بسم الله الرحمن الرحیم
(رد پای عشق درینم )
عاشقانه ها
شکوه از شیوه ی آن عشوه یِ چشمان و
خم ابرویِ کمانت به خدا هم ببرم محکومم 😍
تو همان سبزی شیرین که ندیده مزده داده ...
تو همون عروس دریایی دل یه رنگ و ساده ...
تو همان ستاره ی چشم سیاه شب تاری ...
تو همان شهاب عشقی ای یار که به دل افتاده ...
❤️💐
ای جلای جانم ...
ای صیقل ده روح و روانم ...
راهروی قلبم را
با گلهای محبت فرش پایت کرده ام...
گلهایی که عطر مشک ناف اهویی را میدهد که از کوی نگاهت گذر کرده است ..
میشود بیایی و بر قلبم چون نور بتابی در این شب تاریک محبت
بکش دستی برسرم بگذر که دل دیوانه شد ...
چنان لرزید برایت این دلم ، ببین ویرانه شد ...
در این میخانه یِ غمگین چو دید شعله یِ شمعی ..
چنین مستانه میرقسد هر ان چون پروانه شد .🦋 🔥
دلم میخاد اشکی بشم از اون قشنگی چشات...
ببارمو سر بخورم بیفتم از رو گونه هات...
بین زمین و اسمون گریه کنم هق هق برات...
پیش چشات بیفتمو یخ بزنم رو شونه هااات
تکیده ام به کنجیو ...
کشیده ام چه رنجیو ...
دل از خدا طلب داره ...
آغوش گرم و دنجیو ..
به نقاش گفته ام دلو دریا بکشه،
پر از کوسه ی قاتل ،
تا هر بی سروپایی ..
دل به دریا نزنه
اگر شنا بلدی بپر ❤️
شعله ی عشق جانسور در این کوه غرور فقط از برق نگاهت به دلم افتاده ... دل بکنی هر آن فوران خواهم کرد 😔😭😭😭
گدازه چشمان منم هر لحضه به دریا میرسد لحظه دیدار فقط ارامش و خاموشیست 😍
گوش چک خورده اگر کر نشود ،
میشود بشنیدو گذشت ...
تو بگو اخه چطور ، این دلو قانع بکنم بگذرد از خیرتو و شر نشود ؟!
دو گل دالیمجا ...
قلبیم قوجالینجا ...
گون باتدی گج اولدی ...
سولوب سارالینجا...
ناخوشدی حالیم ...
هارداسان جانیم...
سنی گوزلییرم...
گاش گوز قارالینجا...
ساواشما اماندی...
قلبیمده طوفاندی...
تز گل که دوماندی...
یولی گار الینجا...
دولدی اورگیم
کولیمی سولدوردی سوزون ..
باغریم گویده بلود تک
قانا دولدوردی گوزون...
ددی به اولماسا ذوقیم
کور اولاجاخ
اولمادی الحق ...💔💘
گوزیمون یاشی اخیب
تامی چوخ شور اولاجاخ
اولمادی
الحق ...😂
یتیر ای باد صبا
مندن بیر جمله اونا
کچن گونلریم یادیما
دوشسده هر وقت
هرگون بو باغین
بیر غنچاسیین شهدین ایچرم
دمه به گتمغین زور اولاجاخ
المادی الحق...😡
دفتر پاییز ورق خورد ، دی با پرتو مهرت ...
باز دریدیم پرده ی شب های پر از اه نگارا ...
با عطر وجودت ،
مدهوش یلدای دو چشمت شده ایم ...
لیلی ومجنون هوایت سرمان زد در این ماه نگارا
خلاصه که :
رد پای عشق دیرینم زیر آوار دلم نقش آفرینی میکند...
حفاری بکنم یا نکنم
رفت که رفت .
رد پایش زیر عذاب اسمانیش گم شده است
من از این نافرجامی عشق
به خدا رسیده ام
چون که من عشق بازی ها کرده ام با زولجلال
عشق آن دلبر دیرینه مرا باد حلال
قصه یِ عشقِ منو بازیِ آن لایزال
...
یاد باد
ا در احوال جهان خامه چنان ریز شدیـم
به آنی غافل از این صبح دل انگیز شدیم
نقطـه عطف زمـان ، تـار و پـود آسمـان
زد سپیده اذان صد شکر سحر خیز شدیم
بَر چهره یِ این نقشه گر نقـش زدیم
صد طرح بر این حاشیه یِ فرش زدیم
سر راهت بـه صـد دعـا رخـش زدیم
چنـگ بـه نقـشِ همسفـرِ عـرش زدیم
کافیست قدم بـر تارِ ایـن فرش نَهـی
گـردِ گــرهُ و فشـارِ پـودش بـرهـی
انصـاف نَبْـودْ کـه بـه حــالِ بـدِ خود
سه بار صدْ، دو مشتو سه گِره وانهی
حسین فیضی (تکیده )
شهریور تا شب یلدای ۱۳۹۰
باز باران
باز نعمت
چیکه چیکه تا سحر
سقفِ خان مان
نشت دارد چترمان
خسته ام خسته از باران
ناودان ها ارزوی خان ما را داشتند
قطره ها جای شادی غصه بر دل بنگاشتند
وای من
باز باران
چیکه چیکه
میچکد از گونه های مادرم
همره چیکه های سقفمان
باز باران یک ترانه
می سراید
نم نم و با غم و نم نمک
کشد بر خان ما غم سرک
باز باران
با ترانه
بی ترانه
دارد مگر
فرقی به حال مادرم
خدایا باز باران
باز نعمت باترانه
میچکد از بام خانه
خانمان را سیل برده
سیبهای کرم خورده
خانمان را سیل برده
باز باران باز نعمت
بیا باران قلب مادرم لایک میخاهد اینبار
بیا با هم بباریم
بیا باران بیا نعمت ...
بیا اینبار گل بکاریم
بر دل مادر بباریم
با گوهرهای فروان با سیاه و سفیدش رنگ گردیم
بیا باران
بیا شلغم نکاریم
چشم سیب ها را
با هم بشوییم
بیا بامها را چتر باشیم
تا نباشد بامهامان دگر هم آوای باران
قلب مادر لایک میخواهد ، بامدادان
چیکه چیکه باز باران باز نعمت
حسین فیضی(نمکی) اول اسفند ۱۳۹۰
🌷🙏🌷