متهم

استاد تهرانی نازنینم با صفا سرودید گرانقدر می اموزم از احساس پاکتان

درود بزرگوار
غزلی ناب و زیباست

هر آنچه جور نمائی به جان خریدارم

اگر چه ترس بدارم به خود ستم بکنی.........................

درود بر شما استاد تهرانی
مرحبا بر شما

درود بزرگوار..

.................. ......................
زیبااا بود جناب جمشیدیان ارجمند
درودتان باد
....................... ........................
هدیه به اهالی خوب شعرناب:
شهسواری‎ ‎به دوستش گفت: بیا به کوهی که خدا آنجا زندگی می کند برویم.میخواهم ثابت کنم که‎ ‎اوفقط بلد است به ما دستور بدهد، ‏وهیچ کاری برای خلاص کردن ما از زیر بار مشقات نمی‎ ‎کند‎.
دیگری گفت: موافقم .اما من برای ثابت کردن ایمانم می آیم‎ .
وقتی به قله‎ ‎رسیدند ،شب شده بود. در تاریکی صدایی شنیدند:سنگهای اطرافتان را بار اسبانتان کنید‎ ‎وآنها را پایین ببرید‎
شهسوار اولی گفت:می بینی؟ بعداز چنین صعودی، از ما می خواهد‎ ‎که بار سنگین تری را حمل کنیم. محال است که اطاعت کنم‎ !
دیگری به دستور عمل کرد‎. ‎وقتی به دامنه کوه رسید،هنگام طلوع بود و انوار خورشید، سنگهایی را که شهسوار مومن‎ ‎با خود آورده ‏بود،روشن کرد. آنها خالص ترین الماس ها بودند‎…
بزرگی می گفت:
‎تصمیمات خدا مرموزند،اما همواره به نفع ما هستند‎.‎

سلام و درود
شیرین و لطیف
درود بر شاعر عزیز

جناب آقای جمشیدیانِ عزیز، سلام علیکم.
..................................................................
مرامِ (دیوانه) نیست ترکِ دوستانی که ازبَدوِ ورودِ ، درحقِ اومحبت کردند
موفق باشید .

باسلام‌ استاد عزیز عالی سروده‌اید موفق باشید

سلام
زیباسروده اید .موفق باشید

درود برشما
بسیار زیبا
لذت بردم