پنجشنبه ۳۰ فروردين
آخرین معشوق یک بیوه شعری از حسین نامجو
از دفتر مرد غریب نوع شعر غزل
ارسال شده در تاریخ جمعه ۱۸ خرداد ۱۳۹۷ ۰۷:۱۲ شماره ثبت ۶۵۷۷۱
بازدید : ۲۱۶ | نظرات : ۲
|
آخرین اشعار ناب حسین نامجو
|
من یک بیوه ام
طلاق گرفته از زندگی
از عشق سابقم همین را بگویم که
تقسیم می کرد تمام لذت هایش را با دیگران
شادی هایی که می بخشید به اطرافیانمان
اما شب که می آمد به خانه
سهم من می شد تمام درد و غم و خستگی روز مرگی اش
من یک بیوه ام
یک بیوه عاشق
که حرف از مرگ نشده ضربان قلبم زیاد می شود به نشانه اظهار عشق
آری! من عاشق مرگ شده ام
همچو یک زندانی در پی آزادی
اما گه گاهی
می شوم کلافه
خسته
دلتنگ
برای روز دیدار
برای روز دیدار با آخرین معشوق ام
آخرین باری که آمد به خوابم
دید اشتیاق مرا...
حال دلم را خوش کرده ام
که شاید از آن پس تقلایی کند به دیدارم
دوریم از هم شبیه یک ماهی دور افتاده از آغوش دریا و نمیدانم او چقدر مشتاق است برای این دیدار اما من
دیریست که زانوی غم بغل گرفته ام
برای هم آغوشی با او...
#حسین_نامجو
|
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.