سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

اعضای آنلاین

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

جمعه 10 فروردين 1403
  • همه پرسي تغيير نظام شاهنشاهي به نظام جمهوري اسلامي ايران، 1358 هـ‌.ش
20 رمضان 1445
  • شب قدر
Friday 29 Mar 2024
    به سکوی پرتاب شهرت و افتخار ،نجابت و اقتدار ... سایت ادبی شعرناب خوش آمدید مقدمتان گلباران🌹🌹

    جمعه ۱۰ فروردين

    آل سقوط (قسمت سوّم )

    شعری از

    علی احمدی (حادثه)

    از دفتر شاعرانه های حادثه اشعار غیر رسمی نوع شعر مثنوی

    ارسال شده در تاریخ سه شنبه ۱۵ خرداد ۱۳۹۷ ۲۲:۱۲ شماره ثبت ۶۵۷۲۳
      بازدید : ۵۷۷   |    نظرات : ۶

    رنگ شــعــر
    رنگ زمینه

           آل سقووووووط (قسمت سوّم)
    گفتگو با پیامبر اسلام (ص)

    یا محّمد مکه دیگر امن نیست
    در حجاز عقد پسر هم ننگ نیست

    رفتی و اسلام نابت خاک شد
    مکه با خون مسلمان پاک شد

    خاندان پاک تو مظلوم رفت
    یادگارت فاطمه معصوم رفت

    نه فقط قرآن که کلّ دین تو
    هم کتاب هم عترت و آیین تو

    جملگی بر نیزه آل سقوط
    شیعه کشتن گشته تکلیف یهود

    یا محمد کشورت ویران شده
    حج دگر بازار این دیوان شده

    نان و خرما نیست در خان سعود
    منتشر کردن غدیر افسانه بود

    باعث خون حسین شد محترم
    خون عشّاقت مباح اندر حرم

    قتل دُختت فاطمه بی اعتبار 
    مُهر تایید یهود بر این تبار

    ثروت اندوزی،تجّمل باب شد 
    عشق و فرهنگ و هنر ناباب شد

    جز هوس ،شهوت،ریا،دوز و کلک
    دست،،،،،در هر روزنی هر جا سرک

    نیست دیگر در عرب نام آوری
    سرزمینت پاک از دینت بری

    غاصبانی پاچه خوار صهیونیست
    مسجدت وقت اذان دلشاد نیست

    خاک غم پاشیده اند در ملک تو
    دل کباب بُقعه خاموش تو

    جنگ پول و جنگ شهوت جنگ نفت
    مکه جولانگاه یک عده سَلَفت

    نی بلالی هست در وقت نماز
    نی علی و آن دلیری های ناز

    فتح خیبر کسر شان این ددان
    عشق مولا جُرم در نزد بدان

    نام خود کردند ملک و میهنت 
    دست بیعت داده اند با دشمنت

    بر سر سجاده ها می میزنند 
    اُمّتت را ساده گردن میزنند

    حقّ زن بی معنی و شیطانی است
    مِهر اهل بیت تو نفسانی است

    از رگ و ریشه مرامت را زدود
    خاندان نکبت آل یهود

    ه............................
    عاقبت این گرگ زاده گرگ شد
    عدل تو آنجا دگر برپا نشد

    تازه فهمیدم حسین (ع) حرفش چه بود
    تازه فهمیدم حسن (ع) دردش چه بود

    از تو مانده یک بقیع خون جگر 
    منزوی،هر روز هم تاریک تر

    نور ایمان تو را دزدیده اند
    نزد شیطان،،،نیک ،،تعلیم دیده اند

    نام تو در پرچمی افراشتند
    عشق سفّاکی به دل ها کاشتند

    ه................................................نقل قول 
    (هر که را کو دور ماند از اصل خویش
    باز جوید روزگار وصل خویش)

    باز اُمیّه ،،باز نیرنگ و فریب
    باز دربار ابی سفیان و ریب

    باز هم دوران تلخ جاهلی 
    در مسیر روشن حق کاهلی

    خر همان خر ،،گشته پالانش عوض
    کُلُهُم دارند،با راهت غرض

    جای سوسمار و ملخ خون میخورند
    این جماعت از خوارج بدترند

    زنده دختر دفن میکردند و بس
    بعد آن هر کس روان از پیش و پس

    دختران هستند،،،،لیک وجدان و دین
    هر چه آبادی که بودش در زمین

    زنده در گور هوس مدفون شده
    دختران در حصر این قارون شده

    ه................................................
    پایان قسمت سوم ......علی احمدی .....حادثه
     
    ۴
    اشتراک گذاری این شعر

    نقدها و نظرات
    طاهره حسین زاده (کوهواره)
    چهارشنبه ۱۶ خرداد ۱۳۹۷ ۱۳:۱۲
    سلام و عرض ادب

    عالی ست و استادانه قلم حق پردازتان نویسا
    زنده باشید درود بر شرف و وجدانِ ایمان شولای شما


    لعنت الله علی قوم الظالمین
    علی احمدی (حادثه)
    علی احمدی (حادثه)
    چهارشنبه ۱۶ خرداد ۱۳۹۷ ۱۷:۲۳
    یا رب چه حکمت است بر این بام لاجورد اندود
    که در برابر آرزوی بی دلان ،کشد دیوار؟؟؟
    استاد پاک دامان بانوی شرف حسین زاده والا ارج درود
    جدا استاد بیندیشیم تا به کی اینگونه در یک دخمه بی پرواز ماندن.......تا به چند اینگونه با صد نغمه بی آواز ماندن......کرم خاکی نیستم من تا بمانم در مغاک خویشتن خاموش ......آفتابم تا بتابم بر سر گرما فروزان .....چشمه سارم در نگار چهره ام صد قصه پیداست .....زندگی ........
    تا کجا باید سیب سرخ حوا را دست چُلاق بچیند .......حریم امن الهی در تصرف این شیاطین ؟؟؟؟عتبات عالیات مهجور ؟؟؟؟شام که واویلا .....وا اسفها....از غربت دمشق که حقیر زندگی کرده در آنجا و با چشم شاهد آسمان خونین میدان مرجع بودم ....هر صبح در میدان مطار صدای فریاد هل من ناصر شنیدم ....بعد هر اذان مغرب زینبیه بسته می شد و در آن خاک ناب که بوی خون به پهنای آسمان دارد ....می دیدم که آدمیان با چه شوقی بلوار زینبیه را سریعا با پنج لیره به سمت جهنم طی می کنند ...‌‌ای شرم بر ما باد شرم .....از قدس دیگر نمی گویم مدعی زیاد دارد ....بارالها نمی شود ساکن کهکشان راه علی باشیم از شیری خیری ندیدیم ....پاینده باشید بانو
    ارسال پاسخ
    ابوالحسن انصاری (الف رها)
    چهارشنبه ۱۶ خرداد ۱۳۹۷ ۱۱:۱۱
    درود برشما خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
    علی احمدی (حادثه)
    علی احمدی (حادثه)
    چهارشنبه ۱۶ خرداد ۱۳۹۷ ۱۷:۲۶
    درود به احساس ناب الهی شما استاد بی بدیل و راهبر و راهنمای اهل ادب جناب انصاری بزرگمهر درودهااااااا بر شما تا بیکرانه حریم امن الهی آمین
    ارسال پاسخ
    تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


    ارسال پیام خصوصی

    نقد و آموزش

    نظرات

    مشاعره

    کاربران اشتراک دار

    محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
    کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
    استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
    0