چهارشنبه ۲۸ آذر
اشعار دفتر شعرِ حرف های ناگفته شاعر زینب شاکه نیا(نسیم)
|
|
این سخن را باید
با آب طلا سر در دانشگاه کرد!!!
چون که حرف، حرف یک "استاد" است!
سر یک مسئله سخت
|
|
|
|
|
چه کسی می گوید
باور از عشق جداست؟
هردو آواز قشنگ تپش ثانیه هاست
|
|
|
|
|
تبریکـــــــ בـختـــ❤ــر پاییز تبریکـــــــ !
|
|
|
|
|
مزارم را
با شعرهایم بشویید
میخواهم بعد از مرگ هم
عاشق بمانم!
|
|
|
|
|
حال با خاطره ات
جنگ که نه...
ولی آواره ترین شهر دلم خوا
|
|
|
|
|
به هر سو مینگرم چشمانم تورا میبیند...
شاید دیگر برایشان
|
|
|
|
|
عاشقانه هایم را باد برد
همان روزی که
دفتر خاطراتت
در هوای بی تو بودن به بی برگی نشست...
|
|
|
|
|
خاطرم هست که آن لحظه و آن ثانیه ها
آن زمانی که خودت رد شدی از کوچه تنهایی من
بودنت باور من بود
|
|
|
|
|
به کدامین مأوا
به کجا باید رفت
تا حضورش لحظه هایی رام باشد
خاطرم یک لحظه ای آرام باشد
|
|
|
|
|
من همانم که به تو و به انکار تمام لحظاتی که تو با من بودی
باز هم عاطفه دارم
و تو انگار ک
|
|
|