سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

اعضای آنلاین

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

پنجشنبه 6 ارديبهشت 1403
    17 شوال 1445
      Thursday 25 Apr 2024
        به سکوی پرتاب شهرت و افتخار ،نجابت و اقتدار ... سایت ادبی شعرناب خوش آمدید مقدمتان گلباران🌹🌹

        پنجشنبه ۶ ارديبهشت

        حق بگو راست بگو هرچه دلت خواست بگو

        شعری از

        محمد

        از دفتر باران نو نوع شعر نیمائی

        ارسال شده در تاریخ چهارشنبه ۲۰ فروردين ۱۳۹۳ ۱۹:۳۲ شماره ثبت ۲۵۴۱۵
          بازدید : ۱۰۲۱   |    نظرات : ۵

        رنگ شــعــر
        رنگ زمینه

        زبان بازی زیان دارد؟
        ندارد!؟ یا نه، دارد؟!
        زبان ،داد برآورد سرم!حق دارد

        دست بازی میکند هرچه بخواهد میکند

        پا بازی میکند هرجا بخواهد میرود

        چشم بازی میکند هرچه بخواهد دیده است

        گوش بازی میکند هرچه بخواهد بشنود

        دل نظرگاه و نمایشگاهست هرکه خواهد میرود هرکه خواهد آید

        شکم از توبره پر آخور مفت هم هست(آخور مفتم هست)...


        خب زبان بسته زبان حق دارد!
        هرچه خواهد گوید!
        گاه حرف شکمی ! گاه کمی بامنطق!
        گه نشان از ره تزویر و ریا
        گاه آرام کند گه به خروش
        گاه از عشق معطر
        هوس باده ی تر گاهی هم!
        تن خود گاه به فحش آراید
        گهیم(گهی هم)! زیر سخن می زاید!
        گاه دشمن نشناسد همه را دوست کند
        دشنه از دشمن خونین برباید گاهی!

        به زبان ،بازی نو آموزید

        شب شعری برود برگردد
        انتهای شب شعر ! متحیر نشوید!
        آن زبان سرخ زبون، رفته سپید آمده است!!
        تو منه هرچه ! سر از کار زبان در آرد
        و زیان بارترین عضو ،زبانست زبان آی زبان های زبان وای زبان...

        هرچه پیش آید خوش آید؟!
        به زبان راه حقیقت یاد بده

        حق بگو راست بگو هرچه دلت خواست بگو

        اختیارمن بدست کیست؟
        ازخود ندارم قدرتی !

        من اسیر خواهش دست و زبان و پا و چشم خود شدم
        هرچه ناخوش کرده حالم را به بد تعبیرکردم ! چاره چیست؟

        "قل عسی ان تکرهوا شیئا " هو خیر لکم

        یا رب از بند رهایم بنما تا برسانم به هدف
        بشوم بنده و تسلیم تو نه بنده ی این آب و علف

        93/1/18

        كتب علیكم القتال وهو كره لكم وعسی أن تكرهوا شیئا وهو خیر لكم وعسی أن تحبوا شیئا وهو شر لكم والله یعلم وأنتم لا تعلمون جهاد در راه خدا، بر شما مقرر شد( در حالی كه برایتان ناخوشایند است. چه بسا چیزی را خوش نداشته باشید، حال آن كه خیر شما در آن است. و یا چیزی را دوست داشته باشید، حال آنكه شر شما در آن است. و خدا می‌داند، و شما نمی‌دانید. (216) سوره بقره
        ۰
        اشتراک گذاری این شعر

        نقدها و نظرات
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


        (متن های کوتاه و غیر مرتبط با نقد، با صلاحدید مدیران حذف خواهند شد)
        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        کاربران اشتراک دار

        محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        0