بلبل از شوق سر شاخه ی گل می چرخید
گل ز شادی شده سرمست زدل می خندید
در زمستان همه جا خشک ز سرما بلبل
دور از دلبر خود بود و ز غم می ترسید
آسمان ابری و بارانی و طوفانی بود
دانه برف ز بالا پی خود می رقصید
بلبلان غصه که ای کاش زمستان برود
باغ خشکیده دوباره پُر گل می گردید
احمدا سر ز گریبان خودت بالا کن
گر خدا خواست زمان روی دگر می غلطید
زمستان ۹۶
سلام
زیباقلم زدید