سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

اعضای آنلاین

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

سه شنبه 4 ارديبهشت 1403
    15 شوال 1445
      Tuesday 23 Apr 2024
        به سکوی پرتاب شهرت و افتخار ،نجابت و اقتدار ... سایت ادبی شعرناب خوش آمدید مقدمتان گلباران🌹🌹

        سه شنبه ۴ ارديبهشت

        اما هنوز روی دو پا ایستاده ای...

        شعری از

        احسان اسکندری

        از دفتر شعرناب نوع شعر غزل

        ارسال شده در تاریخ جمعه ۲۱ مهر ۱۳۹۶ ۰۲:۰۵ شماره ثبت ۵۹۸۱۴
          بازدید : ۲۱۵   |    نظرات : ۴

        رنگ شــعــر
        رنگ زمینه
        دفاتر شعر احسان اسکندری
        آخرین اشعار ناب احسان اسکندری

        بنام خدا
        گرچه همیشه تحت فقط استفاده ای
        در جنگ خواسته های زیاده ای!
        آماده ای، که جنگ کنی؛ عا/ما/ د/ ای!
        با این که ایستاده به پا و پیاده ای!
        *
        اما همیشه روو به جلو؛ روو به جاده ای
        *
        آبی شبیه وسعت دریاست لعنتی!
        زیبا؛ هزاار‌ مرتبه زیباست لعنتی !
        در گیر و دار قائله برپاست لعنتی!
        این شیر خفته روی دوتا پاست لعنتی!
        *
        مثل کویر لوت خودتت صاف و ساده ای
        *
        دل از خلیج و دشت و بیابان نمیکنی
        دل از تمام پیکرت آسان نمیکنی 
        صد بار مرده ای و ولی جان نمیکنی 
        از غرب و شرق و خراسان نمی کنی
        *
        بر قیل و قال معرکه ها دل نداده ای
        *
        از داخلیُّ و خارجیت تیغ خورده ای!
        کوچک شدی دومرتبه تفریق خورده ای
        زخمی‌شدی و در دهنت جیغ خورده ای
        پرونده ای؛ که یکسره تعویق خورده ای!
        *
        اما هنوز روی دو پا ایستاده ای
        *
        آتش گرفته دور و برت را دوباره ها
        ما ها نمرده ایم، ولی راه چاره ها...
        بخیه به دست، وصله به این تکه پاره ها
        مثل برنده ی همه ی جشنواره ها
        *
        آه ای وطن 
        تو معرکه ای
        فوق العاده ای
        *
        از سینه های غیرت ماشیر خورده ای
        از خون بچه های خودت سیر خورده ای
        از هرکه رفت و آمده شمشیر خورده ای
        از بس که لقمه های گلوگیر خورده ای
        *
        اصلن تمام مظهر عشق و اراده ای
        *
        حالا که در برابر من سکته کرده ای
        بر دست های باور من سکته کرده ای
        ای زخم خورده مادر من، سکته کرده ای
        آه ای وطن!
        دلاور من!
        سکته کرده ای...
        ***
        اما هنوز روی دوپا ایستاده ای...
        #احسان_اسکندری
        ۲
        اشتراک گذاری این شعر

        نقدها و نظرات
        عباسعلی استکی(چشمه)
        شنبه ۲۲ مهر ۱۳۹۶ ۱۸:۲۰
        درود گرامی
        متفاوت و زیباست خندانک خندانک خندانک
        زهرا حکیمی بافقی (الهه ی احساس)
        يکشنبه ۲۳ مهر ۱۳۹۶ ۱۱:۱۹
        خندانک خندانک
        خندانک
         موسی عباسی مقدم
        شنبه ۲۲ مهر ۱۳۹۶ ۱۵:۲۲
        درود برشما زیبا بود خندانک خندانک خندانک خندانک
        بهارک (دختر پاییز)
        يکشنبه ۲۳ مهر ۱۳۹۶ ۰۸:۲۹
        درووودها...........
        حضرت استادم......

        زیبا ودر خور تحسین سرودید......
        دریای دل تان ........ارام.......

        ................................................. خندانک خندانک خندانک
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


        (متن های کوتاه و غیر مرتبط با نقد، با صلاحدید مدیران حذف خواهند شد)
        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        کاربران اشتراک دار

        محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        0