سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

اعضای آنلاین

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

جمعه 10 فروردين 1403
  • همه پرسي تغيير نظام شاهنشاهي به نظام جمهوري اسلامي ايران، 1358 هـ‌.ش
20 رمضان 1445
  • شب قدر
Friday 29 Mar 2024
    به سکوی پرتاب شهرت و افتخار ،نجابت و اقتدار ... سایت ادبی شعرناب خوش آمدید مقدمتان گلباران🌹🌹

    جمعه ۱۰ فروردين

    عرعرالدوله گفت : من شاهم !

    شعری از

    علیرضا آیت اللهی

    از دفتر آیتِ ایران نوع شعر ترجیع بند

    ارسال شده در تاریخ پنجشنبه ۱۱ ارديبهشت ۱۳۹۳ ۱۴:۵۳ شماره ثبت ۲۵۹۸۹
      بازدید : ۱۱۷۷   |    نظرات : ۵۷

    رنگ شــعــر
    رنگ زمینه
    دفاتر شعر علیرضا آیت اللهی

    عرعر الدوله گفت من شاهم - تو نگو شاه ، گو که شیخ عرب
    آش ها میپزم برای شما .... - روی آن روغنی به هفت وجب
    پول ها را بیاورید انبار ... - به حرمخانه ، بسم اوست که رب
    جملگی مرگ را پذیرا شید - یک صراطی ست سوی عدن رطب
    تا که پیروز گردم و مانا ...- به مقامِ التمامِ عیش و طرب
     
    عر عر الدوله گفت و گفت ، و گفت
    صد هزاران کلام و واژه ی مفت !
     
    به شاعر نویسنده ای عجیب در فراخنای مُلکی غریب بنام ویکتور هوگو گفتند : اُ هو ! ، چرا 
    بر ضدٌ شاه سرودی ، و آنهم نه به اندکی و به جوبی ، بل به رودی ؟ . گفت : ازیرا که وی خر باشد ؛ و چه موجودی از آن بتر باشد ؟ ؛ کمالِ نداشته خود را به غایت پندارد ، و سواد و موادِ کفایت نداشته  خود را بی نهایت ! که نه عاقل است ، بل باقل ! . اگر جائی شنیدی که عرعر باشد پس بدان که شاید احتمالا" صد در صد صدای خر باشد !
    عرعر الدوله گفت من شاهم - خواستار شما ته چاهم !
    بود دیوانه ای و یک سنگی - من از آن قصه سخت آگاهم
    سنگِ افتاده ی ته چاهید - من همان قرص شهره ی ماهم
    خوب کرد آن که هل بداد شما - من ز عقل نحیفش آگاهم
    پس خِرَد یک رقیب بود قدر - من از او بیخرد ترم ، کاهم !
     
    عرعر الدوله گفت و گفت ، و گفت 
    صد هزاران کلام و واژه ی مفت !
     
    ایهالملة ِ تصفیه نشده و بسته بندی نشده چون فلٌه ! چون که سنگید ، یک کمی گیج ومنگید ! ته یک چاه و در سودای برگرفتن یاری چو ماه ؟! ، بی خیال محال می جنگید ! ؛ بالاتر از سیاهی رنگی نباشد و والاتر از تباهی ، انگی ! . انگ نادانیِ خود ، به خود زده اید و اینهمه انگ به خود به زودباوری یک فال نخود ! . نمی بینید چون بی دینید و بی دینید چون نمی بینید ! . بر سر چاه شما را ندا در دهند که : نیا بالا ، حالا حالا ها ؛ و شما ظاهرا" خسته و در واقع به تنبلی نشسته طوطی وار و به ندای قار قار پاسخ در دهید که : به چشم حضرت والا ... !
    عرعر الدوله گفت از آن بالا - من همانم که حضرت والا !
    آدمی را عناد وَرزَم من... - قتل عامش بخواهم این حالا !
    آن که شیطانِ بد دل و کج بود - درس دادم به ربکم آلاء
    وآن که حوری بُد و بشد حوٌا - کردمش ملعبه و سر بالا !
    مار را من گسیل کرده به قم - تا بگیرم توان ، زر و کالا
     
    عرعر الدوله گفت و گفت ، و گفت
    صد هزاران کلام و واژه ی مفت
     
    ... آهای ! ، اگر راست میگوئی بقیه اش را تو بنویس ! ما که دیگر شب جمعه با ایشان نداریم ، میخواهی صبح جمعه با شما هم نداشته باشیم ؟! . خسته ام ؛ و چندتائی از خوانندگانم هم خشته ! ، بقیه هم که یا به امید یارانه نشسته و یا چشم و گوش بسته به خیال گرفتن انرژی از هسته !!!!...
    پس بیا پاسخی بده جانم !
    تا من هم از توشعر بر خوانم
     
    ۰
    اشتراک گذاری این شعر

    نقدها و نظرات
    تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


    (متن های کوتاه و غیر مرتبط با نقد، با صلاحدید مدیران حذف خواهند شد)
    ارسال پیام خصوصی

    نقد و آموزش

    نظرات

    مشاعره

    کاربران اشتراک دار

    محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
    کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
    استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
    0