تقديم به شهيد محسن حججي و خانواده محترمشان🌹🌹
دنیا قسم به تیغ به سرهای روی نی
روحش پريد قاف سفر هاي روي ني
ماییم و درد وموج شررهای روي ني
باب الحوايج اند پدرهاي روي ني
با داستان تلخ پسر هاي روي ني
ديشب به صحن پدر ناب آمده
قرآن به روي نيزه به مرداب آمده
فالش به نام پرتوي مهتاب آمده
هر ساعتي گذشت چه بي تاب آمده
دست خدا ست گرم هنرهاي روي ني
شمشيرها به حنجره اش بوسه مي زنند
تصويرها به منظره اش بوسه مي زنند
گنجشكها به پنجره اش بوسه مي رنند
بر گرد گرد مقبره اش بوسه مي زنند
تمثالي از فرشته به پرهاي روي ني
يعني براي حفظ حريم ايستاده است
حالا درست مثل قديم ايستاده است
شيطان ...همان لعين ورجيم ايستاده است
نور عظيم حي كريم ايستاده است
با ردي از خودش به اثرهاي روي ني
مادر كنار دست پدر داغ ديده است
دختر كنار جسم پدرداغ ديده است
خشكيده است باغ.... ،تبر داغ ديده است
صد شعله مي شوم كه پسر داغ ديده است
تا سنگ مي زنند به سرهاي روي ني
بارفتنش به سمت نگاهم اشاره زد
بر شانه هاي سوخته مهر ستاره زد
با قطر هاي خون جگر استعاره زد
بر صحفه ي حضوركه تيك دوباره زد
تعظيم ميكند زمين به قمرهاي روي ني
يادش ميان خاطره ها گوشه ي اتاق
بين همه مشاجره ها گوشه ي اتاق
فرياد ها مذاكره ها گوشه ي اتاق
در عشق هم محاوره ها گوشه ي اتاق
تصويري از كبوتر و پرهاي روي ني
با عشق و افتخار از اين امتحان گذشت
سر را گرفت در بغل از آسمان گذشت
از تنگناي حوصله هاي جهان گذشت
تيري كه درگلوي كمان از زمان گذشت
گلچين روزگار، ثمرهاي روي ني
مثل حسين فاطمه بي سر شده شهيد
جاري ميان چشمه ي كوثر شده شهيد
بي بال و پر و پريده وپر پر شده شهيد
قرباني اطاعت رهبر شده شهيد
حل شده در شهد و شكرهاي روي ني
تكليف محسن حججي از ازل شده
غرق نگاه عاطفه ضرب المثل شده
بين هزار خاطره جنگ و جدل شده
جامي كه سر كشيده تمامأعسل شده
پيچيده در مسير ،خطرهاي روي ني
گل واژهاي كودك شش ماه جاي عشق
در كربلاي شوق سر كودتاي عشق
او قول داده بود سرش را پاي عشق
تقديم كند به سروروسالار ناي عشق
پيغام آور است به خبر هاي روي ني
سپاس از تعهد قلم و اندیشه و احساس و افکار شما!
ترکیب بند بسیار ناب، روان و دلنشینی سرودید در وصف شهیدان این سرزمین و به خصوص، شهید حججی، شهید راه حرمت حرم!
لعنت همیشه ی خداوند بر حرامزادگانی که با نهایت قساوت قلب پلیدشان، سر این سرباز مدافع حرمت حرم را از تن جدا کردند.
روح شهید حججی و دیگر شهیدان مدافع اسلام،
تا هماره در پردیس خداوند جاودان باد!
سبک روح؛
سبک بال؛
آزاد؛
رها،
پر کشیدی و رفتی...
بر هرچه وابستگی؛
خستگی؛
ننگ و فریب،
خط کشیدی و رفتی...
رفتی با سرور...
پرغرور...
پرشور...
تا نقطه ی نور...
تا اوج غرور...
فوج فوج وجودت در اوج؛
در سینه ی آسمان هاست،
جاری...
موج موج عروجت در اوج؛
در سینه ی کهکشان هاست،
جاری...
معراج آسمانی تو،
در گرمایی ترین جذوه ی سوزان؛
والاترین ذروه ی ایمان؛
و بالاترین نقطه ی عرفان،
با فر و شکوهی است بی پایان...
آواز آسمانی توست،
شیوا و دل انگیز و روان؛
روان بخش جان و جهان؛
و توان بخش تن و جسم و روح و روان...
روح تو، ناظر؛
روح تو، پویا؛
روح تو، بینا...
روح تو، زنده است؛
تا تمامی دنیا؛
تا پایان انسان ها...
تا پیوسته ی تاریخ؛
تا همیشه ی بودن...
تو،
زنده ای؛
بر قلب تباهی و ستم،
تازنده ای...
تو،
زنده ای؛
پاینده ای؛
خورشیدی تابنده ای؛
و پردیس برین،
زیبنده ی توست...
زهرا حکیمی بافقی، کتاب دل نامه ها و آفرین نامه ها
(توصیفی از شهید و ترسیمی از خط سرخ شهادت)
با اجازه تیک نقد فعال می کنم؛ تا دوستان بیشتر متوجه این پست ارزشی و بسیار ناب و زیبا، سرشار از مفاهیم آموزنده و ارزشمند گردند.