بیدل هستیم

تا دم پنجره مرگ آمده غافل هستیم
غافل از واجب و درگیرنوافل هستیم
تا ته خط رجاء رفته و مأیوس شدیم
 پاسخ مسئلۀ سردِ چه حاصل هستیم
بعدِ یک عمر تقلا و تلاش  و هیجان
لایق یک چکِ برگشتۀ حامل هستیم
پیرو فلسفۀ محضِ"همینیم که هست"
مانده در دورِ تسلسل ره باطل هستیم
آلت دستِ بسی بسته  به طرارِ زبل
بی خبر از خطرِ خنجرِ قاتل هستیم
اسم رمزِ شبِ آفند به خرگاهِ  شعور
پل پیروزیِ یک لشکرِ جاهل هستیم
جای یک متن دلاویزِ به هم پیوسته
نقطه ای درتهِ سرخطِ فواصل هستیم
جهلِ ما جامِ عسل گشته به کامِ دشمن
لیک درکامِ خودی زهرِ هلاهل هستیم
چه شد آن روز که حلال معما بودیم
ازچه امروز دگر عامل مشکل هستیم
ما زمانی همه جا  مظهر عزت بودیم
پس چرا تنبلِ بی کارۀ  کاهل هستیم
خانه و کوچۀ ما عرصۀ هذیان گشته
باعث خندۀ  یک جوخه اراذل هستیم
درد بسیار ولی کو که به ما دل بدهد
تا زمانیکه چنین بیدل و غافل هستیم