سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

اعضای آنلاین

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

پنجشنبه 6 ارديبهشت 1403
    17 شوال 1445
      Thursday 25 Apr 2024
        به سکوی پرتاب شهرت و افتخار ،نجابت و اقتدار ... سایت ادبی شعرناب خوش آمدید مقدمتان گلباران🌹🌹

        پنجشنبه ۶ ارديبهشت

        طلا

        شعری از

        محمدعلی اکبری شعرباف ( محبّ )

        از دفتر محبّ نوع شعر مثنوی

        ارسال شده در تاریخ شنبه ۲۷ آبان ۱۳۹۶ ۱۵:۳۰ شماره ثبت ۶۰۷۳۲
          بازدید : ۸۶۶   |    نظرات : ۵

        رنگ شــعــر
        رنگ زمینه
        دفاتر شعر محمدعلی اکبری شعرباف ( محبّ )
        آخرین اشعار ناب محمدعلی اکبری شعرباف ( محبّ )

        السلام علیک آقا جان 
        السلام علیک مولا جان 
        آمدم رحمی کنی بر این گدا 
        آرزومندی کنی حاجت روا 
        از ره دوری به این سو آمدم 
        گرچه انسانم،چو آهو آمدم 
        مشت خاکیم طلایم کن شما 
        راه گم کردم صدایم کن شما 
        آمدم من را گدای خود کنی 
        بنده پاک خدای خود کنی 
        روسیاهم رو سفیدم می کنی؟ 
        کربلایی و شهیدم می کنی؟ 
        یا مجاور یاکه زائر کن مرا 
        از خدا آسوده خاطر کن مرا 
        گنبدت از دور پیدا می شود 
        عاشقت با عشق تنها می شود 
        درب جنت گوئیا باب الجواد 
        صحن تو باغ بهشت،باب المراد 
        گنبدت با چشم بازی می کند 
        خسته دل را دلنوازی می کند 
        نوکری تو برایم آبروست 
        خادمی تو برایم آرزوست 
        پنجره فولاد تو دارالشفاست 
        مضجع عشق و دل و قلب و صفاست 
        قبله و قبله نمایم سوی توست 
        مهر و محرابم خم ابروی توست 
        گیسوان تو چنان سجاده ام 
        دور شمع روی تو پروانه ام 
        همچو قربانگاه جان ها بهر تو 
        جان ما و جان جانان نذر تو 
        مستی ناب است و جام آسمان 
        همچو ساقی جام می آر ارمغان 
        نقش چشم و ابروان و روی تو 
        نغمه ها و هم خم گیسوی تو 
        می کند آزاد دل را از قفس 
        جان بی جان را کند تازه نفس 
        می برد دل را کنار مرقدت 
        تا ببیند چشم دل آن گنبدت 
        جان ما قربانی جانان شود 
        و رها از بند این زندان شود 
        گنبد تو جلوه ای از جنت است 
        یک دل سیر ندیدن غفلت است 
        آب سقاخانه عالم تشنه اش 
        چشمه کوثر بود سرچشمه اش 
        مرهم هر درد و هم آب حیات 
        کم ندارد فضل از آب فرات 
        عطر و بوی هر گلی دور و برت 
        تا خدا هم می رسد بال و پرت 
        عشق تو در سینه ام جا کرده است 
        و گره از کار من وا کرده است 
        از تبار حیدری و فاطمه 
        نوگلی بین یلان قافله 
        مردی از شهر دل و دلدادگی 
        در ره عشقت کنم دیوانگی 
        تو خدا را عاشق خود کرده ای 
        تو طلا را لایق خود کرده ای 
        چون طلا بر گنبد و گلدسته هاست 
        قدر و ارزش دارد و اسمش طلاست 
        تو مراد و من مرید تو رضا 
        آمدم من به امید تو رضا 
        در چه بازارها من گردیده ام 
        از چه آدم ها که من پرسیده ام 
        این گناه آلوده را کی می خرد؟ 
        رنج و سختی دیده را کی می خرد؟ 
        گفت هرکس خوبی اینجا می خرد 
        تو برو مشهد ، آقا می خرد 
        آمدم اینجا خریدارم شوی 
        در گرفتاری شما یارم شوی 
        آمدم اینجا غلام تو شوم 
        دانش آموز مرام تو شوم 
        نامه ام گرچه سیاه امضا کنی 
        زندگی را بهر من معنا کنی 
        شافع من روز محشر می شوی؟ 
        این گدا را یار و یاور می شوی؟ 
        در دو عالم افتخارم می شوی؟ 
        پیش خالق اعتبارم می شوی؟ 
        مادرم من را به عشقت زاده است 
        نوکری را خوب یادم داده است 
        دست من تنها به اینحا می رسید 
        مقصد شیدا به این جا می رسید 
        نامه ام زین جا به دستش می رسد 
        شرح غم زین جا به دستش می رسد 
        و مراد اینجا فقط حاصل شود 
        دین ما بی حبّ تو باطل شود 
        حرم تو چه صفایی دارد 
        ضامن آهو سرایی دارد 
        عشق بازی با رضا کار من است 
        بعد حق اول رضا یار من است 
        گوشه صحن تو دل پر می زند 
        بر حریم قدس هو در می زند 
        زائرت پیوسته خود مُحرم بود 
        بار مشهد بسته خود مُحرم بود 
        صد هزاران حج به قدر مشهد است 
        مکه ها مکه شهر مشهد است 
        افضل از قبر حسین قبر رضاست 
        که زیارت کردنش آن خداست 
        آمدم اینجا نظر سویم کنی 
        آبروداری چو آهویم کنی 
        زیر پا را یک نگاهی جائز است 
        دستگیری از گدایی جائز است 
        در میان اشک و ناله نگرفت 
        یا جوادت گفت و حاجت را گرفت 
        ای تو آقای خراسانی سلام 
        ای تو شاهنشاه ایرانی سلام 
        قبله کعبه تویی هر روز و شب 
        ماه رخشنده تویی هر روز و شب 
        ضامن این روسیاهان شو رضا 
        مونس جان پریشان شو رضا 
        دورم از هر درد و هر غم در بهشت 
        اذن ده تا پا گذارم در بهشت 
        یک نظر من را به مشهد می رسان 
        از همینجا سوی مقصد می رسان 
        ای ز نسل مرتضی و مصطفی 
        ای علی موسی الرضا اَلمرتضی 
        یا رضا مولای ای سلطان توس 
        ای غریب ای هشتمین شمس الشموش 
        من که محتاج و گدای کوی تو 
        من به عشق تو بیایم سوی تو 
        یا رضا ما را شفاعت می کنی؟ 
        مفتخر با یک زیارت می کنی؟ 
        افتخار عکس با دربار خود 
        آخر سر دیدن و دیدار خود 
        می دهی بر این غلام خانه ات 
        می دهی بر این گدای درگهت 
        ما ز خردی در کنارت بوده ایم 
        شیعه ایم هرچند که آلوده ایم 
        خانه ات در سینه های عاشقان 
        راز ساز چهچه این بلبلان 
        ملجأ درماندگان آغوش توست 
        مأمن بیچارگان آغوش توست 
        کی دریغش می کنی بر ما رضا 
        تو کریمی خود نکن از ما جدا 
        این حرم راهیست تا عرش خدا 
        دست خالی بر نمی گردد گدا 
        هر که باشی دستت او می گیرد 
        از ضعیف او رنگ و بو می گیرد 
        در کجای این حرم بنوشته ایست 
        که برای روسیاهان جای نیست؟ 
        گر گنه کردی بیا اینجا نشین 
        مهربانی و فتوت را ببین 
        مست رؤیا و خیال تو شدم 
        محو خورشید جمال تو شدم 
        وای اگر روزی جوابم بکنی 
        کاش که نوکر حسابم بکنی 
        تو پلی تا یوسف زهرا شدی 
        آبرویم پیش آن آقا شدی 
        دست من ضامن آهوی گرفت 
        در میان آن هیاهوی گرفت 
        چه شود دستم مهدی گیرد 
        دست این عالم مهدی گیرد 
        شاه من دربار او در مشهد است 
        ذکر او مهدی خواهد آمد است 
        آمدیم و قصه باشد بس دراز 
        گوشه صحنت دو رکعت هم نماز 
        ای خوشا روزی که او را یابیم 
        ای دلا که کیمیا می یابیم 
        یافتن سر امین الله است 
        لا اِلهَ ، اِلّا اَلله است 
        ۲
        اشتراک گذاری این شعر

        نقدها و نظرات
        جمیله عجم(بانوی واژه ها)
        دوشنبه ۲۹ آبان ۱۳۹۶ ۱۰:۴۵
        خندانک خندانک خندانک
        درود
        زیبا بود خندانک خندانک خندانک
        خندانک خندانک خندانک خندانک
        خندانک خندانک خندانک خندانک
        ابوالحسن انصاری (الف رها)
        يکشنبه ۲۸ آبان ۱۳۹۶ ۱۱:۵۰
        خندانک خندانک خندانک
        محمدعلی اکبری شعرباف ( محبّ )
        محمدعلی اکبری شعرباف ( محبّ )
        يکشنبه ۲۸ آبان ۱۳۹۶ ۲۱:۳۲
        بسیار متشکرم خندانک خندانک خندانک
        ارسال پاسخ
        محمد عباسی سراب
        يکشنبه ۲۸ آبان ۱۳۹۶ ۲۰:۱۹
        عالی بود
        مقبول افتد اگر خدا خواهد
        خندانک خندانک خندانک
        همایون فتاح(رند)
        دوشنبه ۲۹ آبان ۱۳۹۶ ۰۴:۴۴
        به پرواز آمدم ازین شعائر خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


        (متن های کوتاه و غیر مرتبط با نقد، با صلاحدید مدیران حذف خواهند شد)
        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        کاربران اشتراک دار

        محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        0