سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

اعضای آنلاین

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

پنجشنبه 9 فروردين 1403
    19 رمضان 1445
    • ضربت خوردن حضرت علي عليه السلام، 40 هـ ق
    Thursday 28 Mar 2024
      به سکوی پرتاب شهرت و افتخار ،نجابت و اقتدار ... سایت ادبی شعرناب خوش آمدید مقدمتان گلباران🌹🌹

      پنجشنبه ۹ فروردين

      زن نهفته در این شعر گمراهت میکند

      شعری از

      سیده نسترن طالب زاده

      از دفتر خمیازه های رستیک، مادرزادیند نوع شعر سپید

      ارسال شده در تاریخ سه شنبه ۵ فروردين ۱۳۹۹ ۱۱:۲۲ شماره ثبت ۸۳۰۷۷
        بازدید : ۷۰۲   |    نظرات : ۰

      رنگ شــعــر
      رنگ زمینه
      آخرین اشعار ناب سیده نسترن طالب زاده



      عشق را پنهان نکن
      ملحفه ها را بهم بریز ،
      مرا ببوس
      تا کارگران شرابخانه ها به خواب روند..

      به من خیره بمان
      .
      .
      .
      -به نام شریعه ی چشمهایت
      اِنَّک تَری و لا تُری..-

      دستهایم را بگیر
      تا دریاهای آبستن خواهم دوید ..
      دسته های پرنده از عطر تنت خواهد پرید

      سیگارم را روشن کن
      بهار به اعتدال نفسهای تو آغاز میشود
      الیاف زبر سیسال روی مچهایم میخزد
      شکوفه های گیلاس در کفشهایم ریشه میکند
      وقتی پس از هزاره های کهن
      دهانت بوی ابر و باروت میدهد ..
      و باد
      جنین کوچک عشق ،در میان دستهایتست
      با من گریه کن،،
      در شب آواز های بومی رویا
      برایم شعری بگو
      با پیراهنی از مرزهای خیس
      پر از لمس لخته های ستاره و افسون
      همچنانکه که سوگند میخوریم
      به خوی امن آهوان احتمال

      تو را خواهم خواست
      با گلوی جبری خونالود
      و درون غلظت معبدی تازه فرو میروم
      باسمه های آبی آسمان میلرزد
      روبانی از سوره ی نیلوفر به موهایم میپیچد
      بوطیقایی کلمه
      به شمالانگی انگشتهایم رخه میکند
      و این
      نخستین شعر زندگیست!

      تو را بوسیده ام
      .
      .
      .

      اقنوم آتش لبهایت را ..
      و لکه های سینوسی سرخ
      از تیغه های استخوانم سر میرود
      - و
      زنان کولی آهنگها بی موطنند ..
      و گریه چایهای امپریال در سرفه هایت پیچید-



      ما
      چون همیشه تنهاییم
      ما آخرین بازماندگان تلخ خاک..
      در خواب دو شمع
      بی تصلف
      -در آیینه ی منگی
      با مرگهای همیشگی عدم-
      بی آنکه بدانیم

      زن نهفته در این شعر گمراهمان میکند..
       
      ۵
      اشتراک گذاری این شعر

      نقد و آموزش

      نظرات

      مشاعره

      کاربران اشتراک دار

      محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
      کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
      استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
      0