سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

اعضای آنلاین

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

شنبه 1 ارديبهشت 1403
  • روز بزرگداشت سعدي
12 شوال 1445
    Saturday 20 Apr 2024
      به سکوی پرتاب شهرت و افتخار ،نجابت و اقتدار ... سایت ادبی شعرناب خوش آمدید مقدمتان گلباران🌹🌹

      شنبه ۱ ارديبهشت

      زنگ ساعت یک

      شعری از

      احمد حسینی پارسا

      از دفتر نقش نگاهی نوع شعر نیمائی

      ارسال شده در تاریخ پنجشنبه ۲۵ آبان ۱۳۹۶ ۰۶:۱۱ شماره ثبت ۶۰۶۸۲
        بازدید : ۴۴۴   |    نظرات : ۱

      رنگ شــعــر
      رنگ زمینه
      دفاتر شعر احمد حسینی پارسا

      چرا امروز به روی چادر این بام
       زلف یار پریشان است؟
      مگر فجر با خودش امروز
      به کوه طور خاکیان
      چه پیغامی بیاورده است؟
      مرا ناگه وهمم برد
      به روی ساعت افلاک
      بدیدم، انگشت ساعت را
      شده مشتی، با عقربه ها یکجا
      تا بکوبد زنگ «ساعت یک» را.
      اگر یک لحظه بیشتر میدوید
      این وهم عقل اندود
      در آن صحرای راز آلود
      قریب بود سر رسد آن ساعتی که؛
      بایستد ساعت افلاک.
      به صحرای ابد بودم
      که وهمم را فرا خواندم.
      بدیدم ساعت خورشید
      رسیده بر فراز سر
      وفصل چیدن میوه است...
      که ناگه گرمی صحرا
      بسوختاند طاقت فکرم
      دویدم سوی سایه...
       تا بیاسایم در زیر درخت خویش 
      درخت سبزم عمرم را
      بدیدم کم بَر و باریک
      وساعت عنقریب یک بود
      که فهمیدم؛ چرا امروز زلف یار پریشان است.
       
      ۰
      اشتراک گذاری این شعر

      نقدها و نظرات
      جمیله عجم(بانوی واژه ها)
      يکشنبه ۲۸ آبان ۱۳۹۶ ۰۶:۴۹
      سلام برادرخوبم خندانک خندانک خندانک
      نیمایی بااحساسی ازشماخواندم
      آفرین خندانک خندانک خندانک
      فقط از آنجایی که تیک نقدرافعال کردید نکاتی به نظرم اومد که اگه رعایت شه به نظرم شعرتون زیباترازاین هم میشه
      وزن شعرتون خوبه جز درچند مورد جزیی مشکلی نداره
      اما کمی ضعف تالیف داره و زبان شعرتون کمی بازبان معیارامروز ادبیات فارسی هماهنگ نیست واگه به روزشه بهتره
      ببینید
      چرا امروز به روی چادر این بام
      زلف یار پریشان است؟
      اینجادراین بند یه هجای کوتاه اضافه داره ومیشه روان ترش کرد
      چرا امروز روی چادر این بام
      زلف یار پریشان است؟
      من به راحذف کردم وروان ترشد این بند
      ویادراین بند
      مگر فجر با خودش امروز
      به کوه طور خاکیان
      چه پیغامی بیاورده است؟
      اینجا هم امروزتکرارشده دراین بند وکمی دچارضعف شده دوبارتکرارامروزپشت سرهم قشنگ نیست
      ویااین جمله
      مرا ناگه وهمم برد
      اینجاهم میشه ویرایش کرد
      می خواستین بگیمن مراخیال برداشت ولی نوشتین وهمم برد
      وهمم برد الان استفاده نمیشه
      واینجا
      به صحرای ابد بودم
      درصحرای ابدبودن دراصل درسته الان درزبان امروز کسی نمی گه به صحرا ی ابد زیادجالب هم نیست
      ویا استفاده از افعالی مثل بدیدم الان درست نیست راحت بگید دیدم
      ویابسوختاند کلاا غلطه وضعف تالیف داره باید بگید بسوزاند
      اگه بتونید زبان شعرتون رو عوض کنید کلا بهتره بیشتراشعارامروزی بخونید تا کلمات ملکه ی ذهنتون بشه
      درسته مینایی قالبی است کلاسیک اما باید زبان شعرتون به روز باشه تامخاطب بهتر باهاش ارتباط برقرارکنه
      استعدادتون خیلی خوبه وذهنتون هم موسیقیاییه مطمانم می توانیدبهتربنویسید
      البته جسارتم راببخشید وعذرمی خوام که فضولی کردم قصدم فقط همفکری بود
      موفق باشید بزرگوار خندانک خندانک خندانک
      خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
      تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


      (متن های کوتاه و غیر مرتبط با نقد، با صلاحدید مدیران حذف خواهند شد)
      ارسال پیام خصوصی

      نقد و آموزش

      نظرات

      مشاعره

      کاربران اشتراک دار

      محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
      کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
      استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
      0