جمعه ۱۰ فروردين
مهاجرت به مریخ شعری از حسین نامجو
از دفتر مرد غریب نوع شعر غزل
ارسال شده در تاریخ شنبه ۱۲ خرداد ۱۳۹۷ ۰۶:۱۴ شماره ثبت ۶۵۶۲۴
بازدید : ۳۹۹ | نظرات : ۱۴
|
آخرین اشعار ناب حسین نامجو
|
سال های دور
شب که فرا می رسید فکر مهاجرت به مریخ خواب را از چشمانم می ربود
مریخ هم جای بدی نیست...
نه آسمان خراش دارد و نه خیابان
نه بوی باروت می آید و نه خبری از شوروی و هیروشیما است...
از انسان هم خبری نیست که همه جا را بکوبد و ویلاهای میلیاردی بسازد
مریخ یک چیز دارد و آن هم زمینی ست بی انتها که می توان در آن قدم زد، شعر خواند و سیگار کشید
بدون ترس از این که قانونی باشد تا تو را محدود کند یا زندانی باشد که بخاطر اشعارت در آن حبست کنند
بلاخره یک شب تصمیم گرفتم زمین را به مقصد مریخ ترک کنم
نزدیک صبح، خورشید طلوع نکرده بیدار شدم و چمدان به دست خانه را ترک کردم
سر کوچه که رسیدم دست بردم توی جیبم اما چند اسکناس بیشتر نبود...
آن وقت بود که فهمیدم اگر پولدار و کله گنده نباشی نباید شب موقع خوابیدن آرزویی داشته باشی
آرزوی یک کارگر برای فردا همین است: کاش فردا باران نبارد و ارباب چند اسکناس بیشتر انعام دهد...
#حسین_نامجو
|
نقدها و نظرات
|
سلام و درود سپاس از محبت شما بله | |
|
درود بر شما | |
|
درود و سپاس گرامی | |
|
درود و سپاس عزیز کاش میتونستیم بریم... زندگی تو زمین خدا رو برامون خیلی سخت کردن ممنون از حضور شما | |
|
سلام و عرض ارادت سپاس از محبت بیکران جنابعالی ممنون از حضور شما | |
|
سلام و درود سپاس از محبت شما پایدار باشید | |
|
درود و سپاس | |
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.
بسیار زیبا و جالب بود
عنصر خیال؟