سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

اعضای آنلاین

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

پنجشنبه 9 فروردين 1403
    19 رمضان 1445
    • ضربت خوردن حضرت علي عليه السلام، 40 هـ ق
    Thursday 28 Mar 2024
      به سکوی پرتاب شهرت و افتخار ،نجابت و اقتدار ... سایت ادبی شعرناب خوش آمدید مقدمتان گلباران🌹🌹

      پنجشنبه ۹ فروردين

      نفس عمیق

      شعری از

      رامین جهانگیرزاده

      از دفتر معجون کلاغ نوع شعر آزاد

      ارسال شده در تاریخ چهارشنبه ۱۱ بهمن ۱۳۹۶ ۱۹:۴۰ شماره ثبت ۶۲۶۳۰
        بازدید : ۱۰۶۸   |    نظرات : ۸

      رنگ شــعــر
      رنگ زمینه
      دفاتر شعر رامین جهانگیرزاده

      نفس عمیق
       
      وقتی که به سرزمین
      سیب زمینی های سرخ
      سفر کرده بودم
      با او دوست شدم
      باهم رویاهایمان را
      سرخ می کردیم
      می خوردیم و
      لذت می بردیم
      خسته هم نمی شدیم
      او را دوست دارم
      هر موقع که او را می بینم
      به یاد آن سرزمین
      و رویاهای سرخ شده مان می افتم
      باز هم دلم  می خواهد
      باهم سفر کنیم به آن سرزمین
      و با شور و شوق باز هم
      رویاهایمان را سرخ کنیم
      و بخوریم.
      اما فرصتی نیست.
      او را امروز در کافه
      بابا لنگ دراز ها دیدم
      برایم می گفت:
      «تو باید کمی به خودت استراحت بدهی»
      او راست می گفت
      از وقتی که رویاهایم را خام می خورم
      کمی خسته شده ام
      روی صندلی راحتی خیالی ام
      لم می دهم
      چشمهایم را می بندم
      تمامی افکار و خیالهای مزاحم را
      از ذهنم پاک می کنم
      از روی صندلی راحتی
      بلند می شوم
      دستهایم را بالا می برم
      نفس عمیقی می کشم
      نشد
      دوباره نفس عمیقی می کشم
      باز هم نشد
      باز هم نفس عمیقی می کشم
      باز هم که نشد
      به خودم تلقین می کنم
      - تو می تونی پسر!
      تلاش کن!
      تو باید بتونی!
      تلاش می کنم
      خودم را به آب و آتش می زنم
      به خودم می گویم:
      «این دفعه باید انجامش دهم»
      می ایستم
      باز هم دوباره
      نفس عمیقی می کشم
      اعصابم به هم می ریزد
      رنگها را بر روی
      کاغذ اشتنباخ می پاشم
      قلم مو را به زمین می کوبم
      نفس راحتی می کشم
      و به خود می گویم
      - زور نیست که
      نمی تونم  بکشم
      همه قرار نیست
      که نقاش باشند.
       
      ۴
      اشتراک گذاری این شعر

      نقدها و نظرات
      عباسعلی استکی(چشمه)
      پنجشنبه ۱۲ بهمن ۱۳۹۶ ۱۶:۲۱
      خندانک خندانک خندانک
      رامین جهانگیرزاده
      رامین جهانگیرزاده
      شنبه ۱۴ بهمن ۱۳۹۶ ۱۸:۴۸
      خندانک خندانک خندانک خندانک
      ارسال پاسخ
      جمیله عجم(بانوی واژه ها)
      جمعه ۱۳ بهمن ۱۳۹۶ ۰۸:۳۵
      خندانک
      رامین جهانگیرزاده
      رامین جهانگیرزاده
      شنبه ۱۴ بهمن ۱۳۹۶ ۱۸:۴۸
      خندانک خندانک خندانک خندانک
      ارسال پاسخ
      آلاله سرخ(سیده لاله رحیم زاده)
      پنجشنبه ۱۲ بهمن ۱۳۹۶ ۱۲:۰۰
      خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
      رامین جهانگیرزاده
      رامین جهانگیرزاده
      شنبه ۱۴ بهمن ۱۳۹۶ ۱۸:۴۸
      خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
      ارسال پاسخ
      فریبا غضنفری  (آرام)
      جمعه ۱۳ بهمن ۱۳۹۶ ۰۴:۰۲
      🌺🌺🌺
      رامین جهانگیرزاده
      رامین جهانگیرزاده
      شنبه ۱۴ بهمن ۱۳۹۶ ۱۸:۴۸
      خندانک خندانک خندانک خندانک
      ارسال پاسخ
      تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


      ارسال پیام خصوصی

      نقد و آموزش

      نظرات

      مشاعره

      کاربران اشتراک دار

      محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
      کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
      استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
      0