قصر شیرین

"قصر شیرین"

دلم تنگ است!
دوباره قصر شیرین مانده در آوار
شبیه روزهای اول جنگ است
سلام ای "قصر شیرین" ؛
یادگار تیشه‌ی فرهاد ...
هنوز از روزهای جنگ
در و دیوارهایت غرق در خون بود
هنوز از خاک گلگون شهیدانِ تو ؛
بوی عشق می‌آمد
که خشم خاک ؛
خواب بچه‌هایت را پریشان کرد
تو را یکباره ویران‌کرد
سلام ای شهر من
ای یادگار عشق
درختان کهنسال تو می‌دانند
تو را با عشق یک پیوند دیرین است
اگر امروز آغوش عزیزانت
هم اغوش است با آوار
تمام گرمی اغوش ایران روی تو باز است
و فرزندان ایران با تو همدردند
برای زخم هایت چسب آوردند
دوباره دست فرزندان تو اعجاز خواهد کرد
سرود زندگی اغاز خواهد کرد
و کوه بیستون عشق
یاد تیشه‌ی فرهاد خواهد کرد
دوباره قصر شیرینِ تو را آباد خواهد کرد
دوباره نخل‌هایت بار خواهد داد
تمام کوچه‌هایت بوی عطر یار خواهد داد
دوباره روی خاکت باغ گندم سبز خواهد شد
و تو بشکوه ؛ مثل شهر "کرمانشاه"
مثل نخل‌های بی‌سر "سومار"
و تو نستوه ؛ چون "گیلان غربِ" قهرمان
در خاطر تاریخ می‌مانی
تو می‌مانی .......

غلامعلی همایونی " شمیم"