قصه های خوب برای بچه های خوب

داداشی حس شعرترا بسیار دوست داشتم حال و هوای ادم را یه جوری قلقلک میده

عقربه خسته شده


میخوابد.........تا ابد میخوابد .... تا ابد


درود استادبزرگوارم
بسیارزیبا وتاثیرگذاربود
احسنت

دانش پاك در دلهای ناپاك قرار نمی گیرد.سقراط

درود بزرگوار
نیمایی زیبا و خوش آهنگ

صبح اول صبح حال و روزمو زیر و کردی...
همین نشونه ی قدرت قلم و احساسته!
خیلی غمگینانه درود میگم و احسنت...

درود بر آقا مجتبی عزیز همشهر و همکار خوبم
شعری زیبا و در هین حال تلخ که دل را قلقلک میداد
مرحلا بر شما و اندیشه نابت
چقدر قشنگ بود
پاینده باشید و برقرار

همه ی من اینجاست

بسیارزیبا وروان ودلنشین

حس وحال خوبی به همراه داشت شعر زیبایتان استاد
سپاسگزارم بخاطر این حس قشنگ

سلام و درود
چه احساسات ِ نابی
مرحبا

باسلام جناب شفیعی عالی سروده‌اید موفق باشی

برای بچه های خوب..بچه های خوب ...بچه هایییییییییییی


و دلم


هُررررری ریخت..........واقعا دلم هری ریخت چقدر این مجموعه کتاب ها برایم خاطره انگیز است.....استاد مهربانم بردید مارا تا دورترها ....
حس زیبا و درعین حال غمگینی ملایمش را دوست داشتم....
سلامت وسرفراز...................

....................... ......................
یادش به خیر...قصه های خوب برای بچه های خوب...اولین کتابی بود که از پدرم هدیه گرفتم گمانم کلاس سوم ابتدایی بودم.جلد صورتی داشت ...دومی هم قصه های بهرنگ...
ببخشید استاد سلام یادم رفت...
قلمتان را بسیااار دوست دارم و با اشتیاق صفحه ی شعرتان را باز می کنم.
این اثر هم فوق العاده زیباااا بود بخصوص این قسمتها:

چِک آخر که به برگشت نگاه پدرم میخندید.

و هنوزم اینجا
چادر جشن نماز سارا
بوی بوسیدن مادر میداد.

او نمیخواست که با ما باشد.
و دلم
هُررررری ریخت.
مهربانی که فقط خیره شده....
بر ساعت
......
عقربه خسته شده
میخوابد.........تا ابد میخوابد .... تا ابد...

دست مریزاااد استاد
....................... ......................
قدیم به اهالی خوب شعرناب:

گروهي از فارغ التحصيلان پس از گذشت چند سال و تشكيل زندگي و رسيدن به موقعيت هاي خوب كاري و اجتماعي طبق قرار قبلي به ديدن يكي از اساتيد مجرب دانشگاه خود رفتند.
بحث جمعي آن ها خيلي زود به گله و شكايت از استرس هاي ناشي از كار و زندگي كشيده شد. استاد براي پذيرايي از ميهمانان به آشپزخانه رفت و با يك قوري قهوه و تعدادي از انواع قهوه خوري‌هاي سراميكي، پلاستيكي و كريستال كه برخي ساده و برخي گران قيمت بودند بازگشت. سيني را روي ميز گذاشت و از ميهمانان خواست تا از خود پذيرايي كنند . پس از آنكه همه براي خود قهوه ريختند استاد گفت:
اگر دقت كرده باشيد حتما متوجه شده ايد كه همگي قهوه خوري هاي گران قيمت و زيبا را برداشته ايد و آنها كه ساده و ارزان قيمت بوده اند در سيني باقي مانده‌اند. البته اين امر براي شما طبيعي و بديهي است. سرچشمه همه مشكلات و استرس‌هاي شما هم همين است. شما فقط بهترين ها را براي خود مي‌خواهيد. قصد اصلي همه شما نوشيدن قهوه بود اما آگاهانه قهوه خوري هاي بهتر را انتخاب كرديد و البته در اين حين به آن چه ديگران برمي داشتند نيز توجه داشتيد. به اين ترتيب اگر زندگي قهوه باشد، شغل، پول، موقعيت اجتماعي و ... همان قهوه خوري هاي متعدد هستند. آنها فقط ابزاري براي حفظ و نگهداري زندگي اند، اما كيفيت زندگي در آنها فرق نخواهد داشت. گاهي، آن قدر حواس ما متوجه قهوه خوري‌هاست كه اصلا طعم و مزه قهوه موجود در آن را نمي فهميم .
پس دوستان من، حواسمان به فنجان ها پرت نشود... به جاي آن از نوشيدن قهوه خود لذت ببريم.

گردش قلم خیلی مسلط و توانمند احساس خواننده را با خود همراه می کرد. رنگ حزن و غم داشت . خاطره انگیز بود و دلنشین... بهره بسیار بردم و بسیار خوب بود . درود بر شما

جناب آقای شفیعی عزیز، سلام علیکم.
.............................................................
یک منبری محترم.....صحبت می کرد که: با یکی ازدوستان دعوت شده بودیم برای منبررفتنِ چندروزه......دوستم بعد ازاِتمام صحبتهایش،وضمنِ دُعا...........می گفت:(خدایا،ماراگرفتارِ روزِ نوبتی مکُن.............)........گفت.چند روزی گوش دادم وچیزی نگفتم.بالاخره طاقت نیاوردم وازدوستم پرسید.........م.(فلانی من که چنین دُعایی رادرجایی نخوانده ام... ...موضوع چیست؟
.......) گفت:........(روزیست که ازپا می اُفتیم..........اسیرِ رختخواب می شویم...........وبچّه ها.اگرخیلی خوب باشند......... ،نگهداری وپرستاری ازمارا(نوبتی) .خواهندنمود.یک روزاین وروزِ دیگر،آن..............)
این فرضِ بهترین نوعش می باشد و.......کهریزک...........تنهایی درخانه........و و و و............(خدانصیب نکند)...........
جناب آقای شفیعی گرامی، نیمایِی بسیار بسیار زیبایی ست.گرچه تمامش حکایتِ غم ..............(همه ی من، اینجاست)...............
دستمریزاد بزرگوار.............

درود برشما دوست گرامی جناب شاهرخ خان بسیار زیبا وپخته سرودی آی زنده باد خوب من

درود بر شما
بسیار زیبا بود

عرض ادب و احترام
بینهایت زیباست و با رعایت وزن
لذت بردم ........احسنت

درود
زیباست
لذت بردم

درود بر دوست عزیز جناب شفیعی استاد سپیدها و نیمایی های اجتماعی
قصه ی خوبی برای بچه ی مردم بود
خانه سالمندان و طلاق دوتا از بزرگترین تابوهای عقیدتیِ منه.
ممنونم که یادآوری کردین
بسیار زیبا بود و خیلی لذت بردم و آویزه ی گوش کردم

باور غمگینی
گِره بر صورت ماهی زده است .
و کنار شیشه
........مهربانی که فقط خیره شده.....

واقعا زیباست، دست مریزاد
هر بار که می خوانم، باز »دلم هررری می ریزد«
که مبادا من هم .....

چند بار خواندم و چقدر با احساس بود ... بینهایت زیبا
از اینجا شهر پیدا نیست
خالیِ ادم ها پیداست
چمدان بی قرار مادر پیداست
شانه ی تکیده ی پدر پیداست
شهر پیدا نیست
هیاهو و همهمه پیدا نیست
از اینجا
از اینجا که شب اغاز می شود
تنها
تنهایی پیداست
با این همه
همه ی من اینجاست
اینجا...

همین الان

عاشق ایده هاتونم بسیار زیبا بود

دلم تنگ است
برای نشستن بر لب حوض فیروزه ای خانه مان
و آب دادن به شمعدانی ها!
برای شیشه های ترشی زیرزمین
و سبزی پاک کردن روی تراس
و شنیدن صدای دلخراش آواز تو!
چقدرررر بد صدا میخواندی
و چقدر من همان صدای بد را می پرستیدم!
کاش هیچ وقت نمی رفتی
کاش بچه ها ارثت را نمی خواستند
کاش خانه را نمی کوبیدند
کاش برج نمی ساختند
وای که چقدر دلم هوای دوختن دکمه ی پیراهنت را کرده است
کاش اجاقمان کور بود!
بهارنارنج

سلام
دیدید ابی نداشت
شعرتون زیبا بود و لذت بردم
همیشه با انرژی میایید .بینهایت ممنون
خدا همیشه به همه سلامتی بده

فراوان درود به شما و احساس زیبایتان

سلام جناب شفیعی گرانقدر
درودبرشما
بسیار زیبا وقابل تحسین
قلمتان شکوفا
شادزی

درود جناب شاهرخ گرامی

دیر رسیدنم را به پای بی توجهی من نگذارید که همیشه از اشعار شما لذت می برم و اولین خوانندگان هستم ولی زمان بر من زود می گذرند واز همان ناگهان دیر می شود .
شعرتان مفهوم عمیقی داشت از خاطرات ما از کتاب های خوب برای بچه های خوب انگار همان خوبی ها در کتاب ماند و ورق نخورد .تنهایی قسمتی بود که با من همسفر شدو امروز روزگار غریب است که همه در جمعند و از تنهایی رنج می برند . شهر آرام است و آرام درد می کشد !

سپاس از شما بزرگوار

درود بزرگوار..
حزن آلود، اما واقعی..
دست مریزاد..
برقرار باشید..

سلام
قلمتان نویسا و مهرتان جاویدان

بسیار زیبا حقیقت زندگی را سرودید

درود بر شما استاد گرامی

سلام ....واحسنت..

بسیار بسیار عالی ....دست مریزاد .......درودتان باد ./

سلام و درودها برشما استاد گرانقدر
چقدرزیبا قلم زده ایداین درداجتماعی را
سبز باشید و بیکران

درود شفیعی گرانقدر بسیار زیبا بود بزرگوار

آقا شما خیلی خوش تیپ تر و جوون تری از عکس قبلی که در ذهن ما جا افتاده بود
این عکس جدید خیلی قشنگ تره

شاعر وارسته محترم مجتبی شفیعی شاهرخ قلم تان رسا و پر کار باد