یاحسین

سلام بر حضرت استاد بانو سما الغزل بزرگوار و گرامی
گرانقدر ابتدا باید بگویم اجرتان با سالار شهدا حسین بن علی ع و دوما درود بفرستم بر همت خوب و عالیتان بابت نقد پذیری بسیار عالیتان مرحبا

دوباره خم شده از داغ تازه ات مهتاب
هلال ماه محرم سیاه پوشیده ست


درودبانو سماالغزل عزیزم
شعرزیبایی بود
احسنت

درپناه حضرتش مانا باشید
شعرمناسبتی است وشاید عجله ای نوشته شده وشاید درست نباشه نقدکنم اما بااجازه تون نکاتی به نظرم اومد
ازجمله اینکه من دراین مصراع
نه کفر نیست ؛خدا هم سیاه پوشیده ست!!!
ارتباط معنایی بین سیاه پوشیدن وکفر پیدانکردم مگر پوشیدن لباس سیاه کفران است
من شنیدم لباس سیاه کراهت داره اما کفر؟!!تازه اینجا که عزابوده ولباس سیاه می پوشند درعزاداریها وحتی امامان ماهم درعزای عزیزانشان سیاه می پوشیدن پس به نظرم این کفراینجا ننشسته وبایدلااقل درابتدای بیت باجمله ای مشخص میشد که چرا گفتید نه کفرنیست خداهم سیاه پوشیده
وبعدهم دربیت چهارم
بزن به سینه ،بخوان روضه ، فاش بگو
چه سری است که عالم سیاه پوشیده ست؟!
مخاطبش مشخص نیست مشخص نیست شمادارین به کی می گین بزن به سینه روضه بخوان باتوجه به اینکه دردوبیت قبلش دارین باخود امام حسین گفتگو می کنید بااین دوبیت
عزا گرفته غزل از مصیبتت حتی
ردیف و قافیه هایم سیاه پوشیده ست
دوباره خم شده از داغ تازه ات مهتاب
هلال ماه محرم سیاه پوشیده ست
وقتی بعدش بلافاصله می گید بزن به سینه روضه بخوان فاش بگو
مخاطب سردرگم میشه که به کی می گه به امام حسین می گه یاشخص دیگری؟!...........
باید قبلش دریک بیت مخاطب عوض میشد ویاهم درهمین بیت
ویااینکه این بیت رو پیش ازاون دوبیتی که دارین دردل می کنید باامام حسین می انداختنید ..........
ومورددیگه هم اینکه در بیت دوم
عزا گرفته غزل از مصیبتت حتی
ردیف و قافیه هایم سیاه پوشیده ست
اینجا گفتید غزل عزاگرفته وقافیه وردیفم سیاه پوشیده
اما دراین بیت
می گید
نشد که شعر ببافم برای زخم دلت
که واژه های دل از غم سیاه پوشیده ست
به نظرم این دودرتضادند وبلاخره شعرو گفتیداون بالا گفتید عزاگرفته غزلم و قافیه ها هم سیاه پوشیدن پس دیگه معنایی نداره که بگید نشد شعرببافم برای زخم دلت واین تناقض داره وحرفتون درواقع دوتا شده
البته ببخشید جسارتم روبانو اینا فقط نظره ودرزیبایی شعرتون شکی نیست
موفق باشید وماجور
عزاداریاتون قبول

درود بانو
آیینی بسیار زیبا و شورانگیز
اجرتان با علمدار کربلا
تاسوعای حسینی تسلیت
عزاداری ها قبول

درود بانو شعر زیبایی خوندم موفق باشید

درود بر شما
بسيار غزل پرشوري بود
موفق باشيد

سلام...
بسیارعالی...
قلمی در سوگ نشسته در عزای حسین
~~~~~~~~~~~~~~~~~~
((نشد که شعر ببافم برای زخم دلت))
..تقبل الله....التماس دعا./

درود بر خواهر بزرگوارم
اجرتان با سید الشهدا

چون شعر آیینی است نقد نمیکنم
به امید خدا اشعار بعد در خدمتم
مرحبا به احساستون

سلام بزرگوار

ایام سوگواری سیدالشهدا راتسلیت عرض می کنم

دوباره خم شده از داغ تازه ات مهتاب
هلال ماه محرم سیاه پوشیده ست............درودبانوی عزیز

سلام ودرود استاد باباخانی عزیز

فرازی از زیارت ناحیه مقدسه(بیان امام زمان عج )

سلام کسیکه اگر باتو در کربلاء مى بود ، باجانش (دربرابرِ) تیزىِ شمشیرها از تو محافظت مى نمود ، و نیمه جانش رابه خاطر تو بدست مرگ مى سپرد، و دررکاب تو جهاد میکرد، و تو را برعلیه ستمکاران یارى داده،جان وتن ومال وفرزندش رافداى تو مى نمود، وجانش فداى جان تو، وخانواده اش سپربلاىِ اهل بیت تومى کرد
اگرچه زمانه مرابه تأخیر انداخت، ومُقدَّرات الهى مراازیارىِ تو بازداشت، و نبودم تاباآنانکه باتو جنگیدند بجنگم، و با کسانیکه با تو اظهار دشمنى کردند خصومت نمایم، (درعوض) صبح و شام برتو مویِه میکنم، و به جاى اشک براى تو خون گریه میکنم، ازروى حسرت و تأسّف و افسوس بر مصیبت هائى که بر تو وارد شد، تاجائى که از فرط اندوهِ مصیبت، وغم و غصّه شدّتِ حزن جان سپارم،

تسلیت ایام عزای سالار شهیدان را پذیرا باشید

آفرین احسنت

سلام
و ممنون

درود بر شما
بسيار زيبا و دلنشين سروده ايد بانوي غزل

نشد که شعر بگویم برای زخم دلت

درود های فراوان نثارتان استاد باباخانی گرانقدرم

تعهد قلم آسمانیتان ستودنی ست
اجرتان با سیدالشهدا (ع)

عالی قلم زدید
بهره مند شدم

بسیار زیباست
آنقدر زیبا که ایرادات جزیی قافیه به چشم نمی آید
اجرتون با منظور اثر
برقرار باشید سرکار خانم باباخانی عزیز

درود بر شما
تقدیمی زیبایی بود، به محضر سید و سالار شهیدان

اَلسَّلامٌ عَلَيكَ يا اَباعَبدِاللهِ الحٌسين (ع) وَ عَلَي الاَرواحِ الّتي حَلّت بِفِنائِك

تا شبِ قتلِ حسين* در نظرم مي آيد
یادی از زینبِ خونین جگرم مي آيد

شرمم آيد ز خودم موقعِ نوشيدنِ آب
چون لبِ تشنه ي او در نظرم مي آيد

خونِ حلقومِ علي اصغرِ شش ماهه ي او
سیلِ اشکی ست که از چشمِ ترم مي آيد

ناز پرورده رقيّه، همه دم مي پرسيد
عمّه جان پس پدرم كِي به برَم مي آيد

زينب آن كانِ وفا، گفت به درگاهِ خدا
اين چه خاكيست كه دارد به سرم مي آيد

غرقه در خون، چو علي اكبرِ خود، ليلا ديد
گفت با غصّه كه نعشِ پسرم مي آيد

چون لبِ تشنه ي طفلانِ حرَم را ديدم
بر دل از غصّه ي سقّا خبرم مي آيد

خنجرِ شمرِ لعين حنجرِ حق را چو دريد
زین مصیبت به دل و جان شررم مي آيد

او شهيدي ست "كه عالم همه ديوانه ي اوست"
عشقِ او از دو جهان خوب ترم مي آيد

تا روم خدمتِ سالارِ ‌شهيدانِ‌ بهشت
كربلايي شده،‌ عزمِ سفرم مي آيد

توتيا سازم و بر ديده كشم خاكِ رهش
كه غبارِ رهِ او چون گٌهرم مي آيد

من عزادارِ حسين اِبن علي هستم و او
به شفاعت به جهانِ دگرم مي آيد

#محمدعلي_سليماني_مقدم 19-07-1395 التماسِ دعا

سلام بانو
بسیار عالی سروده اید
درود بیکران بر شما 🌺🌺🌺👏👏👏🌺🌺🌺

از قوافی استادانه ای که به کار گرفته اید و مطالبی که بسیار استادانه ادا کرده اید به راحتی نتوانستم بگذرم
هزاران احسنت بر شما

سلام


شعرتون زیباست


ایراد خاصی نداره


شما رها شعر میگید و این خوبه اما ...

باز نگری بعدش خیلی زیباترش می کنه

به نظر من غزل قابل قبولیه

عرض ادب بانوی عزیز
بهره مند شدم
احسنت
اجرتان با صاحب اثر

بسیار عالی.
ماجور باشید.
عزاداری ها و سوگواری هایتان قبول حق.