چهارشنبه ۵ ارديبهشت
|
دفاتر شعر هوشیارعلی بیکی تخلص دلی
آخرین اشعار ناب هوشیارعلی بیکی تخلص دلی
|
شیربلال گوش کن من بلال میفروختم خاطرم هست که تابستان داغ فارغ ازدرس وکتاب ومشق واملا وکلاس وز سرفقرو تهیدستی بابای مریض ومیان دهمان سحربانگ خروس ،وزباغ مش حسن دوست پدر چند ده تا شیربلالی چیده تا کنارجاده کنم آتشی بپا وکنم بانگ: بلال شیربلال نمک وسرکه زدم،بیابخور مال حلال بفروشم به شما یا یکی مثل شما ........ مادرم با غم وحسرت به تماشایم بود وصدای :) پسرم خسته نباشی مرهمی برهمه غصه ها وغمهایم بود وغروب..... وغروب دانه بلالی پخته با دو دست تا به آرنج سوخته مینشستم به کنارش چشم میدوخت به این کودک کارش وچقدر بغض مزاحم میشد سخت مادر آن بلال کوچکش را میخورد بی نمک اماباشوری اشکش میخورد آن بلال سوخته ی فرزندش زیر لب زمزمه میکرد: پسرم عاقبتت خیر پسر .... .... .... مادرم رفت ومن از دانه بلال شده ام مالک یک باغ بلال راستی سود بلال بود که آقایم کرد؟ یا دعای مادرم با قطره ای اشک ذلال؟ ... بخدا قصه ما وبچه های دیروز مثل قصه ی “دلی” ست همه را گوش کنی مثل هم ،درد دلی ست “دلی”
|
|
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.
دلنوشته بسیار زیبا و موثر
خاطره انگیز