سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

اعضای آنلاین

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

پنجشنبه 30 فروردين 1403
    10 شوال 1445
      Thursday 18 Apr 2024
        به سکوی پرتاب شهرت و افتخار ،نجابت و اقتدار ... سایت ادبی شعرناب خوش آمدید مقدمتان گلباران🌹🌹

        پنجشنبه ۳۰ فروردين

        چند كوتاه

        شعری از

        ائلمان چمن قارا

        از دفتر شاید شعر نوع شعر دلنوشته

        ارسال شده در تاریخ يکشنبه ۲۶ آذر ۱۳۹۶ ۱۲:۵۳ شماره ثبت ۶۱۴۶۰
          بازدید : ۴۳۴   |    نظرات : ۰

        رنگ شــعــر
        رنگ زمینه
        دفاتر شعر ائلمان چمن قارا
        آخرین اشعار ناب ائلمان چمن قارا

        به تكرار هوس
        ساعتها
        همواره كوك اند...!
         
        كسى را خواب نميگذارند
        ——————-
         
        زندگى را
        اشتباه فهميدم
         
        آنى نبود
        كه براش جنگيدم
        —————-
         
        سخت است
        خدا باشى و
        خود را نشناسى
        ——————
         
        در سوگ برگى بى بهار
        يك آسمان بايد گريست
        ———————
         
        دلم
        نه از اين شهر و
        نه آن شهر
         
        كز دهر گرفته ست...
        ——————-
         
        در گذار عمر
        كه بى امان در گذر است
         
        من
        چه بى وقفه!
        ايستاده ام و نظاره مى كنم،
        فرسودنم را...
        —————
         
        كاش
        دلم
         
        داشت
        دلى...
        —————
         
        دلم
        كه اگر دل ميداشت
        تنهام نمى گذاشت...
         
        دانه اى مى كاشت بر اين خشك كوير و
        قدمى،
        از سر مهر برمى داشت
        ———————
         
        تاريخى كه
        تا بيخ،
        سرخ است
         
        بر سر اين و آن چرا كوفت؟
         
        مفت بايد فروخت
        شرم هم روش
        ——————
         
        و در آنجا
        كه كلنگ مدنيت زده شد
         
        عشق در پرده شد و
        بغض در حنجره سوخت
        ————————
         
        عمر
        از نيمه گذشت و
        سايه ى مرگ رسيد
         
        اى كه لب دوخته اى و
        تبم افروخته اى
        بغض در حنجره ام سوخت،
        بيا...
        ———————
         
        ائلمان اكبرى ( چمن قارا )
        ۶
        اشتراک گذاری این شعر

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        کاربران اشتراک دار

        محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        0