سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

اعضای آنلاین

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

جمعه 31 فروردين 1403
    11 شوال 1445
      Friday 19 Apr 2024
        به سکوی پرتاب شهرت و افتخار ،نجابت و اقتدار ... سایت ادبی شعرناب خوش آمدید مقدمتان گلباران🌹🌹

        جمعه ۳۱ فروردين

        شعری برای تو

        شعری از

        میلاد صادقی (دخو)

        از دفتر محبوبه شب نوع شعر سپید

        ارسال شده در تاریخ يکشنبه ۱۵ دی ۱۳۹۲ ۰۹:۰۲ شماره ثبت ۲۱۹۹۷
          بازدید : ۶۲۳   |    نظرات : ۳۰

        رنگ شــعــر
        رنگ زمینه
        دفاتر شعر میلاد صادقی (دخو)

        این شعر را برای تو میگویم

        در یک غروب تشنه به زمستان

        در نیمه های این راه شوم

        در کهنه گور این غم بی پایان

        شــــــاید

        این آخرین ترانه لا لا ییست

        که در پای گهواره خواب تو میخوانم

        باشد،که بانگ وحشی این فریاد پیچد در آسمان شب تو

        باز هم میگذاری سایه من سرگردان،از سایه تو دور و جدا باشد؟

        روزی به هم میرسیم که اگر باشد!!         کسی یبن ما به غیر از خدا نباشد.

        من تکیه داده ام به دری تاریک

        پیشانی فشــرده از دردم را

        میســـایم از امید بر این درب باز

        تا شاید تو از پشت درب کنار روی و مرا در آغوش بگیری

        به غم من بخندی

        اینجا دور از تو ،

        گفتم بانگ هستی خود باشم

        اینجا ستاره ها همه خاموش اند

        اینجا فرشته ها همه گریان اند

        اینجا شکوفه های گل مریم همدست خار بیابان اند

        اینجا نشسته بر سر هر راهی

        دیو دروغ و ننگ و ریا کاری است

        آسمان تیره است

        نوری ز صبح روشن بیداری نسیت

        بگذار تا دوباره شود لبریز ، چشم از دانه شبنم ها.

        من تکیه دادم به دری تاریک

        پیشانی فشــرده از دردم را میســایم بر این درب باز

        تا شاید تو از پشت درب کنار روی و مرا در آغوش بگیری

        به غم من بخندی

        اینجا دور از تو

        با این گروه زاهد و ظاهر ساز

        میدانم این جدال آسان نیست

        شهر تو را نمیدانم

        ولی شهر من ، شیرینم

        دیریست که آشیانه شیطان است

        روزی میرسد که چشم تو لغزد بر این ترانه درد آلود

        حــــــال....

        مرا در یاب

        می جویی مرا از درون سخـــن هایم.

         

        ۰
        اشتراک گذاری این شعر

        نقدها و نظرات
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        کاربران اشتراک دار

        محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        0