔ آغازش ،تکراری بود بر این رو نوشت های بی صداقت و رسالت یکی بودن ها ،

      سال‌های عمرم را به خطا ی دلم که دیده ام به یادش انداخت به تاراج گذشته ام نابود شدند.
      چه بی رحمانه از خواب بیدارم کردی و مرا به این هوشیاری پر از یأس ،در شوک باقی ماندهٔ تفضیحاتت ،به کام خاموشی کشاندی .

      کاش خواب بودم ،کاش مثل همهٔ این غفلت هایم ،در آغوش بی خبری ات جان می گرفتم ،
      من نه اقتدار در اقرار دارم ‌‌نه تکرار بر اصرار ،من نه زانو زدهٔ سجاده ات هستم و نه مرید پیمان های بی اساست ،من نه تسلیم تقدیرم هستم و نه تقویم بعیدم ،کاش خواب بودم کاش زندگی و آن ساعت شماطه دار ناهنجارش همچنان مرا به جبر و بی صبر به دنبال خود می کشانید تا این روزهای سیاهم را ورق زند .
      من خسته ام آن قدر خسته که در روی خودم زانو زده ام ،تو بودی ‌ولی نیستی را برایم به فعلیت بارها ‌بارها صرف کردی و جوانی ام را به غلاف طبیعتم ،اتلاف کردی ،

      من لب فرو بسته از ترانه ،از ترنم ،از سرودن،
      به قعر آخرین قصیدهٔ چهار فصل رباعی ام ،تخلص گمنام خاتمیت ،می نهم .

      من از این قساوت دلخراش تویی که برایم مظهر عاطفه و محبت و بی شائبهٔ عشق بودی به قداست این راز پوشیدهٔ جانگدازم ،لغت نامهٔ بی خدایی ات را دهها بار تصحیح کردم ،

      بگذار همه بدانند از درست ها است که به غلط ها می رسیم ،علمای قاعدهٔ ما نمی دانند که نباید درست کنند آنی را که غلط است که چه غلط ها است که از همهٔ درست ها درست تر است ،و من چه درست به اصل نادرست هایم به غلط کردن هایم ،طعنه زدم ،و به غبار رد رفتنت چه غلط انداز نگریستم ...

      #محمد نیما احمدی 

      ارسال پیام خصوصی اشتراک گذاری : | | | | |
      این پست با شماره ۱۰۶۶۱ در تاریخ يکشنبه ۹ آذر ۱۳۹۹ ۱۸:۲۷ در سایت شعر ناب ثبت گردید

      نقد و آموزش

      نظرات

      مشاعره

      کاربران اشتراک دار

      محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
      کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
      استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
      0