سه شنبه ۴ ارديبهشت
|
دفاتر شعر بهنام شهیری نژاد
آخرین اشعار ناب بهنام شهیری نژاد
|
گویند که فردا در شهر محکمه ی رِندان است
از تو چه پنهان که دلم در طلبِ زِندان است
اِستخاره کردم آمد؛ مستی و رنج و عذاب
این همان راز حروف اولِ سوره ی عِمران است
در طواف خانه اش معشوق را خواندم ولی
دور باطل میزدم ؛ معشوق از نظر پنهان است
سیب در دست من و یار در جای دگر
همچو حوّا که گناهش، بر دوش هر انسان است
پشت هم از جام تو خوردند عارف مسلکان
سهم من، اما عاقبت از کوی تو حِرمان است
خواب دیدم قامتم سویِ خَمِ مویِ تو بود
پس چرا اِبنِ سیرین در تعبیر آن حِیران است
از چاه تا زندان مصر راه چندان دور نیست
زلیخا در مصر و حالش چون یعقوب در کنعان است
اندکی مِی به قدح ریخته ام اما نه
جرعه ای از لب تو دردِ مرا درمان است...
|
نقدها و نظرات
|
هفت شهر عشق را او گشته و ما هنوز اندرخم یک کوچه ایم... به هرحال ممنون... | |
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.
بسيار زيبا و جالب بود